اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
+7
soltaneabha
Meteora
Desideria
کرگدن
j.j
Darkest Forest
naz khatun
11 مشترك
صفحه 2 از 3
صفحه 2 از 3 • 1, 2, 3
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
درود دوستان
یاد تاپیکم (( مرز میان عشق و عقل در ازدواج بخیر ))
چند تا از جواب های دوستان رو خووندم چون نظرات اونا رو دیدم لزومی ندیدم که به موضوع جواب بدم این سئوال خیلی کلی هستش و به تعداد کلماتش میشه بحث های مختلفی رو عنوان نمود هیچ چیز مطلقی وجود نداره نمی شه یک قانون کلی رو برای همه مطرح نمود کمی سلیقه ای هستش و تجربی بستگی داره که شما نسبت به ازدواج چه نظری داشته باشید ؟
و یا اینکه تا چه اندازه به قسمت و سرنوشت و خواست خدا و اراده و اختیار انسان معتقد باشید ...
هدفتون چی باشه ؟ عشق رو چگونه تعریف کنید ؟
تا اینا رو مشخص نکنید نمی تونید پاسخ مناسبی هم ارائه نمایید ...
اول شناخت کافی از خود ...
بعد مشخص نمودن انتظارات و ملاک و معیارهاتون از طرف مقابل و خانواده ...
شناخت کافی از طرف مقابل و افکار و اعتقادات هم .....
داشتن اهداف مشترک ...
ازدواج روحانی و معنوی یا جسمی و مادی ؟؟؟
داشتن شرایط لازم و کافی برای شروع زندگی مشترک ...
عاشقانه یا عاقلانه زندگی کردن ؟؟؟
و سئوالات بسیار دیگری که هر کدام یک موضوع جداگانه برای نوشتن کتابی خواهد بود به وسعت زندگی .....
یاد تاپیکم (( مرز میان عشق و عقل در ازدواج بخیر ))
چند تا از جواب های دوستان رو خووندم چون نظرات اونا رو دیدم لزومی ندیدم که به موضوع جواب بدم این سئوال خیلی کلی هستش و به تعداد کلماتش میشه بحث های مختلفی رو عنوان نمود هیچ چیز مطلقی وجود نداره نمی شه یک قانون کلی رو برای همه مطرح نمود کمی سلیقه ای هستش و تجربی بستگی داره که شما نسبت به ازدواج چه نظری داشته باشید ؟
و یا اینکه تا چه اندازه به قسمت و سرنوشت و خواست خدا و اراده و اختیار انسان معتقد باشید ...
هدفتون چی باشه ؟ عشق رو چگونه تعریف کنید ؟
تا اینا رو مشخص نکنید نمی تونید پاسخ مناسبی هم ارائه نمایید ...
اول شناخت کافی از خود ...
بعد مشخص نمودن انتظارات و ملاک و معیارهاتون از طرف مقابل و خانواده ...
شناخت کافی از طرف مقابل و افکار و اعتقادات هم .....
داشتن اهداف مشترک ...
ازدواج روحانی و معنوی یا جسمی و مادی ؟؟؟
داشتن شرایط لازم و کافی برای شروع زندگی مشترک ...
عاشقانه یا عاقلانه زندگی کردن ؟؟؟
و سئوالات بسیار دیگری که هر کدام یک موضوع جداگانه برای نوشتن کتابی خواهد بود به وسعت زندگی .....
sooti- عضو
- تعداد پستها : 13
موقعيت : حافظیه
Registration date : 2007-05-11
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
عاشق شدن و عاشق بودن و عاشق ماندن هنر زندگی ماست این هنر را باید بیاموزیم
sooti- عضو
- تعداد پستها : 13
موقعيت : حافظیه
Registration date : 2007-05-11
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
افلاطون می گه: " اگه با دلت چيزی يا کسی رو دوست داری زياد جدی نگيرش، چون ارزشی نداره، چون کار دل دوست داشتنه، مثل کار چشم که ديدنه، اما اگه يه روز با عقلت کسی رو دوست داشتی، اگه عقلت عاشق شد، بدون که داری چيزی رو تجربه می کنی که اسمش عشق واقعیه
sooti- عضو
- تعداد پستها : 13
موقعيت : حافظیه
Registration date : 2007-05-11
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
Darkest Forest نوشته است:
اول سلام
برای چند خط اول --------> Embarassed
khejalatflower
خوب برای دفاع از قسمت سوم حرف هام باید بگم که اونها ( یعنی پدر ها و مادرها و افرادی که به طور کلی متعلق به نسل قبل تر هستند) با عشق مشکلی ندارند . درست اگر نگاهی به تاریخ ایران بیاندازیم پر از عشق و عاشقی است و این عشق و عاشقی ها به حیطه ی ادبیات و عرفان و حتی مذهب باز شده . کسی هست که با قصه شیرن و فرهاد ، لیلی و مجنون ، بیژن و منیژه و خیلی ها زوج های دیگر آشنا نباشد ؟! من فکر نمی کنم نسل های پیش با عشق مشکلی داشته باشند ، اتفاقا آنها بیشتر از ما در گیر این مساله بوده اند و بیشتر از ما این موضوع را درک کرده اند .
موضوع اینجاست که در برخورد با یک عشق ، فقط طرفین می توانند عشق را درک کنند و دیگران ( یعنی هر آن کس که از خارج این دو نفر به موضوع نگاه کند) چیزی جز یک رابطه نمی بیند ، اینجاست که به نظر من مذهب ( یا بهتر بگویم افراد دگم مذهبی) قدری پایش را از گلیمش دراز کرده و باعث شده اوضاع به هم بریزد
در هر صورت برای پدر و مادری که به جز رابطه ی فرزندشان چیز دیگری نمی بینند ! چه کار باید کرد ؟! باز به نظر من باید توضیح داد ! همین و بس ! باید نشست و بدون هیچ گونه کش مکش بی مورد توضیح داد !
در ضمن من به جای هر نسلی که بگید حاضرم فکر کنم khejalat flower
ایکار جان درست میگی، هر کسی تو زندگیش عاشق شده، به نظر من هر کی بگه عشق یعنی چی؟ این مزخرفات چیه؟ عشق و عاشقی کشکه، دروغ میگه. همه تو زندگیشون یکبار(شایدمب یشتر) عاشق شده باشن. اما بعضیا خجالت میکشن بگن، بعضیا به خاطر بعضی منافع کتمان میکنن. بعضیام میترسن.
اما مسئله اینجاست که پدرومادرهای ما به قول Meteora به عشق به دیده ی گناه نگاه میکنن. اصلا نمیدونم چرا نمیخوان یادشون بیارن که اونا هم یه روزی عاشق شدن. شاید عاشق دختر همسایه که موقع رفتن به راهپیمایی های دوران انقلاب هر روز سر راهش میدید. یا عاشق پسر مدیر مدرسه سون که هر روز میومد دنبال مادرش.
نمیدونم چرا اکثر ما ایرانیها عادت کردیم به قایم کردن عشقمون.
تازه بدتر از اون، پدرومادرها با فراموش کردن دوران عاشقی ِ خودشون اصلا دلشون نمیخواد بچه هاشون در مورد اینکه عاشق شدن کلمه ای به زبان بیارن. که البته هنوز هم علتشو نمیدونم، تو که میتونی به جای هر نسلی فکر کنی، یه کم فک کن ببین علتش چیه(یادت باشه از دید یه پدر 55 ساله ی بسیار مذهبی ِ اهل آداب معاشرت و اهل عرف فکر کنی، بعنوان پدر یک پسر 28 ساله و یک دختر 22 ساله که عاشق شده)(خداییش اگه توستی، من
اسممو عوض میکنم)
naz khatun- عضو ویژه
- تعداد پستها : 898
Age : 39
موقعيت : تبريز
Registration date : 2007-04-12
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
Darkest Forest نوشته است:اول سلامj.j نوشته است:بيشتر ما انسان ها روي چهره خودمون نقابي زده ايم كه در واقع اون نقاب كمبود هاي ما محسوب ميشه يعني اگه ما خودمونو خيلي مهربون نشون بديم يعني درواقع كمبود مهر و محبت داريم وبا اين نقاب عيب خودمون رو مي پوشونيم ...با اين ديد به نظر من شناخت مهم ترين عامل براي هرچيزي هست
بنابراين وقتي ما مي بينيم كه كسي خودش رو عاشق سينه چاك معرفي مي كنه يا خودمون رو عاشق سينه چاك كسي مي پنداريم اگه از مخاطب يا خودمون شناخت كافي نداشته باشيم مسلما در آينده با بحران شخصيت مواجه مي شيم و چون نقاب ما ظاهري هست به راحتي از صورتمون كنده ميشه و ما شخصيت حقيقي خودمون رو نشون ميديم حال هرچه نقاب ما از شخصيت ما فاصله بيشتري گرفته باشه وضعيت بحراني تر و حاد تر ميشه
پس شناخت مهم ترين اصل براي درك متقابل هست و اين ميسر نميشه مگر با امتحان و سنجش خودمون يا مخاطبمون حالا اين سنجش و امتحان هرچي محكم تر باشه شناخت ما بيشتر ميشه .
اديان راه هاي زيادي رو براي شناخت خود و ديگران معرفي كرده اند كه من از گفتنش صرف نظر مي كنم ولي به نظر من فقط شناخت عميق ميتونه پايه هاي دوستي و عشق رو مستحكم تر كنه
جواد جان نمی شه منکر حرف هایت شد اینکه شناخت برای آدم مهم ترین چیز است ، واضح است
اما موضوع با شناخت خود خاتمه پیدا نمی کند ، حتی با شناخت طرف مقابل هم خاتمه پیدا نمی کند ! چیزی فرای اینها لازم است که کسی بتواند روی عشق اش مهر درستی بزند . این موضوع چون با احساس گره می خورد خارج از دایره ی منطق دور می خورد و باعث می شود با حساب های دو دوتا چهارتایی منطقی به جایی که نرسیم هیچ ، بیشتر گیج شویم ! شناخت خود و شناخت طرف مقابل و حذف صورتک و نقاب لازم است ولی کافی نیست !
و چیزی که این میان نیاز است ، چیزی است که بنا به نظر من فداکاری است ! به قول حسین پناهی ، تا نظر شما چه باشد
بله مسلمه که تا نظر شما چه باشد؟ البته در مورد انواع فداکاری.ما فداکاری در عشق رو در چی می بینیم؟ اصلا چطوری میشه در عشق فداکاری کرد؟
naz khatun- عضو ویژه
- تعداد پستها : 898
Age : 39
موقعيت : تبريز
Registration date : 2007-04-12
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
کرگدن نوشته است:درود
به نظر من فداکاری کردن برای معشوق یکی از نتایج عشقه ( یا حتی حس اینکه حاضری براش فداکاری کنی
ولی خود عشق نیست
به نظر من عشق احساسی هست و منطقی نیست (فکری نیست)
دلیل و منطق هم نداره که بتونی به خیلی از چرا ها پاسخ بدی
به نظر من یکی شدن دو روح هست
وجود طرف رو در خودتون احساس کنید با لذت های اون شاد بشید و با غم هاش ناراحت
اونرو از وجود خودتون بدونید و نه موجودی جدا
در این زمانه که خوشنودی اون خوشنودی شما هم هست
حاضرید خیلی کارها رو بکنید که اون خوشحال بشه و شما از خوشحالی اون خوشحال بشد
خواسته های اون رو بر خواسته های خودتون ترجیح می دید
علایق - تصمیم گیری ها و......
فداکاری می کنید چون اون رو خودتون می دونید
و حالا کرگدن عزیز شما که عشق رو این طور ملموس توصیف کردید نمیخواهید بگید نظر شما در این مورد چشه؟ اول عشق بعد ازدواج؟ یا اول ازدواج بعد عشق؟ کدوم صحیح تره؟
naz khatun- عضو ویژه
- تعداد پستها : 898
Age : 39
موقعيت : تبريز
Registration date : 2007-04-12
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
Desideria نوشته است:اسم تاپیکو عوض کنید خب !!!!
من ترجیح میدم اول عاشق بشم بعد ازدواج کنم اما نه عشقی که فقط با یه نگاه و باشه . عشق همراه با عقل
عشقی که به خاطر تفکرات و منش و مرام باشه
یه چیزی مثه ارادت مرید به مرادش !
به نظر من عشق تنها درست نیست . عشق همراه با عقله که شناخت رو به همراه داره و میتونه زمینه ساز یه زندگی شیرین باشه حتی اگه سختی توی اون زندگی زیاد باشه
دزی جونم فکر کنم ما همه مون هم عقیده باشیم باتو. چون دیگه ما هیچ کدوم دختربچه ی 12-13 ساله یا پسر بچه ی 17-18 ساله نیستیم که با دیدن یه چشم دلبرونه، یا یه قیافه ی معصومانه عاشق بشیم و بعد از درس و زندگی بیفتیم! این عشقای سطحی و زودگذر به نظر من مال دوران راهنمایی و دبیرستانه. هیچ وقت یادم نمیره از در مدرسه تا سوار سرویس بشم بعضی از دوستام با چند تا پسر نامه ردوبدل میکردن. آخی طفلی ها عشقو تو قیافه میدیدن فقط. دزی جان فکر کنم ما همه مون دیگه بزرگ شدیم. فرق عشق عاقلانه رو با عشق زودگذر خیابونی بدونیم. همه مون دنبال یه همفکر و هم رده و هم عقیده ایم.
اما مقصود من از طرح کردن این موضوع اینه، که دختری که عاشق پسری شده (به قول دزی عاشقی ِ عاقلانه) اما خانواده ش اصرار دارند ازدواج سنتی داشته باشه چکار باید بکنه؟ به حرف دلش گوش بده و با کسی که دوستش داره ازدواج کنه، یا به قول بزرگترا بشینه پای سفره ی عقد و وقتی خطبه جاری شد خدا خودش مهر طرف رو تو دلت بندازه(اصلا به این موضوع اعتقاد ندارم)
naz khatun- عضو ویژه
- تعداد پستها : 898
Age : 39
موقعيت : تبريز
Registration date : 2007-04-12
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
Meteora نوشته است:سلام
به نظر من عشق انقدر به گند کشیده شده که دیگه در نظر پدر مادرها چیز بدی شده. شده یک گناه.
شایدم حق دارن. چون این روزا کسی که واقعا عاشق بشه کمه. همه درگیر یک هوس میشن و هوس هم همیشه گناه به دنبال خودش داره. برای همین بزرگترها عشق رو به عنوان دروازه ی گناه و بدبختی میشناسن.
به نظر من باید با عشق ازدواج کرد. ولی با عشق حقیقی. این که با یک نگاه دلت بلرزه عشق نیست هوسه. و اونایی که اینجوری عاشق میشن همیش به مشکل برمیخورن.
من دوست دارم با عشق ازدواج کنم.عاشق باشم با چشم باز. نه عاشق کور. چون اگه عاشق باشم میتونم گذشت کنم... فداکار باشم و در کل همسر خوبی باشم.
اگه اول ازدواج کنیم... مطمئنیم بعدش حتما عشق به وجود میاد؟
به خود فرد هم بستگی داره. یکی اگه بعد از ازدواج از طرف محبت ببینه میتونه عاشقش بشه. ولی من باید از اول از طرف خوشم بیاد. علاقه و محبت طرف مقابلم(متاسفانه یا خوشبختانه) چندان تاثیری رو من نداره...!
در کل باید عاشق بود...! چه قبل ازدواج...چه بعدش!!!
Meteora ممنون از نظرت. خداییش منم حرفم همینه، آدمی که عاشقه میتونه فداکاری کنه. و این زندگی دوام خواهد داشت. نه زندگی ای که بدون هیچ علاقه ای شروع بشه بعد هی بشین زور بزن فداکاری کنی! برا کی؟ برا کسی که هیچ حسی بهش نداری. این غیرممکنه.
naz khatun- عضو ویژه
- تعداد پستها : 898
Age : 39
موقعيت : تبريز
Registration date : 2007-04-12
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
soltaneabha نوشته است:عشق که کشکه
ولی همین کشک باشه و بعدش ازوداج بهتر از اینه که اول ازدواج واشه بعدش کشک
سیاوش جان فقط میتونم بگم الهی چنان تو دام این کشک بیفتی و خوشبخت بشی که نفهمی از کجا خوردی (این یک نفرین بود، لطفا جدی بگیرید)
naz khatun- عضو ویژه
- تعداد پستها : 898
Age : 39
موقعيت : تبريز
Registration date : 2007-04-12
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
Darkest Forest نوشته است:کرگدن نوشته است:درود
به نظر من فداکاری کردن برای معشوق یکی از نتایج عشقه ( یا حتی حس اینکه حاضری براش فداکاری کنی
ولی خود عشق نیست
به نظر من عشق احساسی هست و منطقی نیست (فکری نیست)
دلیل و منطق هم نداره که بتونی به خیلی از چرا ها پاسخ بدی
به نظر من یکی شدن دو روح هست
وجود طرف رو در خودتون احساس کنید با لذت های اون شاد بشید و با غم هاش ناراحت
اونرو از وجود خودتون بدونید و نه موجودی جدا
در این زمانه که خوشنودی اون خوشنودی شما هم هست
حاضرید خیلی کارها رو بکنید که اون خوشحال بشه و شما از خوشحالی اون خوشحال بشد
خواسته های اون رو بر خواسته های خودتون ترجیح می دید
علایق - تصمیم گیری ها و......
فداکاری می کنید چون اون رو خودتون می دونید
اول سلام
چه طور می شود به جایی که می گویید رسید ! فقط با تکیه بر احساس ! تا جایی که من سر از احساس آدمی در می آورم ، به شدت متغیر است ! پیش آمده که کسی به عنان مثال غذایی را بسیار دوست داشته و نا گهان به هیچ علتی ( یا علتی کم اهمیت ) نه تنها علاقه ی خود را به غذا از دست داده است ، بلکه به نوعی از آن متنفر گشته !
احساس آدم ها آن قدر متغیر است که اگر به وسیله ی عقل کنترل نشود ، حتی خودش را گیج می کند ، چه رسد به انسان را !
از طرفی ، چه ضمانتی وجود دارد ، که احساس نتیجه نیروی غریزی ( همان هوس کذایی) نباشد ! اگر گرایش شدید حسی دو انسان به هم ، صرفا نتیجه نیروی غریزی باشد ، باز هم نام عشق را بر این گرایش می گذارید ؟!
من فداکاری را از نتایج عشق نمی دانم ، چون عشق را چیزی ماورایی نمی بینم ! لازم باشد بیشتر توضیح می دهم
پاینده باشید
ایکار جان چطور میتونی بگی فداکاری نتیجه ی عشق نمیتونه باشه؟ مگر ندیدی مادری رو که عاشق فرزندش هست و حاضره براش جون بده. این یک زن هست. اما زنی که هیچ فرزندی نداره هیچ گاه نمیتونه فداکاری کنه. چون معنی عشق به فرزند رو درک نکرده. آدم فقط برای کسی میتونه از خودش بگذره که با تمام وجود دوستش داشته باشه. نه برای کسی که هیچ حسی بهش نداره، یا حتی ازش متنفره
naz khatun- عضو ویژه
- تعداد پستها : 898
Age : 39
موقعيت : تبريز
Registration date : 2007-04-12
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
Darkest Forest نوشته است:اول سلامDesideria نوشته است:اسم تاپیکو عوض کنید خب !!!!
من ترجیح میدم اول عاشق بشم بعد ازدواج کنم اما نه عشقی که فقط با یه نگاه و باشه . عشق همراه با عقل
عشقی که به خاطر تفکرات و منش و مرام باشه
یه چیزی مثه ارادت مرید به مرادش !
به نظر من عشق تنها درست نیست . عشق همراه با عقله که شناخت رو به همراه داره و میتونه زمینه ساز یه زندگی شیرین باشه حتی اگه سختی توی اون زندگی زیاد باشه
کدارم را بر دیگری ترجیح دهیم ؟! اگر در حادثه ای به عنوان مثال عشق به فداکاری برای معشوق دستور دهد و اما عقل منطق گرا به فداکاری برای جمع ! به کدام یک رجوع کنیم ؟ هر دو با هم نمی شود ! اما کدام بر دیگری بر تری دارد ؟! اگر عشق بر تری دارد ، پس دیگر نباید در تصمیم گیری ( به خصوص برای ازدواج ) به عقل تکیه کرد ! اما اگر عقل بر تری دارد ، پس برای ازدواج نیاز به عشق نیست ! می توان ازدواج کرد و منتظر ماند تا شاید عشق به وجود بی اید شد
آهان آفرین ایکار جان. من هم دقیقا درگیر این دوگانگی شدم. به هیچ وجه هم جوابی براش پیدا نمیکنم. چون این وسط درگیری بین عقل و احساس پیش میاد. حالا کدوم برنده میشه؟ به نظر من بستگی به افراد داره، که فرد احساسیه یا منطقی(البته تو این چند وقته به این نتیجه رسیدم) اما باز هم در مورد اینکه چطور ازدواج کنیم به جایی نرسیدم
naz khatun- عضو ویژه
- تعداد پستها : 898
Age : 39
موقعيت : تبريز
Registration date : 2007-04-12
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
j.j نوشته است:نه اين ها شعار نيست حقيقت هست كه با توانايي ما به واقعيت تبديل ميشهDarkest Forest نوشته است:اول سلامj.j نوشته است:
خب اگه ما از خودمون و طرف خودمون شناخت كافي داشته باشيم و قصد بهتر شدن زندگي خودمون رو داشته باشيم به كمك ايثار و فداكاري و گذشت ميتونيم مشكلات رو پشت سر بگذاريم ونگذاريم به خودمون و خانوادمون سخت بگذره
جواد جان به گمانم داریم دچار شعار زدگی می شویم
در کلیت جمله های این پستتان هیچ اشکالی نیست ، اما ریز که شویم موضوع قدری گیج کننده می شود !
فرضا اگر کسی را خوب شناختید و آن شخص علی رغم آنکه دوستش دارید و علی رغم اینکه بسیار شخص شایسته ای بود ف مجموعه عاداتی داشت که شما آن را نمی پسندید ( عادات نا پسند منظورم نیست ) آن وقت چه گونه می شود برای چنین شخصی فداکاری کرد ؟!
یا به فرض مثال شما از خودتان و شخص دیگری شناخت کامل دارید و آن شخص را هم عاشقانه دوست دارید ! اما می دانید که اگر در کنار او بمانید نه تنها موجب پیش رفت او نمی شوید ، بلکه باعث می شوید که تنزل کند ! شما فدا کاری می کنید ؟! در این صورت چگونه زندگی خانوادگی تان می تواند مشکلات را پشت سر گذارد ؟
وقتي شما از كسي شناخت كامل داشته باشي و اون رو دوست داشته باشي خب هميشه سعي مي كني مطلبي رو نگي يا كاري رو انجام ندي كه اون بدش بياد يا از شما ناراحت بشه و با احترام باهاش رفتار مي كني و سعي مي كني مشكلات رو از راه هايي كه ميدوني اون با شما مخالفت نميكنه باهاش درميون بذاري و حل كني
درضمن به نظر من اگه كسي رو واقعا دوست داشته باشيم هرچقد كه رفتار طرف مقابل بد باشه باز ارزش فداكاري و گذشت رو داره و خيلي ها رو ديم كه اين كار رو مي كنند و زندگي خوبي هم دارند
در فرض دوم هم مي گويم اگر كسي عاشقانه كسي را دوست داشته باشد اصلا خودش را نمي بيند و هر فدا كاري مي كند تا طرف مقابل صدمه نبيند و شناخت در اينجا كمك مي كند كه دوستي اش مثل دوستي خاله خرسه نباشد . من بار ها گفتم اگر كسي كه من عاشقشم بخواد با كس ديگه ايي ازدواج بكنه حاضرم همه نوع فداكاري بكنم تا اون خوشبخت بشه
جواد جان در مورد قسمت اول حرفات باید بگم اونی که همیشه صبر میکنه هم ظرفیتی داره. اگر صبرش لبریز بشه اونوقت چی؟ خب مسلمه اونوقته که مسئله ی طلاق پیش میاد. و یااینکه اونقدر شکیبایی به خرج میده که از زندگی میفته، زود پیر میشه، از زندگی خسته میشه و .... این اصلا انصاف نیست
naz khatun- عضو ویژه
- تعداد پستها : 898
Age : 39
موقعيت : تبريز
Registration date : 2007-04-12
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
naz khatun نوشته است:soltaneabha نوشته است:عشق که کشکه
ولی همین کشک باشه و بعدش ازوداج بهتر از اینه که اول ازدواج واشه بعدش کشک
سیاوش جان فقط میتونم بگم الهی چنان تو دام این کشک بیفتی و خوشبخت بشی که نفهمی از کجا خوردی (این یک نفرین بود، لطفا جدی بگیرید)
خیلیا از این دعاها واسم کردن که ناکام موندن
من اگه عاشق هم بشم میگم به خودم زرشک دیدی کشکی کشکی دلمون کشک شد .بعدش دلمو به راحتی کنترل میکنم
اين مطلب آخرين بار توسط در 2/10/2007, 04:51 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
soltaneabha- عضو برتر
- تعداد پستها : 1104
موقعيت : ترینیداد و توباگو
Registration date : 2007-09-08
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
طلاق برخلاف اونچه كه شما فكر مي كنيد چيز بدي نيست اگه در جاي خودش مورد استفاده قرار بگيرهnaz khatun نوشته است:
جواد جان در مورد قسمت اول حرفات باید بگم اونی که همیشه صبر میکنه هم ظرفیتی داره. اگر صبرش لبریز بشه اونوقت چی؟ خب مسلمه اونوقته که مسئله ی طلاق پیش میاد. و یااینکه اونقدر شکیبایی به خرج میده که از زندگی میفته، زود پیر میشه، از زندگی خسته میشه و .... این اصلا انصاف نیست
ببينيد مثال مي زنم . لذت بردن يك زن و مرد از هم بر طبق شرايط وقواعد و ظوابط تعريف شده بد نيست كه ثواب هم داره ولي اگه از راه درستش نباشه نه تنها ثواب نداره بلكه گناه كبيره هم محسوب ميشه طلاق هم در بر اساس ظوابط و شرايط و قواعد خودش يك فضيلت هست ولي اگر مورد مصرفش خارج از چارچوب قوانين اسلامي باشه يك رذيلت ميشه
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
naz khatun نوشته است:کرگدن نوشته است:درود
به نظر من فداکاری کردن برای معشوق یکی از نتایج عشقه ( یا حتی حس اینکه حاضری براش فداکاری کنی
ولی خود عشق نیست
به نظر من عشق احساسی هست و منطقی نیست (فکری نیست)
دلیل و منطق هم نداره که بتونی به خیلی از چرا ها پاسخ بدی
به نظر من یکی شدن دو روح هست
وجود طرف رو در خودتون احساس کنید با لذت های اون شاد بشید و با غم هاش ناراحت
اونرو از وجود خودتون بدونید و نه موجودی جدا
در این زمانه که خوشنودی اون خوشنودی شما هم هست
حاضرید خیلی کارها رو بکنید که اون خوشحال بشه و شما از خوشحالی اون خوشحال بشد
خواسته های اون رو بر خواسته های خودتون ترجیح می دید
علایق - تصمیم گیری ها و......
فداکاری می کنید چون اون رو خودتون می دونید
و حالا کرگدن عزیز شما که عشق رو این طور ملموس توصیف کردید نمیخواهید بگید نظر شما در این مورد چشه؟ اول عشق بعد ازدواج؟ یا اول ازدواج بعد عشق؟ کدوم صحیح تره؟
ببخشید یه مدتی نبودم
قبل از ازدواج
نمی شه به هر فردی عشق ورزید که بگیم حتماً بعد از ازدواج هم می تونیم به فردی که عاشقش هستیم عشق بورزیم
عشق همراه با منطق و تفکر باید قبل از ازدواج باشه ( یعنی بهتره)
کرگدن- عضو ثابت
- تعداد پستها : 37
Registration date : 2007-09-16
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
آقا اصلا بیاین یه معنی از عشق بگین ببینم منظورتون چیه دقیقا؟
soltaneabha- عضو برتر
- تعداد پستها : 1104
موقعيت : ترینیداد و توباگو
Registration date : 2007-09-08
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
عشق در معني واقعي خودش يعني دل باختن به شخص يا چيزي تا سر حد مرگ در اون موقع اصلا ديگه خودت رو نمي بيني و به خودت فكر نمي كني وفقط اون رومي بيني اين دلباختگي منطق خاصي نداره از درون مي جوشه و اين عاشق و دلباخته حاضره از همه چيزش به خاطر عشقش بگذره حتي از خودش مثل ليلي و مجنون كه حتي وقتي ليلي هم شوهر كرد باز هردو عاشق هم بودند و هيچ چيز جز مرگ نتونتست اين عشق رو از سر هردوشون بيرون كنه ولي عشقي كه دوستان از اون سخن ميگن يك نوع دوست داشتني هست كه ولوم داره منطق داره ميشه دل به كسي داد و بعد ازش پس گرفت ميشه فراموشش كرد باهاش دعوا كرد فحشش داد و ازش طلاق گرفت و ميشه دوباره دوستش داشت وهزاران بلا ميشه سر اين معشوق و عاشق بدبخت آورد
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
هم چیزی که گفتی هم چیزی که بقیه میگن کشکه به نظرم
همش توحمات ذهنه و زمان اونو از بین میبره
همش توحمات ذهنه و زمان اونو از بین میبره
soltaneabha- عضو برتر
- تعداد پستها : 1104
موقعيت : ترینیداد و توباگو
Registration date : 2007-09-08
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
خب ما در دنياي توهمات زندگي مي كنيم و با مرگ ما توهماتمون هم نابود ميشه
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
سلام
به نظر من اول عاشق بشیم بعد ازدواج کنیم البته نه عشق دو روزه . نه عشق خیابونی
فقط عشق حقیقی ولی اینو هم میدونم که همه عشقا به ازدواج ختم نمی شه
به نظر من اول عاشق بشیم بعد ازدواج کنیم البته نه عشق دو روزه . نه عشق خیابونی
فقط عشق حقیقی ولی اینو هم میدونم که همه عشقا به ازدواج ختم نمی شه
dalileh- عضو ویژه
- تعداد پستها : 677
موقعيت : آواره
Registration date : 2007-10-07
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
تو چه بچه خوبی هستی با همه چی موافقی
dalileh- عضو ویژه
- تعداد پستها : 677
موقعيت : آواره
Registration date : 2007-10-07
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
خب من با همه حرفاي خوب موافقم
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
سلام به همتون.
آیا می دانستید که:
عشق= علاقه ی شدید قلبی
آیا می دانستید که:
عشق= علاقه ی شدید قلبی
رد: اول ازدواج بعد عشق؛ يا اول عشق بعد ازدواج؟؟؟؟؟؟
سلام بله ميدونستيم
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
صفحه 2 از 3 • 1, 2, 3
صفحه 2 از 3
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد