بچه های گل گفتمان
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

چرند

+6
ali bamaram
Sophia
Desideria
j.j
naz khatun
oscar
10 مشترك

صفحه 3 از 4 الصفحة السابقة  1, 2, 3, 4  الصفحة التالية

اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف Sophia 6/8/2007, 01:32

چرند - صفحة 3 67xw6iv
Sophia
Sophia
قدیمی

انثى تعداد پستها : 489
Age : 37
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف j.j 6/8/2007, 06:23

از کارگر می گذرم پدرم پینه های دستانش را با کفشهایش آشتی می دهد
به جمهوری که می رسم
آزادی فراموش شده
و انقلاب تقاطعی ست که
از کمر کارگر می گذرد


اين مطلب آخرين بار توسط در 6/8/2007, 07:24 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
j.j
j.j
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف j.j 6/8/2007, 06:35

کاش نبود زندگي اي
تا که‌ مي بودم رها
ز قيد و بند جهان
تا که‌ مي کردم صفا
در آن سوي آسمان
کاش مرا چشم ديدن بود
تا که‌ سير ي درعالم ثاني مي نمودم
کاش نبود زندگي اي
اگر مي بود
اينگونه نبود
اين چگونه زندگي ايست
که آنقدر طولانيست راهش
گذر کردن زين راه بس مشکل است
مشکلي راه نيست مسئله اي
پايانش را چه مي پنداري ؟
مرگ را آرزو مي کند اين دل
کاش نبود زندگي اي
تا که مي بودم رها
ز درد هاي روزگار
تا که
داشتم يک آشيانه
بسي بود سهل
اگر مرا مرگي بود
کاش مرگ را تجربه مي کردم
لحظه اي زودتر
آه ، اين همان لحظه است شايد
نمي دانم
هر چه باشد خداوندگارا
کاش بوسه اي بر گونه اش مي زدم
کاش ...

j.j
j.j
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف j.j 6/8/2007, 06:38

يك زوج در اوايل 60 سالگي، در يك رستوران كوچيك رمانتيك سي و پنجمين سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن.
ناگهان يك پري كوچولوِ قشنگ سر ميزشون ظاهر شد و گفت:چون شما زوجي اينچنين مثال زدني هستين و درتمام اين مدت به هم وفادارموندين ، هر كدومتون مي تونين يك آرزو بكنين.
خانم گفت: اووووووووووووووووه ! من مي خوام به همراه همسر عزيزم، دور دنيا سفر كنم.
پري چوب جادووييش رو تكون داد و اجي مجي لا ترجي دو تا بليط براي خطوط مسافربري جديد و شيك QM2در دستش ظاهر شد.
حالا نوبت آقا بود، چند لحظه فكر كرد و گفت:
خب، اين خيلي رمانتيكه ولي چنين موقعيتي فقط يك بار در زندگي آدم اتفاق مي افته ، بنابراين، خيلي متاسفم عزيزم ولي آرزوي من اينه كه همسري 30 سال جوانتر از خودم داشته باشم.
خانم و پري واقعا نا اميد شده بودن ولي آرزو، آرزوه ديگه !!!
پري چوب جادوييش و چرخوند و......... اجي مجي لا ترجي
و آقا 92 ساله شد!
پيام اخلاقي اين داستان
مردها شايد موجودات ناسپاسي باشن ،
ولي پريها................
مونث هستند !!
j.j
j.j
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف oscar 3/9/2007, 23:09

اخراجي ها (طنز سكسي)




اكبر آقا قزويني در حال تعقيب پسر خوشگلي به نام سيامك است. سيامك به جلوي مغازه اي ميرسد كه ناگهان چند پسر كه جلوي مغازه ايستاده اند به او ميگويند: اوهوي پسر خوشگله. بكنیمت.
-كيرم توكونت.چقدرتوخوشگلي.
-اين پسرحاجيه. همه محل توي كفشند.
سيامك: بي تربيتهاي عوضي. بريد گمشيد. من بابام رييس بسيجه. ميگم بياد پدرتونو دربياره. (راهش را ميگيرد و ميرود.)
اكبرآقا زنجيرش را از روي موتورش بر ميدارد و به طرف پسرها ميرود. و همان اول كار با زنجير يكي محكم به كون يكي از آنها ميزند و ديگري را بلند ميكند و مياندازد زمين.٠
مردم جمع ميشوند و ميخواهند آنها را جدا كنند. اكبر آقا داد ميزند: يكبار ديگه به اين پسره چيزي بگيد پدرتونو در ميارم. ميكشمتون.



پرده دوم: زندان.



اكبر آقا تا وارد زندان ميشود تمام زندانيها فرار ميكنند. يكي خودش را به ميله ها ميچسباند و فرياد ميكشد: ترو خدا اينو بندازيد بيرون. من حاضرم به جاش حبس بكشم.
-بدبخت شديم اكبر آقا اومده.
-اكبر آقا اومده؟ منكه رفتم. (با تيغ روي دستش ميزند و خون بيرون ميزند.) آي منو كشتند. منو كشتند. دكتر خبر كنيد.
-اينكه آزاد شده بود. چرا باز اومده ؟
-ميگند باز بخاطر دوست پسرش دعوا كرده.
-الهي بميره اون دوست پسرش. كي از دست اين كونيها خلاص ميشيم. آخرش مجبور ميشيم قاتل اجير كنيم بره اين كونيه را بكشه تا اينقدر اكبر آقا را نفرستند زندان.
-خوب چرا اكبر آقا را نكشه كه كونيه را بكشه ؟
-احمق جان كي ميتونه اكبر آقا را بكشه ؟ اكبر آقا صد نفر را حريفه. قزوينيه. ميفهمي ،قزويني.



يك ماه بعد:


اكبر آقا دارد آزاد ميشود و تمام زندانيان شديدا خوشحال هستند و مشغول شادماني هستند. كاغذ ريز شده است كه روي اكبر آقا ميريزد. يكي از زندانيان در حاليكه كونش را گرفته اشك شادي ميريزد. صداي زندانيان ميايد.
-بري كه ديگه برنگردي.
-چاكر اكبر آقا هستيم.


اكبر آقا ايشاا… هيچوقت ديگه نبينمت.
اكبر آقا يك لحظه مي ايستد و پشت سرش را نگاه ميكند. همه ناگهان ساكت ميشوند.يكي از زندانيها كه نزديك اكبر آقا ايستاده آرام آرام عقب ميرود.
اكبر آقا: دفعه بعد كه بيام نبينم كسي پشمهاي كونشو نزده باشه ها! فهميديد يا نه؟
همه زندانيها با صداي بلند:بـــــــــــــله!
اكبر آقا آزاد ميشود.



پرده سوم: محله اكبرآقا.


همه جا را آذين بسته اند و جاسم عربي و محمدحسن رشتي در حال آماده كردن مراسم استقبال از اكبر آقا هستند. ژيلا خواهر محمدحسن رشتي به همه حال ميدهد و همه را تشنه كرده است.


اكبر آقا باماشين واردميشود.
جاسم: به سلامتي اكبر آقا قزويني. داش محل صلوات.
همه صلوات ميفرستند. محمدحسن رشتي داد ميزند:ايشاا…همه بريد مكه. دوم صلوات را بلندتر بفرست.
اكبر آقا از ماشين پياده ميشود و با چشمانش همان ابتداي كار به دنبال سيامك ميگردد و با ديدن او به طرفش ميرود و ميگويد: سلام پسرحالت چطوره.خوبي؟
در همين موقع برادر سيامك ميايد و سر سيامك فرياد ميكشد: تو كه باز اينجايي؟


بدو برو خونه ببينم. سلام اكبر آقا شنيدم مكه بوديد؟ خوب. زيارتها قبول. آدم شديد يا نه؟
جاسم ميخواهد بپرد و او را بزند كه اكبر آقا جلويش را ميگيرد و ميگويد:خيلي خوشحاليم كه شما برادر ما را فرشته محسوب ميكرديد.نخير ما از مقام فرشتگي تنزل نكرده ايم.
برادر سيامك: نعوذباا… .ببين چه لفظ قلم هم حرف ميزنه.
حاجي پدر سيامك: خوب به سلامتي. اكبر آقا تعريف كن ببينم. اونجا چيكارميكردي؟ صفا و مروه را هم ديدي؟
اكبر آقا هول ميكند و دستي به پيشانيش ميكشد و ميگويد: ها! جان! نه.بليطش تموم شده بود. به ما نرسيد. صاحب كاروان ما را نبرد.
در همين موقع محمدحسن بدو بدو ميايد و به اكبر آقا ميگويد: اكبرآقا! وسايلت را از زندان تحويل گرفتم. چكاركنم ببرم خونه تون!
همه به طرز بدي به اكبر آقا نگاه ميكنند. برادر سيامك ميگويد:پس اين مكه رفتنت بود؟ چشمت روشن حاجي!
حاجي چيزي نميگويد و به همراه برادر سيامك به خانه شان ميروند. اكبر آقا يك اردنگي محكم به محمدحسن ميزند و ميگويد:خاك برسرت! همه برنامه مون را خراب كردي! نميدونستي بايد دهنتو نگه داري؟
محمدحسن: اكبر آقاببخشيد..اكبر آقا گه خوردم.. غلط كردم.. تو رو خدا نزن.



پرده چهارم: كوچه هاي اطراف خانه سيامك.


اكبر آقا به دنبال سيامك افتاده تا به جايي ميرسند كه خلوت است.
اكبرآقا: به جون خودت تقصير اين رشتي احمق بود. به خدا نميخواستم بابات چيزي بدونه. ببخشيد.
سيامك: اكبرآقا. خيلي مايوسم كرديد. واقعا كه. من به همه گفته بودم رفيقم رفته مكه. اونوقت شما از زندان سر در آورديد. به خدا خيلي جلوي دوستام خجالت كشيدم. از شما بعيد بود.
اكبر آقا: معذرت ميخوام جوني.حالا بيا يك سر بريم خونه ما.اينجا خوبيت نداره با هم صحبت كنيم. ميبينند بده.
سيامك: نخير. شما فكر كرديد ميتونيد باز منو اغفال كنيد. ديگه به شما كون بده نيستم.
اكبر آقا: نه. نرو. سيامك جان. عزيزم. كجا ميري؟ سيامك.



پرده پنجم:قهوه خانه محله.


اكبرآقا، جاسم و محمدحسن نشسته اند و مشغول قليان كشيدن هستند.
جاسم: اكبر آقا حالا حتما بايد بري؟ آخه نميشه كه همينجوري.جبهه به من و تو چيكار؟ اصلا ما را توي جبهه راه نميدند.
اكبر آقا: نه من تصميمم را گرفتم. حتما ميخوام برم جبهه. اينجوري ميتونم سيامك را هم ببينم. مگه خبر نداري رفته براي جبهه اسم نوشته.
محمدحسن: آخه نوكرتم. سيامك مگه چي داره كه بقيه ندارند؟ اين همه كوني. خوب برو سراغ يكي ديگه. از من ميشنوي پسر حاجي به درد شما نميخوره. همين خواهر من ژيلا بارها به من گفته اكبر آقا از همه بهتر بلده كون بكنه. خوب بيا با اين ازدواج كن.
اكبر آقا نگاه بدي به محمدحسن ميكند و ميگويد: ديگه نبينم در مورد سيامك اينجوري حرف بزني،يادت باشه من قزوينيم. هيچكي اندازه سيامك به من حال نميده.من اين حرفها حاليم نميشه. بايد برم جبهه.
محمدحسن: خيلي خوب. باشه منم ميام.دلم نميخواد فكر كني رفيق نيمه راه بودم.
اكبر آقا نگاه پرسشگرانه اي به جاسم ميكند كه جاسم سرش را پايين ميندازد. اكبر آقا به قليان خيره ميشود و پك عميقي ميكشد.



پرده ششم: خانه محمدحسن رشتي.


جاسم روي پشت بام ايستاده و مشغول حرف زدن با ژيلاست.
ژيلا: خاك بر سرت بكنند.يعني اكبر آقا ميخواست بره جبهه و تو باهاش نرفتي؟ (شروع به گريه ميكند) ميدونستم كه بي عرضه اي اما نه اينقدر. از اكبر آقا ياد بگير چقدر خاطر سيامك را ميخواد. بخاطر اينكه سيامك داره ميره جبهه حاضر شده بره جبهه. اما تو چي؟ بخاطر من تا اين سر خيابون هم نميري. تازه داداش من هم ميخواد باهاش بره.كي از داداش من نگهداري كنه؟
جاسم: باشه ژيلا. تو رو خدا گريه نكن. منم ميرم جبهه. قول ميدم ژيلا.
ژيلا چشمانش را پاك ميكند و به جاسم نگاه ميكند.جاسم پايين ميايد ومشغول كردن ژيلا ميشود.



پرده هفتم:مسجدمحله.



اكبرآقا،جاسم و محمدحسن مشغول نمازخواندن هستند. اكبر آقا كيرش شق كرده و به شدت مشغول نگهداشتن خودش است. محمدحسن در سجده ناگهان ميگوزد. جاسم نميتواند جلوي خودش را بگيرد و بلندبلند ميخندد و بعد به بقيه نگاه ميكند تا ببيند آنها هم ميخندند يا نه.كه تا ميبيند كسي نميخندد صدايش را ميبرد. اكبر آقا ديگر نميتواند جلوي خودش را نگهدارد و انگولي از كون جلويي خودش بر ميدارد. صداي ا… اكبر يارو بلند ميشود. براي بار دوم كه به سجده ميروند و اكبر آقا كارش را تكرار ميكند حاجي با پايش به سر اكبر آقا ميزند.اكبر آقا هم با كله به كون او ميزند كه باعث ميشود به جلوپرت بشود.
بعدازنماز: همه مشغول دست دادن به هم هستند.حاجي اي كه اكبر آقا انگولش كرده به پشت سرش نگاه ميكند و كسي را نميبيند. به ناچار با جاسم كه كنارش نشسته دست ميدهد.
حاجي: تقبل ا…
جاسم: ها! چي؟ خوب همون. تقلب ا…
همه بلندميشوند و به بيرون نمازخانه ميروند تا در صفي كه براي ورود به جبهه است اسم بنويسند. حاجي و برادر سيامك مشغول صحبت هستند.
برادرسيامك: حاجي. اينها همشون از اراذل و اوباش هستند. اين اكبر آقا زبونم لال ببخشيد قزوينيه…
حاجي: اِ.نه. جدي ميگي؟
برادر سيامك:بله حاجي. اصلا ذاتش خرابه. دنبال پسرهاي خوشگل محله را گرفته و ولشان نميكنه. چنين آدمهايي براي جبهه مضرند. شما كه نميخواهيد اينها را به جبهه راه بدهيد.
حاجي: نه. با توجه به اين سخنان شما بنده هم متوجه شدم. البته سر نماز به دلايلي در جريان قرار گرفته بودم.
برادر سيامك: چه جرياني؟ همان بويي كه آمد؟
حاجي: بگذريم.
حاجي و برادر سيامك ميخواهند كفشهايشان را بپوشند كه ميبينند پسري كه تيپ به هم ريخته اي دارد كفش آنها راپوشيده و درحال رفتن است.
حاجي: جناب. شما. تشريف بيارين. فكر ميكنم كفشهاي منو پوشيدين.
بزغاله: اِ. جدي ميگين. ببخشيد. دقيقا شكل كفشهاي خودم بود.
بزغاله گيوه هايش را ميپوشد و به داخل صف ميرود.
برادر سيامك: عرض كردم فقط دزدي از اين جماعت نديده بوديم كه اين هم اضافه شد!
بزغاله: صف گوشته؟
جاسم: بروبابا. اگر گوشت ميدادند كه كير من زودتر از همه داخل صف وايميستاد.
بزغاله: ها از اون جنبه اش؟ هه هه هه هه.
حاجي ميايد روي صندلي مينشيند.
حاجي: شماها بايد گزينش بشيد. بعد ميتونيد بريد جبهه.
محمدحسن: گوزينه ديگه چيه؟
حاجي: مثلا تو بگو ببينم وقتي اذان ميدهند بايد چيكار بكني؟
محمدحسن: هيچي ديگه ظهره بايد غذا بخوريم.
حاجي: خيلي خوب بعدي. شما كه قيافه ات به عربها ميخوره. شما بگو ببينم گذاشتن ريش مستحبه يا واجب؟
جاسم: اگر دخترها خوششون بياد واجبه. و گرنه مستحبه.
اكبرآقا: البته گذاشتن سبيل واجبه. باعث ميشه بچه ها بترسند و سريعتر كون بدهند.
حاجي: خجالت بكشيد. حيا كنيد. همه تون از دم رد هستيد.
پيشنماز و پدرسيامك ميايند.
پيشنماز، حاجي را كناري ميكشد وبا او آرام صحبت ميكند.حاجي روي عقيده خودش در رد كردن اكبر آقا و دوستانش اصرار ميكند اما با استدلال پيشنماز راضي ميشود و قرار ميشود همه به جبهه بروند.



پرده هشتم:درون اتوبوس.درراه جبهه.



جاسم مشغول خواندن است و بقيه دست ميزنند.
جاسم: كيرم ته كسته. كون نارنجي. كجا منزلته؟ كون نارنجي…
حاجي از آن جلو چپ چپ به آنها نگاه ميكند و طاقت نمياورد و داد ميكشد: خفه شيد. خجالت نميكشيد؟ شما ميخواهيد بريد به يك مكان مقدس. اين چيزها چيه ميخوانيد. اين به جاي اشعار جنگي خوندنتونه؟
جاسم: حاجي. اشعار جنگي هم بلدم بخونم.
حاجي: مارا به خير تو اميد نيست. شر مرسان.
جاسم: اي دختر همسايه آماده باش.آماده باش. بهر فشاري بي امان آماده باش آماده باش. ميبرمت تو زيرزمين ميخوابونمت رو زمين. هرچي بگي گوش ميكنم، سرشو من توش ميكنم…



ظهر:

همه غذايشان را خورده اند و اكبر آقا و محمدحسن هم در حال قمار هستند.حاجي با راننده مشغول صحبت است.
حاجي: همين كه گفتم، وسايلشون را پرت ميكني بيرون و سريع ميزنيم به چاك.
راننده ناچارقبول ميكند. همه را سوار ميكنند و طوريكه اخراجيها نفهمند فرار ميكنند.
شب:


حاجي:بله.خوشحالم كه از شر اين اوباش، راحت شديم. واقعا مثال كلمه استغفرا…. بودند اينها. من كه از معاشرت با اين افراد خجالت ميكشيدم.
ناگهان سر و صدا ميايد. اكبر آقا و دوستانش در حاليكه آواز ميخوانند سوار چند الاغ شده اند و به جبهه ميايند.
اكبر آقا: خر من تندتر ميره. آخه بيشتر از همه فلفل به كونش زدم.
جاسم: اكبرآقا شما اون پشت با خرتون چيكارميكردين؟ ناقلا نكنه اينم تَپَر؟
محمدحسن: تو رو خدا منو بيارين پايين. ديگه دارم بالا ميارم.
حاجي: نخير. ما را از جماعت اشرار رهايي نيست. اينجا هم دست از سر ما بر نميدارند.
نزديكيهاي صبح:
حاجي همه را براي نماز بيدار ميكند.تا به جاسم ميرسد.
حاجي: پاشو،پاشو،اذانه.
جاسم: بروبابا. من جنبم. آبم تو خواب اومد. داشتم خواب زن تو كه اومده بود بدرقه مون را ميديدم.
حاجي چشمهايش چهار تا ميشود اما ميترسد چيزي بگويد. بنابراين با لگدي به محمدحسن ميزند.
محمدحسن از خواب ميپرد و ميگويد: كيه؟ چيه؟ كي بود؟
حاجي: پاشو مردك. وقت نمازه. خجالت بكش.
محمدحسن: من ديروز نماز خوندم.
حاجي: ديروز چه دخلي داره به امروز؟
محمدحسن: سه تا نماز خوندم.يكي مال ديروز. يكي مال امروز. يكي هم مال فردا.
حاجي به طرف اكبر آقا و بزغاله ميرود. اكبر آقا روي بزغاله پريده و مشغول كردن اوست. و با ديدن حاجي آبش ميايد. حاجي هاج و واج نگاهي به او ميكند و ميگويد: خجالت بكشين. اينجا را به گند كشونديد.
اكبر آقا: كي باشه تو را بكنم كه ديگه بد موقع مزاحم نشي.
بزغاله: غلط كردم اومدم جبهه. تو رو خدا نجاتم بده.
حاجي دست بزغاله را ميگيرد و با خودش ميبرد تا نماز بخواند.



پرده نهم:جبهه.


حاجي: بله. همونطور كه گفتم اين نارنجكه. وقتي ضامنش را بكشيد منفجر ميشه. حالا كي ميخواد امتحان كنه؟
اكبرآقا : برو لخت شو اون پشت. ما ميايم امتحان ميكنيم.
همه ميخندند. حاجي نگاه چپ چپي به اكبر آقا ميكند و چيزي نميگويد.نگاهش به بزغاله ميفتد و ميگويد: تو.پاشو بيا اينجا. هر وقت اينو بهت دادم تا اونجايي كه قدرت داري پرتش كن پشت ديوار.
بزغاله ترسان بلند ميشود و تا حاجي نارنجك را به دستش ميدهد به خودش ميشاشد.
حاجي: اي خاك بر سرت. اين چه كثافت كاريه. برو گمشو ببينم.
در همين موقع سيامك وارد كلاس ميشود. اكبر آقا ناگهان وا ميرود. بلافاصله او را صدا ميكند تا دركنارش بنشيند. سيامك با لبخندي كنار اكبر آقا مينشيند. اكبر آقابلندميشود و ميخواهدنگاهي به كون سيامك بكند كه حاجي ضامن نارنجك را ميكشد و نارنجك را روي زمين ميندازد. همه فرار ميكنند و باعث ميشوند اكبر آقا روي نارنجك بيفتد.حاجي نارنجك را بر ميدارد و به اكبر آقا نگاه ميكند. آن هم متعجب.



پرده دهم:خط مقدم.شب حمله.


حاجي: رزمندگان همه بهوش باشيد. الان اونطرف خط عراقيها همه فقط و فقط براي گاييدن خواهر هاي شما ميايند. بخاطر من نجنگيد. بخاطر ناموس بجنگيد.
جاسم: حاجي ما حاضريم هميشه بخاطر ناموس شما بجنگيم.(همه ميخندند.)
اكبر آقا: خفه شيد ببينم. مگه نميبينيد بچه خوابه. (سيامك روي شانه اكبر آقا خوابش برده.)


حاجي: باز تو با آن بچه داري ميگردي؟ مگه قدغن نكرده بودم باهاش حرف نزني.
اكبر آقا شيشكي ميبندد و باز همه ميخندند. حاجي در دلش ميگويد: حيف كه ديشب نميدونم كدوم آدم نامردي به كونم گذاشت.و گرنه ميدويدم دنبالت پدرتو درمياوردم.



پرده يازدهم:عمليات.


عراقيها تيراندازي ميكنند و ايرانيها به عقب ميروند.يك تانك در حال پيشروي همه ناله ميكند. اكبر آقا همانطور كه مواظب سيامك است مشغول تيراندازي به عراقيهاست. ناگهان تانكي كه دقيقا نزديك سيامك است،شليكي ميكند. اكبر آقا خودش را روي سيامك ميندازد. سيامك نجات پيدا ميكند. ولي اكبر آقا شديدا مجروح ميشود. همه جا در دود غرق ميشود.
چنددقيقه بعد:
همه دور اكبر آقا حلقه زده اند. سيامك گريه كنان از اكبر آقا تشكر ميكند. اكبر آقا ميگويد: سيامك جان مرديم و آرزوي يك شكم سير كردن تو را به گور ميبريم.
سيامك:اين چه حرفيه اكبر آقا. تو بايد زنده بموني.
محمدحسن (درحال گريه): اكبر آقا ديگه كي ما را بكنه.خودت بگو ديگه كي تو كون من دسته بيل بذاره. آخه اينطوري كه نميشه.
اكبرآقا: غصه نخور. هستند كسانيكه راه منو ادامه بدهند. تا قزوين وجود داره قزويني هست.
اكبر آقا شهيد ميشود.
حاجي نگاهي با تاسف به اكبر آقا ميندازد و به آسمان نگاه ميكند.
oscar
oscar
عضو ویژه

ذكر تعداد پستها : 618
Age : 40
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف oscar 3/9/2007, 23:17

حكایاتی واقعی درباره گوز...!!میدونستی؟؟؟



آیا مردها بیشتر از زنها می گوزند؟
خیر! تفاوت در میزان گوز بستگی به جنسیت ندارد و بیشتر مربوط به عادات غذاخوردن و بلعیدن هوا و ژنتیک است. اما مردها آزادانه تر از زنها می گوزند و زنها در این مورد بخاطر قواعد اجتماعی بیشتر خودداری و مخفی کاری می کنند.
احتمال گوزیدن در چه وقت از روز بیشتر است؟
صبح اول وقت بعد از بیداری
چرا حبوبات گاز تولید می کنند؟
حبوبات حاوی چند نوع قند هستند که برای انسان قابل هضم نیست و وقتی این قندها به روده می رسد، باکتریهای روده جشن می گیرند و حسابی گاز تولید می کنند. بقیه غذاهای گاز ساز عبارتند از: فلفل دلمه ای، کلم سنگ، کلم پیچ، شیر، نان، تخم مرغ، آبجو، و کشمش.
چه کارهای دیگری باعث تولید گاز می شود؟
بلعیدن تند غذا و آب (درمان: جویدن با دهان بسته و آرام غذا خوردن)، آدامس جویدن، سیگار، لیسک و آب نبات، نوشابه های گازدار، صعود در هواپیما (بخاطر افت فشار) و عصبی بودن.
آیا نگه داشتن گوز ضرر دارد؟
در این مورد نظرات متفاوت است. قدیمی ها معتقد بودند که ضرر دارد. کلادیوس، امپراطور روم، به خاطر حفظ سلامت عمومی، گوزیدن در جشنهای دربار را آزاد کرده بود. اما دکترهای امروزی می گویند که خودداری ضرری ندارد. فقط فشار گاز ممکن است باعث دل درد شود. بعضی دکترها هم اعتقاد دارند که خودداری مداوم در دراز مدت باعث گشادی و ورم مزمن دیواره روده می شود.
تا چه مدت می شود گوز نداد؟
گوز به محض اینکه فرصت پیدا کند و ماهیچه تان را شل کنید فرار می کند. حتی اگر تمام روز هم خودتان را کنترل کنید، بعد از خواب رها می شود. باور ندارید یک شب در پروازهای بین قاره ای در هواپیما نخوابید و به دقت گوش کنید ببینید چه می شنوید.
آیا همه در خواب می گوزند؟
خیر! اکثر مردم از کودکی یاد می گیرند که در خواب دریچه (اسفنکتر) مقعد را کنترل کنند و به همین خاطر هم صبحها بعد از بیداری می گوزند ولی اکثر کسانی که در طول روز خودداری می کنند، در خواب ناخودآگاه می گوزند. حتما متوجه شده اید که گاهی اوقات اگر خودتان را کنترل کنید گوز برطرف می شود. این موقتی است چون باد به قسمتهای داخلی روده مهاجرت می کند و جذب نمی شود بلکه بعدا با قدرت بیشتری هجوم می آورد.
بهترین را برای رد گوز گم کردن چیست؟
یک شرکت آمریکایی به نام
fartypants هست که گوزقنداق می فروشد: چیزی شبیه به نوار بهداشتی که در داخل شلوار قرار می گیرد و بوی چس و کمی از صدای آن را به خود جذب می کند. ولی اگر از این چیزها ندارید، از روشهای سنتی استفاده کنید. مثلا اگر در جمع هستید خیلی طبیعی رفتار کنید، انگار نه انگار چیزی شده و اگر صدایش بلند بود با سرعت برگردید و با تعجب به نفر بغل دستی یا پشت سری خودتان نگاه کنید.
آیا واقعا گوز با کبریت شعله ور می شود؟
بله! باور ندارید امتحان کنید. فقط مواظب باشید که کار خطرناکی است. بنا به آمار، یک چهارم کسانی که این کار را کرده اند کونشان را سوزانده اند چون شعله به سمت مقعد پس می زند. در ضمن امکان آتش گرفتن لباس و چیزهای دیگر دور و بر هم هست. همانطور که قبلا ذکر شد، گوز حاوی گازهای متان و هیدروژن است که هر دو گاز شدیدا اشتعال پذیر هستند. رنگ شعله حاصله آبی (متان) یا زرد (هیدروژن) است
آیا تا بحال کسی از راه گوزیدن امرار معاش کرده است؟
بله! معروفترین گوزوی جهان یک فرانسوی است بنام لوپتومین که در اوایل قرن 20 نمایش اجرا می کرد. این آقای هنرمند می توانست با مقعد آب هورت بکشد. در نمایشها لوپتومین در یک ظرف آب می نشست و تمام آبها را از مقعد بالا می کشید و بعد مثل شلنگ آتش نشانی با قدرت بیرون می پاشید. کار دیگرش این بود که هوا را از مقعد به درون می کشید و بعد به صورت موزیکال بیرون می داد و یا صدای پرنده ها و حیوانات دیگر را در می آورد.
چند نکته دیگر:
1- بوی چس حیوانات گوشتخوار مثل سگ و گربه خیلی بد است.
2- سگها از بوی چس آدم خوششان می آید و برای همین دنبال سر آدمهایی که چسیده اند راه می افتند تا لذت ببرند.
3- قهرمان گوز در میان حیوانات موریانه است (بخاطر رژیم چوب) و به گفته دانشمندان به خاطر بالا بودن تعداد این حشرات، گوز موریانه ها یکی از عوامل تاثیرگذار بر گرم شدن جو زمین است.

4- گاز متان حاصل ازگوز و آروغ گاوها و گوسفندان (و سایر نشخوارکنندگان) هم از عوامل گرمازا و آلوده کننده جو زمین است. برای همین دانشمندان ژنتیک نیوزیلند مشغول یافتن راهی برای تولید گاو و گوسفندهایی هستند که متان تولید نکنند. گوز نشخوار کنندگان بی بو است ولی نسبت به انسان بسیار پر صداتر و طولانی تر است.
5- اگر در یک محیط کوچک و سربسته (مثل آسانسور یا زیر لحاف) زیاد بچسید، ممکن است دچار سرگیجه شوید (بخاطر کمبود اکسیژن و بالا بودن میزان گازهایی مثل متان و دی اکسید کربن) ولی مطمئن باشید خفه نخواهید شد...!!!
oscar
oscar
عضو ویژه

ذكر تعداد پستها : 618
Age : 40
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف oscar 3/9/2007, 23:18

بچه ها اگه نظر ندین جدی دیگه چیزی نمینویسمshaki
oscar
oscar
عضو ویژه

ذكر تعداد پستها : 618
Age : 40
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف oscar 3/9/2007, 23:19

خوب بی حیا مثل اسب سرتو ننداز پایین و برو Mad
هوی علی با تو هم هستما .........Very Happy

خوب نظر بده دیگه shaki
oscar
oscar
عضو ویژه

ذكر تعداد پستها : 618
Age : 40
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف j.j 4/9/2007, 04:06

من بي تلبيتي اصلا نميخونم khejalat No
j.j
j.j
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف naz khatun 4/9/2007, 09:13

الهی پر پر نشی بچه ی بد
ببینم میتونی کاری کنی که اینجا هم فیلتر بشه
Mad

naz khatun
naz khatun
عضو ویژه

انثى تعداد پستها : 898
Age : 39
موقعيت : تبريز
Registration date : 2007-04-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف naz khatun 4/9/2007, 09:20

راستی عمه ای یه چی میگم دقت کن و تو مورد چارم متن بالاییت اضافه کن
اون هم وضو گرفتنه
فکر کن یه روز تصمیم بگیری از کله سحر تا سر شب وضو داشته باشی
اونوقته که هیییییییییییییی....

ببین تروخدا منم اخفالم کردین Mad الانه که مامان بابام طلاخم بدن
naz khatun
naz khatun
عضو ویژه

انثى تعداد پستها : 898
Age : 39
موقعيت : تبريز
Registration date : 2007-04-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف ali bamaram 4/9/2007, 17:40

با اخراجی ها خیلی حال کردم دادایی
مخصوصا هر چی بیشتر خوندم سرگذشت خودمو به اکبر آقا خیلی شبیه دیدم هییییییییییییییییی
در مورد گوزیدن هم نظری ندارم در عمل حریف می طلبیم
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف ashena 6/9/2007, 14:32

اگه دو تا مرد طالب يه زن باشن

اگه دو تا مرد طالب يه زن باشن توي مملکتهاي مختلف چي به سر اين سه نفر مياد؟

توي ژاپن: جوان اولي از عشق جوان دومي نسبت به دختر محبوبش متاثر ميشه و خودکشي مي کنه جوان دومي هم از مرگ همنوع خودش اونقدر اندوهگين ميشه که خودکشي مي کنه بعدش براي دختر ژاپني هم چاره اي جز خودکشي نيست

توي اسپانيا: مرد اولي توي دوئل ، مرد دومي رو از پاي در مياره و با زن محبوبش به آمريکاي جنوبي فرار مي کنن

توي انگلستان: دو تا عاشق با کمال خونسردي حل قضيه رو به يه شرط بندي توي مسابقه ء اسب سواري موکول مي کنن اسب هر کدوم برنده شد ، معشوق مال اون ميشه

توي فرانسه: خيلي کم کار به جاهاي باريک مي کشه دو تا مرد با همديگه توافق مي کنن که خانم مدتي مال اولي و مدتي مال دومي باشه

توي استراليا: دو تا مرد بر سر ازدواج با معشوق مشترک سالها مشاجره مي کنن اين مشاجره اونقدر طول مي کشه تا يکي از طرفين پير بشه و بميره ، يا از يه مرضي بميره اونوقت اونکه زنده مونده با خيال راحت به مقصودش مي رسه

توي قفقاز: جوان اولي دختر محبوب رو بر مي داره و فرار مي کنه دومي هم دختر رو از چنگ اولي مي دزده و پا به فرار مي ذاره باز اولي همين کار رو مي کنه و اين ماجرا دائما« تکرار ميشه

توي نروژ: معشوقه ء دو مرد براي اينکه به جدال و دعواي اونها خاتمه بده خودشو از بالاي ساختمون مرتفعي ميندازه پايين و غائله ختم ميشه

توي آفريقا: قضيه خيلي ساده ست و جاي اختلاف نيست دو تا مرد ، زني رو که مي خوان عقد مي کنن و علاده بر اون ، بيست تا زن ديگه هم مي گيرن

توي مکزيک: کار به زد و خورد خونيني مي کشه و يکي از طرفين کشته ميشه ولي بعدش اونکه رقيبش رو کشته از دختر مورد نظر دلسرد ميشه و دخترک بي شوهر مي مونه

توي آمريکا: حل قضيه بستگي به زن داره و هر کس رو انتخاب کرد با اون ازدواج مي کنه

توي ايران: فقط پول موضوع رو حل مي کنه پدر و مادر دختر مي شينن با همديگه مشورت مي کنن و خواستگاري که پولدار تر و گردن کلفت تره رو انتخاب مي کنن عاشق شکست خورده اگه توي عشقش جدي باشه يا بايد خودشو بکشه يا رقيب رو از ميدون به در کنه يا افسردگي مي گيره

ashena
گفتمانی

انثى تعداد پستها : 99
Registration date : 2007-07-22

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف j.j 12/9/2007, 04:07

خب جوان ايراني اگه خود كشي كنه كه ميشه مثل ژاپنيه ؟
j.j
j.j
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف dr_bozghale 17/9/2007, 23:38

پيشرفته تر از همه جا!!!
پيشرفته تر از همه جا!!!

امروز تو روزنامه يه خبر جالب ديدم که توجهم رو به خودش جلب کرد . متن خبر از اين قرار بود که ميزان مصرف سرانه انواع نوشابه در ايران 50 برابر مقدار مصرف تو کشورهاي پيشرفته است ( اگه درست يادم مونده باشه 48 ليتر در سال براي هر نفر ! ) .

اين درحاليه که ميزان مصرف شير در ايران يک سوم ميزان مصرف در اون کشورهاست ! به نظر شما اين خبر بيانگر چه حقيقتيه ؟ چرا اونا با اينکه توليد کننده اين جور چيزهان ( چيزهايي مثل همين نوشابه , لوازم آرايش , انواع لباسهايي که مد ميشه و هزار جور کوفت و زهر مار ديگه ) خودشون از همه کمتر مصرف کننده اين قبيل اجناسن ؟

چرا ميزان مصرف لوازم آرايش تو کشور اسلامي ما که از حجاب اسلامي هم بهره مند هستيم ازبلاد کفر اگه بيشتر نباشه کمتر هم نيست ؟ چرا ما ياد نگرفتيم که هر شب قبل از خواب يک ليوان شير بخوريم , اما تو انباري خونمون هميشه بايد چند تا جعبه نوشابه داشته باشيم ! يا مثلاً لباسهايي که مد ميشه , اگه از اوني که اون لباس رو پوشيده بپرسيد که چرا همچين چيزي رو پوشيده دليلش فقط مد بودنه ! يا بعضي ها که خودشون رو شبيه بعضي از گروههاي خارجي در مي آرند , حاضرم شرط ببندم که 98% اونا حتي نمي دونن هدف اون گروه چيه و اصولشون چيه و اصلاً چي ميگن ! ( قضيه Rap که چند سال پيش مد شد يادتونه ؟ ) ,

فقط از روي عادت و اون چيزي که تو جامعه ما رايج شده اون حالت خاص رو قبول مي کنند تا جلب توجه کنند ! يه نمونه ملموس تر اون موبايلِ , از وقتي وارد جامعه ما شد , چه عکس العملهايي که ديده نشد ! اگه به تبليغ گوشي ها دقت کنيد مي بينيد که اون وري هام فهميدن که ما کجامون مي لنگه ! تو تبليغاشون بيشتر از اينک کاربرد گوشي رو نشون بدن , مي گن اين 50 رنگه , دوتا صفحه داره , 500 تا زنگ مي شه بهش داد ( از بابا کرم تا نسترن و ..... ) , و ... اما حرفي از کارکرد و مسائل اصلي نمي زنند .

يادمه تو دبيرستانمون يه حاج آقا داشتيم که بعد از نماز يه سري اراجيف تحويلمون مي داد که فکر کنم بخاطر اين بوده که هنوز از عالم بالا نيومده بود پائين , مثلاً مي گفت : اين کشور هاي پيشرفته ظالمند و نمي خوان ما رشد کنيم و همه امکانات رو براي خودشون مي خوان , مثلاً اگه دوتا بچه همزمان يکي اينجا و يکي اونجا به دنيا بياد اگه همون امکاناتي که اونجاست رو به بچه اينجايي هم بديم جفتشون يه جور بار ميان و فرقي باهم نمي کنند ( تازه اينجائيه بهترم مي شه ! ) من اون موقع با اينکه سنم کمتر بود مي دونستم که اين حرف 100 % غلطه , اما خوب حرف , حرفه حاج آقاست ديگه !

اون موقع مي خواستم بگم , باباجون درسته که ما امکاناتمون کمتره اما اين فرهنگ ماست که عقبه , طرز فکر ماست که عقبه , اگه اون دستگاههاي مدرن رو هم بياري اينجا بچه اينجايي دنبال يه راهي مي گرده که اونارو يجوري خراب کنه که کسي نفهمه ! چون کسي بهش ياد نداده که يجوري باهاش کار کنه که ديگران هم بتونن استفاده کنند . اينم اشکالي نيست که يه شبه و دو روزه درست بشه ! اشکال ما هم همينه که از نظر طرز فکر و تفکر و فرهنگي که در حال حاظر تو جامعه ماست يه 200 - 300 سال عقبيم
. (( البته از حق نمي گذرم که انسانهاي با فرهنگ و شعور هم کم نداريم , اما غالب جامعه که اينطورين . ))
و درست شدن اين قضيه هم فکر کنم يه نسل کار داشته باشه !

نتيجه گيري اخلاقي : ما در هر زمينه اي پوز کشورهاي پيشرفته رو مي زنيم , اگه باور نمي کنيد يه جعبه نوشابه بگذاريم وسط ببينيم کي بيشتر مي تونه بره بالا !

نتيجه گيري آماري : چون ما 50 برابر اونها نوشابه مي خوريم , حداقل 50 برابر اونهاهم مي شاشيم و اين ميتونه منافع اونهارو تحديد کنه , چون اگه بسيج بشيم مي شاشيم تو کل کشورهاي پيشرفته !

نتيجه گيري موهموم : بر ما واجبه که تو هر زمينه اي که بتونيم مشت محکمي بر دهان استکبار جهاني بزنيم , ولو در نوشيدن نوشابه و اگر علما اجازه بدهند در نوشيدن مشروب و عرق و ... هم جان بر کف آماده ايم تا مشت محکمي بر دهان ياوه گويان شرق و غرب بزنيم و 50 برابر که سهله 500 برابر اونها بنوشيم !!

# - طبق آخرين خبرهاي رسيده در حال حاظر پيرامون موردِ آخر بين علما اختلاف است که مشغول برطرف کردن مساله هستند
dr_bozghale
dr_bozghale
گفتمانی

ذكر تعداد پستها : 51
Registration date : 2007-09-17

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف j.j 18/9/2007, 09:18

ولي يه مسئله رو گوشزد نكردي كه چطوري بايد جواب پس بديم khejalat يعني اين درياي شاش رو كجا نگهداري كنيم Razz
j.j
j.j
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف dr_bozghale 18/9/2007, 09:18

ميگويد : حضرت آدم به شش دليل خوشبخت ترين مرد دنيا بود .

می پرسم : چگونه است آن حکايت ؟؟

ميگويد : اولندش اينکه مادر زن نداشت !

دومندش اينکه : زنش بهش نمی گفته من آدمت کردم !!

سومندش اينکه : زنش هيچوقت ازش نمی پرسيده ديشب تا دير وقت کجا بودی ؟؟!!

چهارمش اينکه : زنش هيچوقت نمی گفته اينهمه پول در مياری چرا ميدی به مادرت ؟؟

پنجمش اينکه : زنش هيچوقت نمی گفته از شوهر های ديگر ياد بگير بد بخت !!!

ششمش اينکه : زنش هيچوقت نمی گفته ميدونی من چند تا خواستگار داشتم ؟؟
dr_bozghale
dr_bozghale
گفتمانی

ذكر تعداد پستها : 51
Registration date : 2007-09-17

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف j.j 18/9/2007, 10:39

ميگن اولين فحش (بي شعور نفهم ) رو آدم به حوا بر سر اسن مسئله گفت كه يكروز آدم اومد در خونه و محكم درب را كوفت حوا فرياد برآورد كه كيستي و آدم فرياد زد كه احمق بي شعور نفهم مگر بغير من و تو در اين دنيا كس ديگري هم هست Very Happy
j.j
j.j
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف sammy 20/9/2007, 02:37

آموزش شاشيدن براي آقايان


مواد لازم :
يک فروند شومبول !
يک دهنه مستراح !
مقادير متنابهي شاش !


1- ورود : در ابتدا بنا به ميل خودتان با پاي راست، يا اگر دوست داشتيد با پاي چپ وارد موال شويد !
مهم نيست که با کدام پا داخل ميشويد ! فقط يک وقت خداي نکرده جفت پا وارد نشويد ! البته در ارتباط با ورد به مستراح به منظور شاشيدن،
در بين علما اختلاف نظر وجود دارد، و برخي بر اين عقيده اند که وقتي ميشود از همان بيرون شاشيد، خوب پس چرا ؟!
اصولاً اين جريان دو حالت دارد ! يا اشخاص ديگري به غير از شما در محل حضور دارند، و يا شما در محل تنها هستيد !
در صورتي که شما در محل تنها باشيد، که فبه المراد ! اما اگر اشخاص ديگري نيز به غير از شما در محل حاضر باشند،
اين باز دو حالت دارد ! يا اشخاص مورد نظر....يرتان هم نيستند، که در اين صورت نيازي به ورود به موال نبوده،
و ميتوانيد وارد مرحله بعدي شويد ! و يا اشخاص مورد نظر، مورد احترام شما بوده، که در اين صورت مجبور به ورود به مستراح، و بستن درب آن خواهيد بود !
2- آماده سازي : بنا به پاره اي تفکرات غلط، برخي بر اين عقيده اند که انسان در هنگام شاشيدن، بايد در وضعيت نشسته به سر ببرد !
حال آنکه در صورت نشستن، ممکن است ماتحتتان از فرصت استفاده کرده، بدون هماهنگي قبلي با شما اقدام به ريدن کند،
که در اين صورت وقتتان گرفته خواهد شد ! بنابرابن در هنگام شاشيدن، از نشستن جداً خودداري نماييد ! در اين مرحله،
به شکلي که درحال ايستاده به سر ميبريد، ابتدا لبهء جلويي تنبانتان را با دست راست گرفته، تا زير خايه هاي مبارک پايين کشيده،
و به خايه هايتان گير ميدهيد ! (نکته: افرادي که بزرگي خايه هايشان به حدي نيست که بتوانند لبه تنبان را به آن گير بدهند،
به قسمت آموزش شاشيدن براي بانوان مراجعه کنند !) سپس شومبول را در دست چپ گرفته، به سمت خلا نشانه رفته،
و دست راست را به کمرتان ميزنيد ! (نکته: در مورد افراد چپ دست، اين مرحله به صورت عکس اجرا ميشود !)

3 – بارگزاري (لودينگ !) : اين مرحله با توجه به مقدار شاش شما، ممکن است بين 3 تا 9 ثانيه به طول انجامد !
هرچه مقدار شاش شما کمتر باشد، مرحله بارگزاري طولانيتر، و هرچه کمتر باشد...، هرچه مقدار کمتر باشد...، هرچه مقدار شاش بيشتر باشد،
اين مرحله طولانيتر...، اصلاً ولش کنيد ! فقط در صورتي که ميزان شاش شما بيش از 3 ليتر بوده، يا به اصطلاح فني "اورشاش" شده باشيد،
مرحله بارگزاري به صورت خودکار از پروسه حذف خواهد شد ! (نکته: حذف مرحله بارگزاري در شومبولهاي مدل قديمي،
به صورت دستي انجام ميپذيرد ! براي آپگريد شومبولهاي قديمي خود و تبديل اين مرحله از دستي به اتوماتيک،
ميتوانيد نرم افزار مربوطه را از اينجا دانلود کنيد !)

4 – هدفگيري : اين مرحله، علي رغم تصورات عموم، از حساسيت و اهميت بسيار زيادي برخوردار است ! در اين مرحله،
نه مستقيماً سوراخ خلا، که کنارهء سوراخ را هدف گرفته، و وارد مرحله بعدي ميشويد ! چراکه در صورت نشانه گيري مرکز سوراخ،
شاش شما به شکلي پر سروصدا با آب داخل آن برخورد خواهد کرد، و ايجاد آلودگي صوتي خواهد نمود !
همچنين باعث کف کردن آب داخل خلا شده، که در اين صورت قبل از خروج از موال، مجبور به کشيدن سيفون خواهيد بود !
حال آنکه با شاشيدن به کناره هاي سوراخ، نه تنها از ايجاد سروصداهاي گوشخراش جلوگيري مينماييد، که آب هم کف نکرده،
و ميتوانيد بدون کشيدن سيفون از مستراح خارج شويد ! درصورتي که داخل مستراح درحال شاشيدن هستيد،
مرحله هدفگيري با چشم غيرمسلح انجام پذير است ! اما اگر از بيرون از مستراح اقدام به شاشيدن ميکنيد،
اين مرحله مستلزم دقت فراواني ست، و ميتوانيد براي انجام هدفگيري دقيق، از فرمول زير استفاده نماييد !
R = فاصله بين شما و خلا !
C = درجه (ميزان انحراف) شومبول در زمان هدفگيري !
P = ميزان قدرتي که در زمان شاشيدن، به آلت تناسلي اعمال ميکنيد !
D = فاصله بين تخم چپ و راست !
I = تعداد پشمهاي روي آلت تناسلي !
T = قطر کس عمه شخص شاشنده !
فرمول: T x 3/14

5 – شليک: در اين مرحله، شاش را ول ميکنيد !

6 – تهي سازي : پس از پايان شاشيدن، در حالي که کماکان دولتان را در دست چپ داريد،
آنرا چندين بار تکان ميدهيد تا باقيمانده شاشها خارج شوند ! دقت کنيد که اين تکانها به صورت آهسته انجام پذيرد !
چرا که در صورت تکان دادن ِديوانه وار ِشومبول، نه تنها به آن بدبخت بينوا صدمه ميزنيد، که ممکن است باقي مانده شاش به در و ديوار
يا لباسها و سروصورت خودتان پاشيده شود ! پس از دو يا سه بار تکان دادن شومبول، آن را به آهستگي غلاف کنيد !

7 – خروج : پس از حصول اطمينان از صحت انجام تمامي مراحل، از مستراح خارج ميشويد ! در اين مرحله، برعکس مرحله ورود،
ميتوانيد در صورت تمايل به صورت جفت پا از مستراح خارج شويد !
sammy
sammy
گفتمانی

ذكر تعداد پستها : 94
Registration date : 2007-04-22

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف dr_bozghale 21/9/2007, 21:04

بخشنامه ۱۲۰۶۵ / ط ۸۶ مورخ دهم خرداد ۱۳۸۶ شمسي
ابلاغيه به شوراي محترم پول و اعتبار

روابط عمومي بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران اعلام كرد به دنبال اعتراض جمع كثيري از هموطنان عزيزمان از چاپ و نشر اسكناس ۵۰۰۰ توماني با حديثي منسوب به پيامبر با عبارت "اگر دانش در ثريا هم باشد مردانياز پارس بدان دست خواهند يافت"،
اين بانك تصميم گرفته است براي دلجويي از هم ميهنان غير فارس، اسكناسهاي بعدي را با احاديث زير به زودي
روانه بازار كند:

ده هزار توماني: اگر دانش در پشت كوه هم باشد شيرمرداني از لرستان بدان دست ميابند
پانزده هزار توماني: اگر دانش در خشخاش هم باشد بدون شك دلاوراني از سيستان به آن دست ميابند حتي اگر نيروي محترم انتظامي مانع شود
بيست هزار توماني: اگر دانش احتمالاً سر گردنه هم باشد، مرداني از كردستان به آن دست يافته و دانش را از آن خود ميكنند
سي هزار توماني: اگر دانش در همين چند قدمي هم باشد، مرداني از شيراز هيچوقت حال ندارند كه به آن دست يابند
سي و پنج هزار توماني: اگر دانش در روي قله هاي كوه الوند باشد مرداني از آذربايجان آن را دردرياي عمان جستجو ميكنند
dr_bozghale
dr_bozghale
گفتمانی

ذكر تعداد پستها : 51
Registration date : 2007-09-17

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف dr_bozghale 21/9/2007, 21:05

دوستاتون رو منحصرا از بين آقايون انتخاب كنين !!
چند وقت پيش مطلبي خيلي مهم توجه منو به خودش جلب كرد و اونم اين بود كه هيچوقت بر روي دوستان خودتون كه از جنس مونث و يا خانوم هستن حساب نكنين !!
در واقع خانومها دوستان خوبي نيستن و واسه همين به همه، چه آقا و چه خانوم توصيه مي كنم كه دوستاتون رو منحصرا از بين آقايون انتخاب كنين !!
خب مسلمه كه همه مي پرسن چرا ؟!
با يك مثال ساده توضيح مي دهم واستون :
آقا و خانومي كه چند وقتي بود باهم ازدواج كرده بودن پس از مدتي اتفاقات جالبي واسشون رخ مي ده
يه شب خانوم نمي ره خونه
فردا صبح در بازگشت به خونه آقا از خانومش سوال مي كنه كه ديشب كجا بودي ؟
خانوم هم جواب مي ده كه خونه ي يكي از دوستام بودم !!!
آقا بلافاصله بعد ازين جواب به 10 تا از بهترين دوستان خانوش تلفن مي كنه و ازشون سوال مي كنه كه آيا خانومش ديشب پيش اونا بوده يا خير ؟
همگي دوستان خانومه جواب مي دن نه !!!!!
خب به همين راحتي مي تونيم پي ببريم كه خانوم ها دوستان خوبي نيستن و هيچ وقت نمي روشون حساب كرد
اما حالا چرا آقايون دوستان خوبي هستن و هميشه مي تونين روشون حساب كنين
چند وقت بعد از اين ماجراي آقا و خانومه !!!
آقا يه شب خونه نمي ره
و فرداي اون شب در بازگشت به خونه اين بار خانومه از آقا سوال مي كنه كه ديشب كجا بودي ؟
آقا بلافاصله جواب مي ده كه : خب، پيش يكي از دوستام بودم !!!
و خانوم بلافاصله به 10 تا از بهترين دوستاي آقا زنگ مي زنه و مي گه كه :
آيا آقا ديشب پيش اونا بوده يا خير ؟
8 تا از دوستاي آقا مي گن كه آره !!!!! آقا ديشب پيش ما بوده
و 2 تا هم مي گن كه هنوز هم پيش ماست !!!!! لووول
به همين راحتي مي تونين نتيجه بگيرين كه دوستان مرد خيلي قابل اعتماد تر هستن و هميشه مي شه روشون حساب كرد .
dr_bozghale
dr_bozghale
گفتمانی

ذكر تعداد پستها : 51
Registration date : 2007-09-17

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف dr_bozghale 21/9/2007, 21:07

چرند - صفحة 3 1471
عكس نماد بين المللي كمبود شوهر
dr_bozghale
dr_bozghale
گفتمانی

ذكر تعداد پستها : 51
Registration date : 2007-09-17

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف j.j 22/9/2007, 08:28

چرند - صفحة 3 53p5pcp
j.j
j.j
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف j.j 22/9/2007, 09:41

راه براي افزايش بازديد - طنز

همين اول كار بگم كه به هيچ وجه به اين متن بصورت جدي نگاه نكنيد ! البته من اين راه ها را شخصا امتحان نكرده ام ولي اين به معناي آن نيست كه عملي نيستند. اينكه تمام مديران وبسايت ها و وبلاگ نويسان به دنبال جذب بيننده بيشتر براي سايتشان هستند يك حقيقت است و هر كس هم كه مي گويد نيست ، بايد به او شك كنيد! اما برسيم به دستور العمل هاي كاربردي براي افزايش ترافيك سايتتان !

1- آدرس سايتتان را روي بدنتان بنويسيد و با لباس زير در شهر بگرديد.
شانس زيادي وجود دارد كه بدين وسيله بتوانيد وبلاگتان را با بازديد كننده هاي تازه و زيادي آشنا كنيد.البته بايد فكري هم براي مزاحمت هاي احتمالي پليس و ستاد مبارزه با بدحجابي كنيد.



2- يك بيسيم پليس بخريد.
در طول روز به بيسيم پليس گوش دهيد و همين كه از حادثه جديدي باخبر شديد با سرعت تمام خود را به محل مذكور برسانيد.احتمال زيادي وجود دارد كه خبرگزاري ها تصميم داشته باشند تا از آنجا بصورت مستقيم اقدام به ارسال گزارش كنند.در هنگامي كه خبرنگار در حال پخش زنده گزارش خود است به پشت سر او برويد و با تمام توان اسم وبسايتتان را فرياد بزنيد.در چند حادث ديگر هم اين كار را انجام دهيد ، اينكار شما باعث مي شود كه طرفداران بسيار زيادي پيدا كنيد! در اينصورت مردم تنها به اين دليل كه شما را ببينند اخبار را تماشا مي كنند.

3- مقداري برچسب بخريد.
برچسب روش ارزاني براي تبليغات است. مقداري برچسب هاي كوچك كه اسم وبسايت شما بر روي آن نوشته شده است بخريد و آنها را در هر جايي كه ميتوانيد بچسبانيد ! داخل توالت هاي عمومي ،روي ماشين مردم و هر جايي كه فكر مي كنيد مردم به آن نگاه مي كنند.

4- وبسايتتان را صفحه خانگي تمام كامپيوترهايي كه به آنها دسترسي داريد كنيد.
به يك كافي نت ، يك كتابخانه ، سايت دانشگاه يا حتي خانه دوستان و آشنايان برويد و وبسايتتان را صفحه خانگي تمام كامپيوترهايشان كنيد.بيشتر كساني كه با كامپيوتر كار مي كنند نمي دانند چطور آن را به حالت پيشفرض برگردانند.


5- آدرس سايتتان را در صفحه اول تمام روزنامه ها بنويسيد.
صبح اول وقت به يك دكه روزنامه فروشي برويد و با يك ماژيك خوش رنگ آدرس سايتتان را در بزرگترين اندازه ممكن بر روي تمام روزنامه هايش بنويسيد بطوريكه كل صفحه را بپوشاند.سپس قبل از اينكه فروشنده شما را بگيرد با سرعت هر چه تمام تر از محل فرار كنيد . اين كار را براي تمام روزنامه فروشي ها در دو نوبت صبح و عصر انجام دهيد.


6- آدرس سايتتان را بر روي تمام اسكناس هايي كه خرج مي كنيد بنويسيد.
به عنوان يادگاري نام و آدرس سايت خودتان را روي هر اسكناسي كه مي خواهيد به كسي بدهيد بنويسيد.در اينصورت به پول علاوه بر وظيفه اعتباريش ، يك وظيفه مهم ديگر يعني ترويج سايتتان محول نموده ايد.


7- تابلوي تبليغاتي انساني كرايه كنيد.
ين روش بسيار انحصاري و تاثيرگذار است .يك نفر را استخدام كنيد كه در يك خيابان شلوغ بايستد . اين فرد مي تواند پلاكارد كه تبليغ سايت شما روي آن است را نگه دارد و يا لباسي با نام سايت شما را بپوشد.

8- سايتتان را در معرض فروش بگذاريد.
سايت خودتان را در فروشگاه هاي اينترنتي با قيمتي كه هوش از سر همه بپراند مثلا 20.000.000 تومان ، در معرض فروش بگذاريد و دقت كنيد تا همه متوجه آن شوند. به احتمال 99.99% كسي آن را از شما نمي خرد (چون شما اصلا قصد فروش نداريد) اما خوب اگر كسي آنقدر احمق است كه براي سايت شما بيست ميليون تومان پول بدهد ، قبول كنيد و يك سايت ديگر را با همين قيمت براي فروش بگذاريد !


9- با پوستر بزرگ تبليغي از سايتتان به يك رويداد ورزشي برويد.
تصور كنيد با يك پوستر بزرگ تبليغي و با يك رنگ جيغ به مسابقه فوتبال مثل پرسپوليس و استقلال برويد و هر وقت كه دوربين تماشاگران را نشان مي دهد نام سايتتان را به دوربين نشان دهيد. آن وقت بدون هيچ گونه هزينه اي ميليون ها نفر از وجود سايت شما با خبر مي شوند !


10- از سايت هاي معروف ديگر استفاده كنيد
در اينترنت به دنبال ويديوهاي محبوب بگرديد ، سپس با يك ابزار ويرايش فايل هاي ويديويي در اول فيلم ها بنويسيد كه اين تصاوير از طريق سايت شما عرضه شده است.سپس آنها را در YouTube آپلود كنيد. اگر آن ويديو ها محبوب باشند به سرعت با تعداد بازديد كنندگان شما افزوده مي شود.همچنين مي توانيد در شبكه هاي اجتماعي مثل Digg يا حتي همين بالاترين خودمان به تعداد زياد ثبت نام كنيد و بعد لينك خودتان را در آنها اضافه كنيد و سپس با نام هاي كاربري خود به آنها راي دهيد. استفاده از عنوان هاي جنجالي را فراموش نكنيد. به عنوان روش ديگر مي توانيد در سايت هايي مثل Cloob عضو شويد و بعد از اينكه 500-600 نفر را به ليست دوستانتان اضافه كرديد براي آنها پيام هاي گروهي حاوي لينك سايت خود را بفرستيد.


11- كامنت فله اي بگذاريد
به سرويس هاي وبلاگي مثل ميهن بلاگ يا پرشين بلاگ كه آخرين وبلاگ هاي بروز شده اشان را در صفحه اول نمايش مي دهند برويد و به تك تك آنها رفته و در پست آخرشان نظري مشابه اين جملات بگذاريد: ” سلام، وبلاگ خوبي داريد.واقعا وبلاگ تكي داري! دوست دارم به عنوان يه كارشناس نظرتو در مورد پست آخرم بدونم …” البته مهم نيست كه شما در مورد پرورش زنبور مي نويسيد و وبلاگ ايشان در مورد كامران و هومن است !


12- همه بايد باخبر شوند كه شما سايت داريد : چه بخواهند ، چه نخواهند
ID ياهوي هر كسي كه در اينترنت پيدا مي كنيد در مسنجرتان اضافه كنيد.سپس روزي 300 بار آدرس وبلاگتان را به همشان بفرستيد.
j.j
j.j
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

چرند - صفحة 3 Empty رد: چرند

پست من طرف j.j 23/9/2007, 09:32

"تست کنکور"
تست های فرهنگی هنری
هنرپيشه معروف سينما ؟
الف) محمدرضا گلزار
ب) محمدرضا علفزار
ک) محمدرضا گندمزار
ش) محمدرضا دشت
هنرپيشه مرحوم سينما ؟
الف) رضا ژيان
ب) رضا ماکسيما
ک) رضا فولکس
ش) رضا خاور
هنرپيشه مرحوم فيلم “ممل آمريکايي” ؟
الف) نعمت الله گرجي
ب) نعمت الله ساقه طلايي
ک) نعمت الله شيرين عسل
ش) نعمت الله مينو
هنرپيشه زن معروف سينما ؟
الف) هديه تهراني
ب) کادوي تهراني
ک) چشم روشني تهراني
ش) قابل نداره تهراني
بازيگر چشم روشن سينما و تلوزيون ؟
الف) پارسا پيروزفر
ب) فارسا فيروزپر
ک) پارسا پيروزپر
ش) فارسا فيروزفر
يکي از آهنگ هاي منصور ؟
الف) ديوونه
ب) … خل
ک) منگل
ش) عجوج مجوج
خشايار اعتمادي چه سبکي مي خواند ؟
الف) پاپ
ب) اسقف
ک) راهبه
ش) موبد
تست های ورزشی
کشتي گير گردن کلفت ايران ؟
الف) عباس جديدي
ب) عباس قديمي
ک) عباس نيو
ش) عباس آپ تو ديت
تيم فوتبال آباداني ؟
الف) نفت آبادان
ب) بنزين آبادان
ک) گازوئيل آبادان
ش) روغن آبادان
باشگاه انگليسي ؟
الف) ميدلزبرو
ب) ميدلزبيا
ک) ميدلزبودي حالا
ش) ميدلزپاشو برو گمشو
بازيکن بوسنيايي سابق بايرن مونيخ ؟
الف) حسن صالح حميدزيچ
ب) حميد صالح حسنزيچ
ک) حسن حميد صالحزيچ
ش) بابا چند نفر به يه نفر ؟؟؟
دروازه بان انگليس در جام جهاني ١٩٩٨ فرانسه ؟
الف) ديويد سيمن
ب) ديويد سيمثقال
ک) ديويد سيگرم
ش) ديويد سيتن
مهاجم سال هاي دور منچستر يونايتد ؟
الف) اندي کول
ب) اندي سرشانه
ک) اندي پشت بازو
ش) اندي مرسي هيکل
مهاجم تيم ملي هلند و آرسنال ؟
الف) دنيس برگکمپ
ب) دنيس اروين
ک) دنيس وايز
ش) دنيس تريکو
تست های علمی تفريحی
مساحت دايره چقدر است ؟
الف) ٢ متر
ب) ٥/٢ متر
ک) بيشتره
ش) صبر کن بپرسم
سرعت نور چقدر است ؟
الف) خوب است
ب) بد نيست
ک) شما چطوري ؟
ش) چه خبر ؟
در بيت زير چه صنعتي به کار رفته است ؟
بي وفايي ، بي وفايي ، دل من از غصه داغون شده
الف) ايهام
ب) صنعت نفت
ک) صنعت پتروشيمي
ش) صنعت آبکش سازي
شاعر قرن ده دوازده؟
الف) هاتف اصفهاني
ب) ابي اصفهاني
ک) اندي اصفهاني
ش) سياوش قميشي اصفهاني
فعل “خوردن” را صرف کنيد ؟
الف) چشم
ب) صرف شده
ک) ميل ندارم
ش) نوش جان
يکي از وسايل مربوط به فيزيک که در عينک ، تلسکوپ و ميکروسکوپ به کار ميرود ؟
الف) عدسي
ب) کاچي
ک) فرني
ش) لوبيا با دوغ
دانشمندي که بين بار الکتريکي و جرم الکترون ها و سرعت حرکت آنها رابطه اي نوشت ؟
الف) تامسون
ب) واشنگتني
ک) بمي
ش) شهسواري
شاخه اي از علم فيزيک ؟
الف) مکانيک
ب) باطري ساز
ک) بوسترساز
ش) کمک فنرساز
نويسنده “منطق الطير” کدام شاعر است ؟
الف) عطار نيشابوري
ب) نجار نيشابوري
ک) سمسار نيشابوري
ش) کوپن فروش نيشابوري
يکي از اشکال ماده ؟
الف) گاز
ب) يخچال
ک) بخاري
ش) ماشين ظرف شويي
نام ديگر اسيد فرميک ؟
الف) جوهر مورچه
ب) جوهر مورچه خوار
ک) جوهر پلنگ صورتي
ش) جوهر سرندي پيتي
نام گاز سرد کننده يخچال هاي قديمي ؟
الف) فرعون
ب) نمرود
ک) ابرهه
ش) خسرو پرويز
نام ديگر گازهاي بي اثر مثل هليم ، نئون و … ؟
الف( گازهاي نجيب
ب) گازهاي سر به زير
ک) گازهاي باوقار
ش) کلا بچه هاي خوبي هستن (مثل من)
وقت شما به پايان رسيد . لطفا ماوس های خود را بالا بگيريد
"دوستتون دارم با صدای آهسته"
j.j
j.j
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

صفحه 3 از 4 الصفحة السابقة  1, 2, 3, 4  الصفحة التالية

بازگشت به بالاي صفحه


 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد