اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
+7
soltaneabha
Meteora
Desideria
کرگدن
j.j
Darkest Forest
naz khatun
11 مشترك
صفحه 1 از 3
صفحه 1 از 3 • 1, 2, 3
اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
کاش قبل از خوندن و پست زدن اینجا یه سری به تاپیک "طلاق" تو تالار خانوما بزنیم
من بعد از خوندن نظرات بچه ها تو اون تاپیک یهو به فکرم زد بحثی هم پیرامون "چگونه ازدواج کنیم" راه بندازیم
بعد چون فکر کردم اگر همونجا بحثو شروع کنم باز خرابکاری میشه، پس تصمیم گرفتم تاپیک جدایی استارت کنم با این موضوع
اینکه اول ازدواج کنیم بعد دل ببندیم، یا اول دل ببندیم بعد ازدواج کنیم؟؟؟؟
حالا منتظر نظرات دوستان هستم
ایکار جان شرمنده بی اجازه تاپیک استارت شد
اگر به نظرت بی معنی بود و لزومی نداشت دیلتش کن
من بعد از خوندن نظرات بچه ها تو اون تاپیک یهو به فکرم زد بحثی هم پیرامون "چگونه ازدواج کنیم" راه بندازیم
بعد چون فکر کردم اگر همونجا بحثو شروع کنم باز خرابکاری میشه، پس تصمیم گرفتم تاپیک جدایی استارت کنم با این موضوع
اینکه اول ازدواج کنیم بعد دل ببندیم، یا اول دل ببندیم بعد ازدواج کنیم؟؟؟؟
حالا منتظر نظرات دوستان هستم
ایکار جان شرمنده بی اجازه تاپیک استارت شد
اگر به نظرت بی معنی بود و لزومی نداشت دیلتش کن
naz khatun- عضو ویژه
- تعداد پستها : 898
Age : 39
موقعيت : تبريز
Registration date : 2007-04-12
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
اول سلام
دوم اینکه مگه سابقا برای استارت تاپیک اجازه می گرفتن ؟
سوم هم اینکه به نظر من ( با توجه به چیزهایی که در تالار خانم ها خواندم) موضوع مهم شناخت عشق است ! اصلا عشق یعنی چه ؟! این کلمه آن قدر در زندگی روزمره و غیر روزمره ما تکرار شده که واقعا بعضی اوقات حس می کنم بی معنی تر از عشق بر روی زمین وجود ندارد . تازه اینکه عشق صورت های گوناگون دارد موضوعر ا آنچنان پیچیده می کند که نمی توان به راحتی حتی به آن اندیشید چه رسد به نظر دادن .
من فکر می کنم عشق میزان علاقه ای است که منجر به فداکاری شود ! یعنی اگر شما عاشق شخصی یا چیزی باشدی ، در مورد آن شخص یا آن چیز از خود گذشتگی می کنید !
مثلا اگر مادری حاضر است برای نجات فرزندش جانش را فدا کند ، به علت عشق به فرزند است و بر عکس ! یعنی این فداکاری بیانگر عشق اوست !
به همین دلیل گمان می کنم که اگر انسان واقعا عاشق کسی یا چیزی باشد ( در اینجا صرفا شخص مد نظر است ) نمی تواند او را از دست دهد ! به هیچ قیمتی ! ( بنابراین طلاق به علت شرایط <حالا هر نوع شرایطی که باشد> بی معنی است ) فکر می کنم جواب سوال نازخاتون هم ، همین است ! اگر کسی قصد ازدواج دارد ، باید با کسی ازدواج کند که عاشقانه او را دوست دارد و بالعکس ، تا این فداکاری متقابل که اصولا معنا دهنده ی عشق است ( البته از نظر من ) به نوعی معناگر زندگی مشترک باشد !
دوم اینکه مگه سابقا برای استارت تاپیک اجازه می گرفتن ؟
سوم هم اینکه به نظر من ( با توجه به چیزهایی که در تالار خانم ها خواندم) موضوع مهم شناخت عشق است ! اصلا عشق یعنی چه ؟! این کلمه آن قدر در زندگی روزمره و غیر روزمره ما تکرار شده که واقعا بعضی اوقات حس می کنم بی معنی تر از عشق بر روی زمین وجود ندارد . تازه اینکه عشق صورت های گوناگون دارد موضوعر ا آنچنان پیچیده می کند که نمی توان به راحتی حتی به آن اندیشید چه رسد به نظر دادن .
من فکر می کنم عشق میزان علاقه ای است که منجر به فداکاری شود ! یعنی اگر شما عاشق شخصی یا چیزی باشدی ، در مورد آن شخص یا آن چیز از خود گذشتگی می کنید !
مثلا اگر مادری حاضر است برای نجات فرزندش جانش را فدا کند ، به علت عشق به فرزند است و بر عکس ! یعنی این فداکاری بیانگر عشق اوست !
به همین دلیل گمان می کنم که اگر انسان واقعا عاشق کسی یا چیزی باشد ( در اینجا صرفا شخص مد نظر است ) نمی تواند او را از دست دهد ! به هیچ قیمتی ! ( بنابراین طلاق به علت شرایط <حالا هر نوع شرایطی که باشد> بی معنی است ) فکر می کنم جواب سوال نازخاتون هم ، همین است ! اگر کسی قصد ازدواج دارد ، باید با کسی ازدواج کند که عاشقانه او را دوست دارد و بالعکس ، تا این فداکاری متقابل که اصولا معنا دهنده ی عشق است ( البته از نظر من ) به نوعی معناگر زندگی مشترک باشد !
Darkest Forest- مدیر
- تعداد پستها : 274
Registration date : 2007-04-18
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
سلام به روی قشنگتر از ماهت (من هم طبق عادت میخواستم بگم، سلام به روی ماه نشسته ت، ولی نه ایکاری پیسره خوبیه این انگا بهش نمی چسبه)
برای منی که پابرهنه اومدم بین تاپیک بالاییها، بله اجازه واجبه
هی داری تلافی میکنی دیگه، نه؟ میخوای تاپیک منو منحرف کنی؟؟؟
ولی بی شوخی خیلی خوب و به جا موضوع رو شروع کردی، مشکل همه ی ما اینه که اصلا عشق رو نمی شناسیم.
خدا سلامت کنه استاد ادبیاتمونو، همیشه ورد زبونش این بود: "عشق مظلوم ترین کلمه ی زبان فارسیه" و حالا من هم که اون موقع ها شاید مسخره ش میکردم میفهمم منظورش چی بود.
بعد این وسط هم بگم، وقتی اون قسمت فداکاریتو خوندم از خودم متنفر شدم. چقدر آسون و بدون درک این معنی، اسم عاشق رو خودم گذاشتم و آسونتر ازش گذشتم.(این قسمت اصلا ربطی به بحث نداشت، فقط دلم سوخت)
ولی برای قسمت سوم حرفات باید بگم که؛ این دید مختص من و تو و هم سن و سالان ماست. پدرومادرهای ما از عشق تعبیر دیگه ای دارند. البته شاید گوشه هاییش نزدیک نظر ما باشه، اما اصولا اکثرشون معتقدند که عشق یعنی جلف بازی، یعنی گناه.
اصلا نمیدونم با شنیدن این کلمه ی مظلوم چه فکری به ذهنشون خطور میکنه که اون رو گناه میدونن؟؟؟؟؟
وباز نمیدونم این افکار غلط از دینمون نشأت گرفته یا از عرفمون!؟ امر مسلم اشکال از دینمون نبود و نیست. که دینمون عشق رو؛ چه زمینی باشه چه آسمونی؛ از نوع واقعیش، میپسنده و تقدیرش میکنه. حالا جواب این سوال چی میشه؟
کاش میشد کسی رو از نسل قبلی اینجا پیدا کرد که بگه دیدشون به این مسئله چگونه ست؟ بتونه جواب ابهاماتمونو بده! چون هرچقدر هم بحث کنیم، اکثریتمون نظرات یکسانی در این مورد داریم. و این طوری به هیچ نتیجه ای نمی رسیم.
برای منی که پابرهنه اومدم بین تاپیک بالاییها، بله اجازه واجبه
هی داری تلافی میکنی دیگه، نه؟ میخوای تاپیک منو منحرف کنی؟؟؟
ولی بی شوخی خیلی خوب و به جا موضوع رو شروع کردی، مشکل همه ی ما اینه که اصلا عشق رو نمی شناسیم.
خدا سلامت کنه استاد ادبیاتمونو، همیشه ورد زبونش این بود: "عشق مظلوم ترین کلمه ی زبان فارسیه" و حالا من هم که اون موقع ها شاید مسخره ش میکردم میفهمم منظورش چی بود.
بعد این وسط هم بگم، وقتی اون قسمت فداکاریتو خوندم از خودم متنفر شدم. چقدر آسون و بدون درک این معنی، اسم عاشق رو خودم گذاشتم و آسونتر ازش گذشتم.(این قسمت اصلا ربطی به بحث نداشت، فقط دلم سوخت)
ولی برای قسمت سوم حرفات باید بگم که؛ این دید مختص من و تو و هم سن و سالان ماست. پدرومادرهای ما از عشق تعبیر دیگه ای دارند. البته شاید گوشه هاییش نزدیک نظر ما باشه، اما اصولا اکثرشون معتقدند که عشق یعنی جلف بازی، یعنی گناه.
اصلا نمیدونم با شنیدن این کلمه ی مظلوم چه فکری به ذهنشون خطور میکنه که اون رو گناه میدونن؟؟؟؟؟
وباز نمیدونم این افکار غلط از دینمون نشأت گرفته یا از عرفمون!؟ امر مسلم اشکال از دینمون نبود و نیست. که دینمون عشق رو؛ چه زمینی باشه چه آسمونی؛ از نوع واقعیش، میپسنده و تقدیرش میکنه. حالا جواب این سوال چی میشه؟
کاش میشد کسی رو از نسل قبلی اینجا پیدا کرد که بگه دیدشون به این مسئله چگونه ست؟ بتونه جواب ابهاماتمونو بده! چون هرچقدر هم بحث کنیم، اکثریتمون نظرات یکسانی در این مورد داریم. و این طوری به هیچ نتیجه ای نمی رسیم.
naz khatun- عضو ویژه
- تعداد پستها : 898
Age : 39
موقعيت : تبريز
Registration date : 2007-04-12
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
بيشتر ما انسان ها روي چهره خودمون نقابي زده ايم كه در واقع اون نقاب كمبود هاي ما محسوب ميشه يعني اگه ما خودمونو خيلي مهربون نشون بديم يعني درواقع كمبود مهر و محبت داريم وبا اين نقاب عيب خودمون رو مي پوشونيم ...با اين ديد به نظر من شناخت مهم ترين عامل براي هرچيزي هست
بنابراين وقتي ما مي بينيم كه كسي خودش رو عاشق سينه چاك معرفي مي كنه يا خودمون رو عاشق سينه چاك كسي مي پنداريم اگه از مخاطب يا خودمون شناخت كافي نداشته باشيم مسلما در آينده با بحران شخصيت مواجه مي شيم و چون نقاب ما ظاهري هست به راحتي از صورتمون كنده ميشه و ما شخصيت حقيقي خودمون رو نشون ميديم حال هرچه نقاب ما از شخصيت ما فاصله بيشتري گرفته باشه وضعيت بحراني تر و حاد تر ميشه
پس شناخت مهم ترين اصل براي درك متقابل هست و اين ميسر نميشه مگر با امتحان و سنجش خودمون يا مخاطبمون حالا اين سنجش و امتحان هرچي محكم تر باشه شناخت ما بيشتر ميشه .
اديان راه هاي زيادي رو براي شناخت خود و ديگران معرفي كرده اند كه من از گفتنش صرف نظر مي كنم ولي به نظر من فقط شناخت عميق ميتونه پايه هاي دوستي و عشق رو مستحكم تر كنه
بنابراين وقتي ما مي بينيم كه كسي خودش رو عاشق سينه چاك معرفي مي كنه يا خودمون رو عاشق سينه چاك كسي مي پنداريم اگه از مخاطب يا خودمون شناخت كافي نداشته باشيم مسلما در آينده با بحران شخصيت مواجه مي شيم و چون نقاب ما ظاهري هست به راحتي از صورتمون كنده ميشه و ما شخصيت حقيقي خودمون رو نشون ميديم حال هرچه نقاب ما از شخصيت ما فاصله بيشتري گرفته باشه وضعيت بحراني تر و حاد تر ميشه
پس شناخت مهم ترين اصل براي درك متقابل هست و اين ميسر نميشه مگر با امتحان و سنجش خودمون يا مخاطبمون حالا اين سنجش و امتحان هرچي محكم تر باشه شناخت ما بيشتر ميشه .
اديان راه هاي زيادي رو براي شناخت خود و ديگران معرفي كرده اند كه من از گفتنش صرف نظر مي كنم ولي به نظر من فقط شناخت عميق ميتونه پايه هاي دوستي و عشق رو مستحكم تر كنه
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
اول سلامnaz khatun نوشته است:سلام به روی قشنگتر از ماهت (من هم طبق عادت میخواستم بگم، سلام به روی ماه نشسته ت، ولی نه ایکاری پیسره خوبیه این انگا بهش نمی چسبه)
برای منی که پابرهنه اومدم بین تاپیک بالاییها، بله اجازه واجبه
هی داری تلافی میکنی دیگه، نه؟ میخوای تاپیک منو منحرف کنی؟؟؟
ولی بی شوخی خیلی خوب و به جا موضوع رو شروع کردی، مشکل همه ی ما اینه که اصلا عشق رو نمی شناسیم.
خدا سلامت کنه استاد ادبیاتمونو، همیشه ورد زبونش این بود: "عشق مظلوم ترین کلمه ی زبان فارسیه" و حالا من هم که اون موقع ها شاید مسخره ش میکردم میفهمم منظورش چی بود.
بعد این وسط هم بگم، وقتی اون قسمت فداکاریتو خوندم از خودم متنفر شدم. چقدر آسون و بدون درک این معنی، اسم عاشق رو خودم گذاشتم و آسونتر ازش گذشتم.(این قسمت اصلا ربطی به بحث نداشت، فقط دلم سوخت)
ولی برای قسمت سوم حرفات باید بگم که؛ این دید مختص من و تو و هم سن و سالان ماست. پدرومادرهای ما از عشق تعبیر دیگه ای دارند. البته شاید گوشه هاییش نزدیک نظر ما باشه، اما اصولا اکثرشون معتقدند که عشق یعنی جلف بازی، یعنی گناه.
اصلا نمیدونم با شنیدن این کلمه ی مظلوم چه فکری به ذهنشون خطور میکنه که اون رو گناه میدونن؟؟؟؟؟
وباز نمیدونم این افکار غلط از دینمون نشأت گرفته یا از عرفمون!؟ امر مسلم اشکال از دینمون نبود و نیست. که دینمون عشق رو؛ چه زمینی باشه چه آسمونی؛ از نوع واقعیش، میپسنده و تقدیرش میکنه. حالا جواب این سوال چی میشه؟
کاش میشد کسی رو از نسل قبلی اینجا پیدا کرد که بگه دیدشون به این مسئله چگونه ست؟ بتونه جواب ابهاماتمونو بده! چون هرچقدر هم بحث کنیم، اکثریتمون نظرات یکسانی در این مورد داریم. و این طوری به هیچ نتیجه ای نمی رسیم.
برای چند خط اول -------->
خوب برای دفاع از قسمت سوم حرف هام باید بگم که اونها ( یعنی پدر ها و مادرها و افرادی که به طور کلی متعلق به نسل قبل تر هستند) با عشق مشکلی ندارند . درست اگر نگاهی به تاریخ ایران بیاندازیم پر از عشق و عاشقی است و این عشق و عاشقی ها به حیطه ی ادبیات و عرفان و حتی مذهب باز شده . کسی هست که با قصه شیرن و فرهاد ، لیلی و مجنون ، بیژن و منیژه و خیلی ها زوج های دیگر آشنا نباشد ؟! من فکر نمی کنم نسل های پیش با عشق مشکلی داشته باشند ، اتفاقا آنها بیشتر از ما در گیر این مساله بوده اند و بیشتر از ما این موضوع را درک کرده اند .
موضوع اینجاست که در برخورد با یک عشق ، فقط طرفین می توانند عشق را درک کنند و دیگران ( یعنی هر آن کس که از خارج این دو نفر به موضوع نگاه کند) چیزی جز یک رابطه نمی بیند ، اینجاست که به نظر من مذهب ( یا بهتر بگویم افراد دگم مذهبی<که البته این موضوع بسیار جای بحث دارد ، اگر مایل باشید موضوع را باز می کنیم >) قدری پایش را از گلیمش دراز کرده و باعث شده اوضاع به هم بریزد
در هر صورت برای پدر و مادری که به جز رابطه ی فرزندشان چیز دیگری نمی بینند ! چه کار باید کرد ؟! باز به نظر من باید توضیح داد ! همین و بس ! باید نشست و بدون هیچ گونه کش مکش بی مورد توضیح داد !
در ضمن من به جای هر نسلی که بگید حاضرم فکر کنم
Darkest Forest- مدیر
- تعداد پستها : 274
Registration date : 2007-04-18
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
اول سلامj.j نوشته است:بيشتر ما انسان ها روي چهره خودمون نقابي زده ايم كه در واقع اون نقاب كمبود هاي ما محسوب ميشه يعني اگه ما خودمونو خيلي مهربون نشون بديم يعني درواقع كمبود مهر و محبت داريم وبا اين نقاب عيب خودمون رو مي پوشونيم ...با اين ديد به نظر من شناخت مهم ترين عامل براي هرچيزي هست
بنابراين وقتي ما مي بينيم كه كسي خودش رو عاشق سينه چاك معرفي مي كنه يا خودمون رو عاشق سينه چاك كسي مي پنداريم اگه از مخاطب يا خودمون شناخت كافي نداشته باشيم مسلما در آينده با بحران شخصيت مواجه مي شيم و چون نقاب ما ظاهري هست به راحتي از صورتمون كنده ميشه و ما شخصيت حقيقي خودمون رو نشون ميديم حال هرچه نقاب ما از شخصيت ما فاصله بيشتري گرفته باشه وضعيت بحراني تر و حاد تر ميشه
پس شناخت مهم ترين اصل براي درك متقابل هست و اين ميسر نميشه مگر با امتحان و سنجش خودمون يا مخاطبمون حالا اين سنجش و امتحان هرچي محكم تر باشه شناخت ما بيشتر ميشه .
اديان راه هاي زيادي رو براي شناخت خود و ديگران معرفي كرده اند كه من از گفتنش صرف نظر مي كنم ولي به نظر من فقط شناخت عميق ميتونه پايه هاي دوستي و عشق رو مستحكم تر كنه
جواد جان نمی شه منکر حرف هایت شد اینکه شناخت برای آدم مهم ترین چیز است ، واضح است
اما موضوع با شناخت خود خاتمه پیدا نمی کند ، حتی با شناخت طرف مقابل هم خاتمه پیدا نمی کند ! چیزی فرای اینها لازم است که کسی بتواند روی عشق اش مهر درستی بزند . این موضوع چون با احساس گره می خورد خارج از دایره ی منطق دور می خورد و باعث می شود با حساب های دو دوتا چهارتایی منطقی به جایی که نرسیم هیچ ، بیشتر گیج شویم ! شناخت خود و شناخت طرف مقابل و حذف صورتک و نقاب لازم است ولی کافی نیست !
و چیزی که این میان نیاز است ، چیزی است که بنا به نظر من فداکاری است ! به قول حسین پناهی ، تا نظر شما چه باشد
Darkest Forest- مدیر
- تعداد پستها : 274
Registration date : 2007-04-18
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
درود
به نظر من فداکاری کردن برای معشوق یکی از نتایج عشقه ( یا حتی حس اینکه حاضری براش فداکاری کنی
ولی خود عشق نیست
به نظر من عشق احساسی هست و منطقی نیست (فکری نیست)
دلیل و منطق هم نداره که بتونی به خیلی از چرا ها پاسخ بدی
به نظر من یکی شدن دو روح هست
وجود طرف رو در خودتون احساس کنید با لذت های اون شاد بشید و با غم هاش ناراحت
اونرو از وجود خودتون بدونید و نه موجودی جدا
در این زمانه که خوشنودی اون خوشنودی شما هم هست
حاضرید خیلی کارها رو بکنید که اون خوشحال بشه و شما از خوشحالی اون خوشحال بشد
خواسته های اون رو بر خواسته های خودتون ترجیح می دید
علایق - تصمیم گیری ها و......
فداکاری می کنید چون اون رو خودتون می دونید
به نظر من فداکاری کردن برای معشوق یکی از نتایج عشقه ( یا حتی حس اینکه حاضری براش فداکاری کنی
ولی خود عشق نیست
به نظر من عشق احساسی هست و منطقی نیست (فکری نیست)
دلیل و منطق هم نداره که بتونی به خیلی از چرا ها پاسخ بدی
به نظر من یکی شدن دو روح هست
وجود طرف رو در خودتون احساس کنید با لذت های اون شاد بشید و با غم هاش ناراحت
اونرو از وجود خودتون بدونید و نه موجودی جدا
در این زمانه که خوشنودی اون خوشنودی شما هم هست
حاضرید خیلی کارها رو بکنید که اون خوشحال بشه و شما از خوشحالی اون خوشحال بشد
خواسته های اون رو بر خواسته های خودتون ترجیح می دید
علایق - تصمیم گیری ها و......
فداکاری می کنید چون اون رو خودتون می دونید
اين مطلب آخرين بار توسط در 19/9/2007, 04:20 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
کرگدن- عضو ثابت
- تعداد پستها : 37
Registration date : 2007-09-16
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
اسم تاپیکو عوض کنید خب !!!!
من ترجیح میدم اول عاشق بشم بعد ازدواج کنم اما نه عشقی که فقط با یه نگاه و باشه . عشق همراه با عقل
عشقی که به خاطر تفکرات و منش و مرام باشه
یه چیزی مثه ارادت مرید به مرادش !
به نظر من عشق تنها درست نیست . عشق همراه با عقله که شناخت رو به همراه داره و میتونه زمینه ساز یه زندگی شیرین باشه حتی اگه سختی توی اون زندگی زیاد باشه
من ترجیح میدم اول عاشق بشم بعد ازدواج کنم اما نه عشقی که فقط با یه نگاه و باشه . عشق همراه با عقل
عشقی که به خاطر تفکرات و منش و مرام باشه
یه چیزی مثه ارادت مرید به مرادش !
به نظر من عشق تنها درست نیست . عشق همراه با عقله که شناخت رو به همراه داره و میتونه زمینه ساز یه زندگی شیرین باشه حتی اگه سختی توی اون زندگی زیاد باشه
Desideria- مدیر
- تعداد پستها : 800
Age : 41
Registration date : 2007-04-12
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
Desideria نوشته است:اسم تاپیکو عوض کنید خب !!!!
من ترجیح میدم اول عاشق بشم بعد ازدواج کنم اما نه عشقی که فقط با یه نگاه و باشه . عشق همراه با عقل
عشقی که به خاطر تفکرات و منش و مرام باشه
یه چیزی مثه ارادت مرید به مرادش !
به نظر من عشق تنها درست نیست . عشق همراه با عقله که شناخت رو به همراه داره و میتونه زمینه ساز یه زندگی شیرین باشه حتی اگه سختی توی اون زندگی زیاد باشه
من اینطوری برداشت کردم(نظر خودمم همینه)
عشق خودش احساساته و به تنهایی برای شروع زندگی مشترک کافی نیست
باید همراه عقل و تفکر و منطق باشه تا بشه بر اساس اون تصمیم گیری منطقی تر و درست تری رو کرد
منظور شماهم همین بود؟
کرگدن- عضو ثابت
- تعداد پستها : 37
Registration date : 2007-09-16
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
سلام
به نظر من عشق انقدر به گند کشیده شده که دیگه در نظر پدر مادرها چیز بدی شده. شده یک گناه.
شایدم حق دارن. چون این روزا کسی که واقعا عاشق بشه کمه. همه درگیر یک هوس میشن و هوس هم همیشه گناه به دنبال خودش داره. برای همین بزرگترها عشق رو به عنوان دروازه ی گناه و بدبختی میشناسن.
به نظر من باید با عشق ازدواج کرد. ولی با عشق حقیقی. این که با یک نگاه دلت بلرزه عشق نیست هوسه. و اونایی که اینجوری عاشق میشن همیش به مشکل برمیخورن.
من دوست دارم با عشق ازدواج کنم.عاشق باشم با چشم باز. نه عاشق کور. چون اگه عاشق باشم میتونم گذشت کنم... فداکار باشم و در کل همسر خوبی باشم.
اگه اول ازدواج کنیم... مطمئنیم بعدش حتما عشق به وجود میاد؟
به خود فرد هم بستگی داره. یکی اگه بعد از ازدواج از طرف محبت ببینه میتونه عاشقش بشه. ولی من باید از اول از طرف خوشم بیاد. علاقه و محبت طرف مقابلم(متاسفانه یا خوشبختانه) چندان تاثیری رو من نداره...!
در کل باید عاشق بود...! چه قبل ازدواج...چه بعدش!!!
به نظر من عشق انقدر به گند کشیده شده که دیگه در نظر پدر مادرها چیز بدی شده. شده یک گناه.
شایدم حق دارن. چون این روزا کسی که واقعا عاشق بشه کمه. همه درگیر یک هوس میشن و هوس هم همیشه گناه به دنبال خودش داره. برای همین بزرگترها عشق رو به عنوان دروازه ی گناه و بدبختی میشناسن.
به نظر من باید با عشق ازدواج کرد. ولی با عشق حقیقی. این که با یک نگاه دلت بلرزه عشق نیست هوسه. و اونایی که اینجوری عاشق میشن همیش به مشکل برمیخورن.
من دوست دارم با عشق ازدواج کنم.عاشق باشم با چشم باز. نه عاشق کور. چون اگه عاشق باشم میتونم گذشت کنم... فداکار باشم و در کل همسر خوبی باشم.
اگه اول ازدواج کنیم... مطمئنیم بعدش حتما عشق به وجود میاد؟
به خود فرد هم بستگی داره. یکی اگه بعد از ازدواج از طرف محبت ببینه میتونه عاشقش بشه. ولی من باید از اول از طرف خوشم بیاد. علاقه و محبت طرف مقابلم(متاسفانه یا خوشبختانه) چندان تاثیری رو من نداره...!
در کل باید عاشق بود...! چه قبل ازدواج...چه بعدش!!!
Meteora- گفتمانی
- تعداد پستها : 83
Registration date : 2007-04-19
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
خب اگه ما از خودمون و طرف خودمون شناخت كافي داشته باشيم و قصد بهتر شدن زندگي خودمون رو داشته باشيم به كمك ايثار و فداكاري و گذشت ميتونيم مشكلات رو پشت سر بگذاريم ونگذاريم به خودمون و خانوادمون سخت بگذرهDarkest Forest نوشته است:اول سلامj.j نوشته است:بيشتر ما انسان ها روي چهره خودمون نقابي زده ايم كه در واقع اون نقاب كمبود هاي ما محسوب ميشه يعني اگه ما خودمونو خيلي مهربون نشون بديم يعني درواقع كمبود مهر و محبت داريم وبا اين نقاب عيب خودمون رو مي پوشونيم ...با اين ديد به نظر من شناخت مهم ترين عامل براي هرچيزي هست
بنابراين وقتي ما مي بينيم كه كسي خودش رو عاشق سينه چاك معرفي مي كنه يا خودمون رو عاشق سينه چاك كسي مي پنداريم اگه از مخاطب يا خودمون شناخت كافي نداشته باشيم مسلما در آينده با بحران شخصيت مواجه مي شيم و چون نقاب ما ظاهري هست به راحتي از صورتمون كنده ميشه و ما شخصيت حقيقي خودمون رو نشون ميديم حال هرچه نقاب ما از شخصيت ما فاصله بيشتري گرفته باشه وضعيت بحراني تر و حاد تر ميشه
پس شناخت مهم ترين اصل براي درك متقابل هست و اين ميسر نميشه مگر با امتحان و سنجش خودمون يا مخاطبمون حالا اين سنجش و امتحان هرچي محكم تر باشه شناخت ما بيشتر ميشه .
اديان راه هاي زيادي رو براي شناخت خود و ديگران معرفي كرده اند كه من از گفتنش صرف نظر مي كنم ولي به نظر من فقط شناخت عميق ميتونه پايه هاي دوستي و عشق رو مستحكم تر كنه
جواد جان نمی شه منکر حرف هایت شد اینکه شناخت برای آدم مهم ترین چیز است ، واضح است
اما موضوع با شناخت خود خاتمه پیدا نمی کند ، حتی با شناخت طرف مقابل هم خاتمه پیدا نمی کند ! چیزی فرای اینها لازم است که کسی بتواند روی عشق اش مهر درستی بزند . این موضوع چون با احساس گره می خورد خارج از دایره ی منطق دور می خورد و باعث می شود با حساب های دو دوتا چهارتایی منطقی به جایی که نرسیم هیچ ، بیشتر گیج شویم ! شناخت خود و شناخت طرف مقابل و حذف صورتک و نقاب لازم است ولی کافی نیست !
و چیزی که این میان نیاز است ، چیزی است که بنا به نظر من فداکاری است ! به قول حسین پناهی ، تا نظر شما چه باشد
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
عشق که کشکه
ولی همین کشک باشه و بعدش ازوداج بهتر از اینه که اول ازدواج واشه بعدش کشک
ولی همین کشک باشه و بعدش ازوداج بهتر از اینه که اول ازدواج واشه بعدش کشک
soltaneabha- عضو برتر
- تعداد پستها : 1104
موقعيت : ترینیداد و توباگو
Registration date : 2007-09-08
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
j.j نوشته است:خب اگه ما از خودمون و طرف خودمون شناخت كافي داشته باشيم و قصد بهتر شدن زندگي خودمون رو داشته باشيم به كمك ايثار و فداكاري و گذشت ميتونيم مشكلات رو پشت سر بگذاريم ونگذاريم به خودمون و خانوادمون سخت بگذره
شناخت همون چیزی یه که بهش میگن عقل
و گذشت
میشه عشق
مرسی جواد
Desideria- مدیر
- تعداد پستها : 800
Age : 41
Registration date : 2007-04-12
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
کرگدن نوشته است:درود
به نظر من فداکاری کردن برای معشوق یکی از نتایج عشقه ( یا حتی حس اینکه حاضری براش فداکاری کنی
ولی خود عشق نیست
به نظر من عشق احساسی هست و منطقی نیست (فکری نیست)
دلیل و منطق هم نداره که بتونی به خیلی از چرا ها پاسخ بدی
به نظر من یکی شدن دو روح هست
وجود طرف رو در خودتون احساس کنید با لذت های اون شاد بشید و با غم هاش ناراحت
اونرو از وجود خودتون بدونید و نه موجودی جدا
در این زمانه که خوشنودی اون خوشنودی شما هم هست
حاضرید خیلی کارها رو بکنید که اون خوشحال بشه و شما از خوشحالی اون خوشحال بشد
خواسته های اون رو بر خواسته های خودتون ترجیح می دید
علایق - تصمیم گیری ها و......
فداکاری می کنید چون اون رو خودتون می دونید
اول سلام
چه طور می شود به جایی که می گویید رسید ! فقط با تکیه بر احساس ! تا جایی که من سر از احساس آدمی در می آورم ، به شدت متغیر است ! پیش آمده که کسی به عنان مثال غذایی را بسیار دوست داشته و نا گهان به هیچ علتی ( یا علتی کم اهمیت ) نه تنها علاقه ی خود را به غذا از دست داده است ، بلکه به نوعی از آن متنفر گشته !
احساس آدم ها آن قدر متغیر است که اگر به وسیله ی عقل کنترل نشود ، حتی خودش را گیج می کند ، چه رسد به انسان را !
از طرفی ، چه ضمانتی وجود دارد ، که احساس نتیجه نیروی غریزی ( همان هوس کذایی) نباشد ! اگر گرایش شدید حسی دو انسان به هم ، صرفا نتیجه نیروی غریزی باشد ، باز هم نام عشق را بر این گرایش می گذارید ؟!
من فداکاری را از نتایج عشق نمی دانم ، چون عشق را چیزی ماورایی نمی بینم ! لازم باشد بیشتر توضیح می دهم
پاینده باشید
Darkest Forest- مدیر
- تعداد پستها : 274
Registration date : 2007-04-18
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
اول سلامDesideria نوشته است:اسم تاپیکو عوض کنید خب !!!!
من ترجیح میدم اول عاشق بشم بعد ازدواج کنم اما نه عشقی که فقط با یه نگاه و باشه . عشق همراه با عقل
عشقی که به خاطر تفکرات و منش و مرام باشه
یه چیزی مثه ارادت مرید به مرادش !
به نظر من عشق تنها درست نیست . عشق همراه با عقله که شناخت رو به همراه داره و میتونه زمینه ساز یه زندگی شیرین باشه حتی اگه سختی توی اون زندگی زیاد باشه
کدارم را بر دیگری ترجیح دهیم ؟! اگر در حادثه ای به عنوان مثال عشق به فداکاری برای معشوق دستور دهد و اما عقل منطق گرا به فداکاری برای جمع ! به کدام یک رجوع کنیم ؟ هر دو با هم نمی شود ! اما کدام بر دیگری بر تری دارد ؟! اگر عشق بر تری دارد ، پس دیگر نباید در تصمیم گیری ( به خصوص برای ازدواج ) به عقل تکیه کرد ! اما اگر عقل بر تری دارد ، پس برای ازدواج نیاز به عشق نیست ! می توان ازدواج کرد و منتظر ماند تا شاید عشق به وجود بی اید شد
Darkest Forest- مدیر
- تعداد پستها : 274
Registration date : 2007-04-18
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
اول سلامMeteora نوشته است:سلام
به نظر من عشق انقدر به گند کشیده شده که دیگه در نظر پدر مادرها چیز بدی شده. شده یک گناه.
شایدم حق دارن. چون این روزا کسی که واقعا عاشق بشه کمه. همه درگیر یک هوس میشن و هوس هم همیشه گناه به دنبال خودش داره. برای همین بزرگترها عشق رو به عنوان دروازه ی گناه و بدبختی میشناسن.
به نظر من باید با عشق ازدواج کرد. ولی با عشق حقیقی. این که با یک نگاه دلت بلرزه عشق نیست هوسه. و اونایی که اینجوری عاشق میشن همیش به مشکل برمیخورن.
من دوست دارم با عشق ازدواج کنم.عاشق باشم با چشم باز. نه عاشق کور. چون اگه عاشق باشم میتونم گذشت کنم... فداکار باشم و در کل همسر خوبی باشم.
اگه اول ازدواج کنیم... مطمئنیم بعدش حتما عشق به وجود میاد؟
به خود فرد هم بستگی داره. یکی اگه بعد از ازدواج از طرف محبت ببینه میتونه عاشقش بشه. ولی من باید از اول از طرف خوشم بیاد. علاقه و محبت طرف مقابلم(متاسفانه یا خوشبختانه) چندان تاثیری رو من نداره...!
در کل باید عاشق بود...! چه قبل ازدواج...چه بعدش!!!
بابت حضور !
Darkest Forest- مدیر
- تعداد پستها : 274
Registration date : 2007-04-18
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
اول سلامj.j نوشته است:
خب اگه ما از خودمون و طرف خودمون شناخت كافي داشته باشيم و قصد بهتر شدن زندگي خودمون رو داشته باشيم به كمك ايثار و فداكاري و گذشت ميتونيم مشكلات رو پشت سر بگذاريم ونگذاريم به خودمون و خانوادمون سخت بگذره
جواد جان به گمانم داریم دچار شعار زدگی می شویم
در کلیت جمله های این پستتان هیچ اشکالی نیست ، اما ریز که شویم موضوع قدری گیج کننده می شود !
فرضا اگر کسی را خوب شناختید و آن شخص علی رغم آنکه دوستش دارید و علی رغم اینکه بسیار شخص شایسته ای بود ف مجموعه عاداتی داشت که شما آن را نمی پسندید ( عادات نا پسند منظورم نیست ) آن وقت چه گونه می شود برای چنین شخصی فداکاری کرد ؟!
یا به فرض مثال شما از خودتان و شخص دیگری شناخت کامل دارید و آن شخص را هم عاشقانه دوست دارید ! اما می دانید که اگر در کنار او بمانید نه تنها موجب پیش رفت او نمی شوید ، بلکه باعث می شوید که تنزل کند ! شما فدا کاری می کنید ؟! در این صورت چگونه زندگی خانوادگی تان می تواند مشکلات را پشت سر گذارد ؟
Darkest Forest- مدیر
- تعداد پستها : 274
Registration date : 2007-04-18
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
نه اين ها شعار نيست حقيقت هست كه با توانايي ما به واقعيت تبديل ميشهDarkest Forest نوشته است:اول سلامj.j نوشته است:
خب اگه ما از خودمون و طرف خودمون شناخت كافي داشته باشيم و قصد بهتر شدن زندگي خودمون رو داشته باشيم به كمك ايثار و فداكاري و گذشت ميتونيم مشكلات رو پشت سر بگذاريم ونگذاريم به خودمون و خانوادمون سخت بگذره
جواد جان به گمانم داریم دچار شعار زدگی می شویم
در کلیت جمله های این پستتان هیچ اشکالی نیست ، اما ریز که شویم موضوع قدری گیج کننده می شود !
فرضا اگر کسی را خوب شناختید و آن شخص علی رغم آنکه دوستش دارید و علی رغم اینکه بسیار شخص شایسته ای بود ف مجموعه عاداتی داشت که شما آن را نمی پسندید ( عادات نا پسند منظورم نیست ) آن وقت چه گونه می شود برای چنین شخصی فداکاری کرد ؟!
یا به فرض مثال شما از خودتان و شخص دیگری شناخت کامل دارید و آن شخص را هم عاشقانه دوست دارید ! اما می دانید که اگر در کنار او بمانید نه تنها موجب پیش رفت او نمی شوید ، بلکه باعث می شوید که تنزل کند ! شما فدا کاری می کنید ؟! در این صورت چگونه زندگی خانوادگی تان می تواند مشکلات را پشت سر گذارد ؟
وقتي شما از كسي شناخت كامل داشته باشي و اون رو دوست داشته باشي خب هميشه سعي مي كني مطلبي رو نگي يا كاري رو انجام ندي كه اون بدش بياد يا از شما ناراحت بشه و با احترام باهاش رفتار مي كني و سعي مي كني مشكلات رو از راه هايي كه ميدوني اون با شما مخالفت نميكنه باهاش درميون بذاري و حل كني
درضمن به نظر من اگه كسي رو واقعا دوست داشته باشيم هرچقد كه رفتار طرف مقابل بد باشه باز ارزش فداكاري و گذشت رو داره و خيلي ها رو ديم كه اين كار رو مي كنند و زندگي خوبي هم دارند
در فرض دوم هم مي گويم اگر كسي عاشقانه كسي را دوست داشته باشد اصلا خودش را نمي بيند و هر فدا كاري مي كند تا طرف مقابل صدمه نبيند و شناخت در اينجا كمك مي كند كه دوستي اش مثل دوستي خاله خرسه نباشد . من بار ها گفتم اگر كسي كه من عاشقشم بخواد با كس ديگه ايي ازدواج بكنه حاضرم همه نوع فداكاري بكنم تا اون خوشبخت بشه
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
Darkest Forest نوشته است:
اول سلام
چه طور می شود به جایی که می گویید رسید ! فقط با تکیه بر احساس ! تا جایی که من سر از احساس آدمی در می آورم ، به شدت متغیر است ! پیش آمده که کسی به عنان مثال غذایی را بسیار دوست داشته و نا گهان به هیچ علتی ( یا علتی کم اهمیت ) نه تنها علاقه ی خود را به غذا از دست داده است ، بلکه به نوعی از آن متنفر گشته !
احساس آدم ها آن قدر متغیر است که اگر به وسیله ی عقل کنترل نشود ، حتی خودش را گیج می کند ، چه رسد به انسان را
ز طرفی ، چه ضمانتی وجود دارد ، که احساس نتیجه نیروی غریزی ( همان هوس کذایی) نباشد ! اگر گرایش شدید حسی دو انسان به هم ، صرفا نتیجه نیروی غریزی باشد ، باز هم نام عشق را بر این گرایش می گذارید ؟!
من فداکاری را از نتایج عشق نمی دانم ، چون عشق را چیزی ماورایی نمی بینم ! لازم باشد بیشتر توضیح می دهم
پاینده باشید
جوابم مثبت هست و هنوز میگم احساسی هست
ولی یه فرقی هست
بسیار شدید ترهست نسبت به اون احساسات دیگر
چون معشوق رو جزئی از وجود خود می دونه
شما اعتقاد دارید عقلی هست؟
بر اساس درک و تفکر؟
یا؟
اگر شما کسی رو برتر از خودتون بدونید برای او فداکاری می کنید
وگرنه دلیلی برای فداکاری نیست
از نظر روانشناسی عشق جزو احساسات هست
و چیزی نیست که بنده گفته باشم
علاقه بسیار زیاد و شدید یا احساس یکی بودن روعشق می گن (تعریف علمی)
که بر اساس این احساس انسانها حاظر هستند از خود گذشتگی کنند
فداکاری با ارزش دونستن نتیجه کاری از حقوق مسلم هر شخص هست
تا وقتی که شما چیز با ارزش تری نداشته باشید فداکاری معنی نداره
کرگدن- عضو ثابت
- تعداد پستها : 37
Registration date : 2007-09-16
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
به نظر من ابتدا بايد تفاوت بين عشق و هوس كنكاش بشه و شناسايي بشه
اين مطلب آخرين بار توسط در 23/9/2007, 12:25 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
اول سلام
جواد جان اینجا تالار هم اندیشی است
لطفا علاوه بر ادیت پست بالا ، از نقل مطالب دیگران به هر نوع در این تالار خودداری کنید
با تشکر
--------------------------------------
حتما جواب پست های دوستان را در اولین فرصت می دهم
جواد جان اینجا تالار هم اندیشی است
لطفا علاوه بر ادیت پست بالا ، از نقل مطالب دیگران به هر نوع در این تالار خودداری کنید
با تشکر
--------------------------------------
حتما جواب پست های دوستان را در اولین فرصت می دهم
Darkest Forest- مدیر
- تعداد پستها : 274
Registration date : 2007-04-18
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
آيا ميشه اول عاشق كسي نبود و بعد عاشق همون كس شد؟
اصلا عشق وعاشقي ارادي هست يا غير ارادي ؟
سرمنشا عشق و تنفر چيست ؟
اصلا عشق وعاشقي ارادي هست يا غير ارادي ؟
سرمنشا عشق و تنفر چيست ؟
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
خوشم میاد که نه ایکار حال ادامه و مدیریت بحثو داره نه من
ایول به جفتمون
اون چون مدیره، من چون استارترم
ایول به جفتمون
اون چون مدیره، من چون استارترم
naz khatun- عضو ویژه
- تعداد پستها : 898
Age : 39
موقعيت : تبريز
Registration date : 2007-04-12
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
آيا عشق بايد حتما منجر به ازدواج بشه ؟
آيا در زندگي زناشويي عشق حتما بايد وجود داشته باشد ؟
آيا در زندگي زناشويي عشق حتما بايد وجود داشته باشد ؟
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
j.j نوشته است:آيا عشق بايد حتما منجر به ازدواج بشه ؟
آيا در زندگي زناشويي عشق حتما بايد وجود داشته باشد ؟
عشق حتمن نمیتونه منجر به ازدواج بشه ! مخصوصن اگه یک طرفه باشه
اما در زندگی زناشویی باید عشق باشه وگرنه اون زندگی نیست ! بردگیه
Desideria- مدیر
- تعداد پستها : 800
Age : 41
Registration date : 2007-04-12
صفحه 1 از 3 • 1, 2, 3
صفحه 1 از 3
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد