بچه های گل گفتمان
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

+10
dehaty
naz khatun
Sophia
soltaneabha
samy_totti
JordaN
ali bamaram
j.j
Desideria
oscar
14 مشترك

صفحه 6 از 8 الصفحة السابقة  1, 2, 3, 4, 5, 6, 7, 8  الصفحة التالية

اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 10/3/2008, 16:22

نع خیرم عمه خودمهkhejalat

میگم چه جالب من یه هفته نیومدم ببینم حضورم چقدر موثره اینجا دیدم تو همین یه هفته پوکید هیشکی نمیاد واقعا جالبه hoo Suspect
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف oscar 11/3/2008, 23:38

اما عدم حضور من پر رنگ تره علیه بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 224112
oscar
oscar
عضو ویژه

ذكر تعداد پستها : 618
Age : 39
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 12/3/2008, 13:15

میگم سعیده رسیدن به خیر دادا ...flower
عدم حضور تو رنگش اسهالیه بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 224112 بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 224112
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف oscar 13/3/2008, 00:13

پس بنوش به سلامتی khejalat
oscar
oscar
عضو ویژه

ذكر تعداد پستها : 618
Age : 39
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف Desideria 13/3/2008, 14:14

کو پس این خاطرات
مرده شورتونو ببرن
Desideria
Desideria
مدیر
مدیر

انثى تعداد پستها : 800
Age : 41
Registration date : 2007-04-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف oscar 14/3/2008, 23:22

من قرار نبوده چیزی بنویسم

علی اگه علیه من چیزی بنویسی عکس معروفت را میگذارم توی سایت khejalat بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 224112
oscar
oscar
عضو ویژه

ذكر تعداد پستها : 618
Age : 39
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 15/3/2008, 19:25

oscar نوشته است:من قرار نبوده چیزی بنویسم

علی اگه علیه من چیزی بنویسی عکس معروفت را میگذارم توی سایت khejalat بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 224112
نمیدونم چطوری و از کجا شروعش کنم آخه آخر ساله سرم خیلی شلوغ شده Sad
خب دادا اون عکسو بذار اولا که بن میشی دوما دختر که نیستم همه جا بلوتوث بشه کارم به خودکشی برسه خدا رو شکر مایه افتخار و سربلندی بید بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 224112
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 15/3/2008, 20:04

سفرنامه طهران
صبح جمعه دهم اسفند ماه پایتخت بودم بر خلاف همیشه که قطار 2 ساعت تاخیر داشت و چمن ورزشگاه آزادی از زیر پای خانومی بیچاره من تامین میشد این بار نیم ساعت زودتر رسیدم و تازه خانومی هم قرار بود یک ساعت دیگه بیاد Evil or Very Mad ساعت 7:30 شد مثل همیشه بدون حتی یک دقیقه تاخیر رسید و رفتیم ایستگاه مترو اونجا بود که دیدم پناه بر خدا از کنسرت های متال هم بیشتر جمعیت وایساده همه هم قرار بود تا اخرش تلپ باشن که برسن میرداماد بماند که دست عشقولی رو گرفتم و اومدیم بیرون و با سواری رفتیم اما خدایی این بار که رفتم طهرون مترو خیلی شیر تو شیر شده بود تو این چند روز بارها زیر فشار و مشت و لگد قرار گرفتم تازه شانس آوردم بهم تجاوز نشد وگرنه با چه رویی بر میگشتم خونه Very Happy آخه تفصیر منه بچه شهرستانی چیه که اگه با مترو تردد نکنم گم و گور میشم؟ وگرنه عمرا ....
خلاصه تا ساعت 5 با هم بودیم و عشقولی رو گذاشتم جلو در خونه و راه در پیش گرفتم تا به ایمی و سعید برسم
مترو ... پیاده شدم که سعید مثل بز ایستاده بود پریدیم تو بغل هم و عینوهو جک و رز تریپ تایتانیکی لاو ترکوندیم اومدیم سمت خونه قبلش رفتیم تو پارک نزدیک خونه و نشستیم به خلوت کردن وای که این خلوت کردن با سعید و خیلی دوست دارم واقعا زیباست هر کی ببینه فکر میکنه یکی از ما خدای نکرده دو جنسه ای چیزیه و ما زن و شوهریم اینطوری لاو میترکونیم با هم ....
یه شام زدیم تاریخی که توش همه چی بود از بال سوسک گرفته تا پای ملخ و تخم موریانه و لوبیا (تولید کننده سونامی) و غیره در حین خوردن با توتی داداش و سجاد و اجی ماری هم هماهنگ کردم واسه قرار فرداش سر همه چیز به توافق رسیدیم جز محل قرار که ایمی از رو تنبلی و ک . گ (مخفف بید سعی نکنید بفهمید یعنی چی )khejalat گفت همین پارک اینجا و اوکی شدو بعد از شام راهی شدیم به سوی همون پارک ...
فردا صبحش ساعت 8 برام اس ام اس اومد که از صدای زنگش هر سه نفر بیدار شدیم و نشستیم به اراجیف بافتن قرار شد ایمی بره سر کار و عصری واسه قرار بیاد منو سعیدم باشیم خونه که دلم طاقت نیاورد گفتم بریم تو شهر یه کم آدم ببینیم جای همگی خالی رفتیم اولش انقلاب یه کتاب شعر قشنگ برا خانومی خریدم و بعدشم خیابون ولی عصر و دیزی hoo تا عصری که برگشتیم خونه و دو ساعت مونده به قرار خیلی این قرار رو دوست داشتم چون سامی توتی داداش و دو سال میشد ندیده بودم همینطور عمه بشری . آجی ماری هم که عزیز دلمه وبا اینکه تقریبا بیشتر از همه میبینمش اما بازم دلم براش تنگ میشه وهمین طور سجاد و ....
تا همینجا باشه تا قرار و فردا بنویسم امشب کلی خوابم میاد فردا هم باید یکساعت زودتر بیدا شم و سه تا بانک کار دارم اونم این آخر سالی Sad flower


اين مطلب آخرين بار توسط ali bamaram در 6/4/2008, 11:44 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف Desideria 17/3/2008, 02:31

مرگ
بقیه شو میذاشتی
در ضمن مشهد رو هم یادتون نره
تا رسید به صحنه ایی که من بازی کردم سانسورش کردید
Desideria
Desideria
مدیر
مدیر

انثى تعداد پستها : 800
Age : 41
Registration date : 2007-04-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 17/3/2008, 14:38

چسب خاله بقیه شو میذارم امشب اگه تونستم حتما آخه عید الزهرا هستش و بعد کلی گریه و زاری امشب قراره بریم هیئت بزن و بکوب دافی هم میارین بچه ها بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 224112 hoo بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 224112
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 19/3/2008, 17:17

سفرنامه طهران 2
قرار ساعت 4:30 بود و ما تازه اون ساعت از خونه اومدیم بیرون و رسیدیم توتی داداش و عمه بشی هم رسیده بودن اما هنوز نیومده بودن داخل پارک داشتیم میرفتیم که یوهو یه سایه عینوهو جن از پشت ظاهر شد یه بسم الله گفتم دیدم سجاد خودمونه که گفته بود دیرتر از همه میاد نگو آویزون تر از همه خودش بوده بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 224112 و ایمی رفت دنبال توتی اینا و اومدن بعد سلام و علیک رفتیم و یه جا مستقر شدیم و نشستیم به دل و قلوه رد و بدل کردن ایمی و سجاد از وب و سی پو یو و هارد حرف میزدن سعید از گاو و گوسبند من و توتی داداش هم که همچنان نوشابه وا میکردیم اما همچنان عمه بشی ساکت نشسته بود و فقط لبخند ژوگوند بر لبانش بود Very Happy گوشیم زنگ خورد که آباجی ماری هم رسید رفتم جلو در پارک اوردمش پیش برو بچ تا اینکه دیدیم اوضاع پارک خیلی داره خفن بر ضد ما میشه هی میخواستم ایمان و خفه کنم اخه اینم جا بود ما اومدیم کلی جوون بیکار و الاف و زورش این بود همه سوسول ولی نامردا برتری نفرات داشتن اگه قرار بود جنگ بشه ما میشدیم شهیدان کربلا اونام ببرهای تامیل خواستم با رمز یا زهرا جنگ رو شروع کنم که توتی داداش گفت بی خیال تصمیم گرفتیم بریم تو خیابون و قدم بزنیم من این قسمتشو خیلی دوست داشتم چون همه قرارهام با خانومی توش چند ساعت قدم زدن داشته و اونجا هم با بچه ها واقعا قدم زدن تو خیابون ها و گپ زدن برام خیلی شیرین بود سعید به ماری گیر داده بود باید کله پاچه دعوتمون کنه ایمی هم فقط نیشش باز بود سجاد هم گاهی تو خودش گاهی با موبایلش بعضی وقتا هم گریز میزد و چند دقیقه ای با یکی از بچه ها شروع میکرد به حرف زدن توتی داداش و عمه بشی هم که دست هاشونو با دستبند به هم بسته بودن که خدای نکرده یوهو از هم جدا نشن hoo منم که بیشتر با توتی داداش و عمه ای بودم و آجی مریمی رفتیم و رفتیم و رفتیم همچنان تا اینکه یه نفر دیگه هم به جمعمون اضافه شد از بچه های گفتمان نیست و فقط فکر کنم خاله دزی بشناسه (شیوا) .
خب اکیپ کامل شد و یه پارک دیگه کشف نمودیم و رفتیم داخل هوا هم تاریک شده بود اینجا بر خلاف جای قبلی خلوت و دنج بود تو یه آلاچیق نشستیم همه تو خودشون بودن جز من و توتی داداش سجاد هم چند سال یه بار یه چی میگفت که ابراز وجود در وکینه بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 224112 نمیدونم چی شد و کی شروع کرد که گیر دادیم به سعید و اصفهان و کلی خندیدیم حالا من از تشنگی داشتم هلاک میشدم داد میزدم بریم یه بستنی بخوریم لااقل. سردسته تنبل ها که ایمی بالاخره من و توتی داداش رفتیم آبادی پیدا کنیم و تکه نانی به کف آریم که بقیه کوفت کنن رسیدیم به یه مغازه کوچولو داداشی گفت آقا یه کیلو تخمه بده چشمام 10 تا شد گفتم یییییییییییییییک کیلو؟!!! گفت خب نیم کیلو حسابی منو نا امید کرد گفتم بابا هیئت که قرار نی تخمه بدیم داداش آخرش به 250 گرم راضی شد و آبمیوه هم خریدیم و اومدیم دیدیم پناه بر خدا همه پخش و پلا شدن عمه بشی اومد جلو گفت توتی توتی مامورا Evil or Very Mad ....
ظاهرا یک اجنبی عامل استکبار از رو بیکاری اومده به اینا گفته فرار کنید گشت ارشاد اومد بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 224112 دوباره دور هم جمع شدیم و شروع کردیم به خندیدن آبجی ماری هی میخواست بره من هی میگفتم بیشین بینیم شیوا هم ندای رفتن سر داد که دوباره پیاده راه افتادیم تا برسیم به ماشین توتی داداش که تو محل اول قرار به درخت قفل کرده بود Twisted اول از همه شیوا جدا شد و رسیدیم به ماشین منم گیر دادم به عمه بشی که عیدی بده اونم از تو داشبورد فیلم سنتوری رو بهم هدیه داد Very Happy (چه حالی میده آدم از عمه کادو بیگیره)
آجی و سجاد رو هم اویزون توتی اینا کردیم و رفتن اصلا دوست نداشتم تموم بشه به من یکی تازه داشت خوش میگذشت حدود 4 ساعت با هم بودیم اما واقعا عالی بود .
این قرار خیلی جالب بود چون خلاف بقیه قرار ها همه بچه هایی بودن که واقعا دوست داشتنی و بهترین شخصیت های اخلاقی گفتمان و داشتن متفاوت بود چون مثل بقیه قرار ها تو یه کافی شاپ تو ونک یا یه محل خاص خلاصه نشد و کلی با هم قدم زدیم که اینش خیلی جالب بود .
از دو بابت حیف شد چون هم سارایی نتونست بیاد(سارا ایرونی) که خیلی دلم براش تنگ بود هم اسی جونور که خیلی دوست داشتم بیاد و ببینمش اما ظاهرا تهران نبود اون روز
خلاصه من و ایمی و سعید جدا شدیم و تخمه خوران راه افتادیم به سوی منرل....
چند خطی مونده که اونم فردا ایشالله ...flower


اين مطلب آخرين بار توسط ali bamaram در 6/4/2008, 11:40 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف oscar 21/3/2008, 16:46

هيزم شکن




روزي، وقتي هيزم شكني مشغول قطع كردن يه شاخه درخت بالاي رودخونه بود ،


تبرش افتاد تو رودخونه.


وقتي در حال گريه كردن بود يه فرشته اومد و ازش پرسيد: چرا گريه مي كني؟


هيزم شكن گفت كه تبرم توي رودخونه افتاده. فرشته رفت و با يه تبر طلايي برگشت.


" آيا اين تبر توست؟" هيزم شكن جواب داد: " نه


فرشته دوباره به زير آب رفت و اين بار با يه تبر نقره اي برگشت و پرسيد كه آيا اين


تبر توست؟ دوباره، هيزم شكن جواب داد : نه


فرشته باز هم به زير آب رفت و اين بار با يه تبر آهني برگشت و پرسيد آيا اين تبر


توست؟


جواب داد: آره. فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و هيزم


شكن خوشحال روانه خونه شد


يه روز وقتي هیزم شکن داشت با زنش كنار رودخونه راه مي رفت زنش افتاد توي آب.(ههههه!!!)


هيزم شكن داشت گريه مي كرد كه فرشته باز هم اومد و پرسيد كه چرا گريه مي كني؟


اوه فرشته، زنم افتاده توي آب


فرشته رفت زير آب و با جنيفر لوپز برگشت و پرسيد : زنت اينه؟


" آره " هيزم شكن فرياد زد


فرشته عصباني شد. " تو تقلب كردي، اين نامرديه"


هيزم شكن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. ميدووني، اگه به


جنيفر لوپز " نه" ميگفتم تو ميرفتي و با كاترين زتاجونز مي اومدي. و باز هم اگه به


كاترين زتاجونز "نه" ميگفتم تو ميرفتي و با زن خودم مي اومدي و من هم ميگفتم


آره . اونوقت تو هر سه تا رو به من مي دادي اما فرشته، من يه آدم فقيرم و توانايي


نگهداري سه تا زن رو ندارم، و به همين دليل بود كه اين بار گفتم آره.








نكته اخلاقي اين داستان اينه كه هر وقت يه مرد دروغ ميگه به خاطر يه دليل شرافتمندانه و مفيد مي باشد!!!
oscar
oscar
عضو ویژه

ذكر تعداد پستها : 618
Age : 39
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف Desideria 28/3/2008, 06:35

من از ارث محرومتون میکنم اگه بقیه شو نذارین
Desideria
Desideria
مدیر
مدیر

انثى تعداد پستها : 800
Age : 41
Registration date : 2007-04-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 28/3/2008, 06:40


سفرنامه طهران 3

سر راه ایمی یه مقدار خوراکی خرید و رفتیم خونه نشستیم پای لپ تاپ ایمی به تماشای جفنگیات سعید که روی فلش ریخته بود و با خودش اورده بود بعضی هاش جالب بود از حق نگذریم کلی خوش بودیم واقعا لحظات دوست داشتنی بود چیپس و ماست و آبمیوه و خنده تو یه دوستی کاملا بی ریا flower

موبایل دایی زنگ خورد که زن دایی بید رفت پایین به صحبت کردن من و سعید هم با هم بودیم یه مقدار غلط کردم Very Happy (استعمال دخانیات) و قرار شد بریم بیرون شام بگیریم حالا هی نشستیم ایمی بیاد که ببینیم اصلا چیزی کوفت میکنه یا نه مگه اومد؟ عمراshaki

تا اینکه دیدم حیوونی سعید چشماش خمار شد داره میره عینوهو خرس رفت یه پتو برداشت گفت: گودی بای من رفتم Evil or Very Mad خیلی خسته بودیم از صبح که با هم تو شهر بودیم عصرش هم با بچه ها اما خب من نمیخواستم بخوابم چون شب آخری بود که اونجا بودم و فردا صبح هم چون دایی سر کار میرفت و سعید دانشگاه باید صبح خداحافظی میکردم

حالا من تهنای تهنا در انتظار دایی که نیومد مجبور شدم به زور بخسبم نیم ساعتی اینرو اونور شدم که اومد گفت : خدا مرگم بده خوابیدین (البته من خودمو به خواب زده بودمkhejalat )کلی افسوس خورد بیچاره. من دلم سوخت پا شدم یه فیلم گذاشت با هم دیدیم اسمش نمیدونم چی بود اما عین همه فیلم های این دو تا زبان اصلی بود که من اصلا سر در نمیارم ولی قشنگ بید تخمه خوران فیلم نگاه کردیم که سعید بیدار شد تو خواب و بیداری کلی فحش بارمون کرد که بسی جای تامل و سانسور داره حرف حسابش این بود که میخواسته این فیلم و با هم ببینیم hoo بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 224112

خلاصه خوابیدیم قرار من ساعت 7:30 اون سر شهر بود و مجبور شدم ساعت 6 بیدار شم هوا هنوز روشن نشده بود سعید بیدار شد بوسیدمش و خداحافظی کردم پریدم رو ایمی و بیدارش کردم و همدیگه رو بوسیدیم و من راه افتادم تا ظهر با خانومی بودم که یکی از بهترین اتفاقات عمرم تو اون روز اتفاق افتاد یعنی بدترین اتفاق عمرم که قرار بود تو اون روز رخ بده نشد و برام شد بهترین cheers heart

از هم که جدا شدیم موندم چیکار کنم تا شب تو این شهر شلوغ زنگ زدم به یکی از دوستام که تو یکی از بیمارستانهای پایتخت خدمت سربازی انجام میده برنداشت و نتونستم پیداش کنم رفتم عینوهو کلاه قرمزی پشت در خونه خانومی اعتکاف کردم چه حالی میداد حیف دخانیات ممنوع بود وگرنه نقص نداشت Suspect

تا اینکه دایی تماس گرفت و فهمید تنهام کلید و برام گذاشته بود رو در رفتم خونه و خوابیدم تا بیاد و اومد نشستیم به بازی کردن که مثل همیشه باختم Mad

و این بار دیگه خداحافظی جدی بود ....

به ایستگاه مترو که رسیدم تازه سعید زنگ زد بیچاره از کرج دربست گرفته بود زود برسه و یه بار دیگه منو ببینه اما نشد و رفتم دقیقا 5 دقیقه به حرکت قطار رسیدم ....

این بار برگشتن من با گریه همراه نبود مثل همه برگشت ها بود که رفتن از کنار یار کمر ادمو میشکنه اما اتفاقات خوب و شیرین این سفر جلوی اشک ریختن منو می گرفت و دوست داشتم به همه شیرینی های این سفر چه با دایی و سعید و توتی داداش و عمه ای و سجاد و آجی مهمتر از همه با خانومی فکر کنمEmbarassed

الانم که دارم این پست رو می نویسم یک ساعت نمیشه که با خانومی و ایمی و سعید تلفنی حرف زدم حال همه شون خوب بود این روز جمعه هم خلاف بقیه جمعه ها قشنگ بود عصری هم قراره برم سر خاک دوستم که از اول نوروز نرفتم flower


شاد باشید .....




اين مطلب آخرين بار توسط ali bamaram در 6/4/2008, 11:35 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 28/3/2008, 06:44

Desideria نوشته است:من از ارث محرومتون میکنم اگه بقیه شو نذارین
خاله فک کردی من مثل پسرت کار نا تمام میذارم ؟baghal
گذاشتیم براتون هرچند جالب نیست اما خاطراتش برای ما دوست داشتنیه flower
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف Desideria 28/3/2008, 08:04

بسی لذت بردیم
چرا اون تیکه ایی که با من حرفیدین و من با سعید قهر کردم رو ننوشتی Evil or Very Mad

خجالت نمیکشی با همه ی اینا حرف زدی با من نه
Desideria
Desideria
مدیر
مدیر

انثى تعداد پستها : 800
Age : 41
Registration date : 2007-04-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 28/3/2008, 11:46

ببخشید خاله میدونی که من فقط واقعیت و میگم خب بعدش باید همه چیزو میگفتم نمیشد که بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 224112
شرمنده خاله یی من شما رو قلبا دوست میدارم برا همین جرات نکردم تو سفرنومه شوخی بنمایمflower
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف oscar 28/3/2008, 23:47

بسی مبسوط شدیم Very Happy


مامانی اگه میخوای من بگم
اما فکر کنم بعدش سرمو میبری میذاری روی سینه ام Very Happy
oscar
oscar
عضو ویژه

ذكر تعداد پستها : 618
Age : 39
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف oscar 28/3/2008, 23:54

در مورد امضای علی :

آقا من که از آهو کمتر نیستم
میشه ضامن منم باشی....؟



آقا جون
تو که ضامن آهو شدی
ضامن این یابو هم بشو ببینیم دیگه حرف حسابش چیه khejalat


اما انصافا کاشکی کارهامون اینقدر درست بود که امام ها ازمون راضی باشند و نیازی به شفاعت نداشته باشیم
Sad
oscar
oscar
عضو ویژه

ذكر تعداد پستها : 618
Age : 39
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 29/3/2008, 12:01

خنگول اگه نیازی به شفاعت نداشته باشیم باید خدا ازمون راضی باشه نه امام ها پس در نتیجه اینجا یه رابطه غیر ممکن بوجود میاد که باید دست به دامن معصومین شد !!!Evil or Very Mad
یابو هم عمته عرق لا .... بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 224112
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف j.j 2/4/2008, 06:06

ببين اينا چطوري خراب شدن رو سر بابايي من shaki
j.j
j.j
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 2/4/2008, 14:18

به به دایی پت و مت سال نو مبارک
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف Desideria 12/5/2008, 10:57

سلام میکنیم
علی ؟؟
سفرنامه ی یه هفته ایی تلپ شدنتو بنویس خاله ایی :d
Desideria
Desideria
مدیر
مدیر

انثى تعداد پستها : 800
Age : 41
Registration date : 2007-04-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 12/5/2008, 13:18

ععععععععععع خاله یک هفته بودا Evil or Very Mad خیلی طولانی میشه و تازه این دفعه کسایی رو دیدیم که شاید دوست نداشته باشن ازشون اسم برده بشه flower
این بار که رفتم طهران واقعا بهم خوش گذشت cheers خدا رو شکر همش خوشی بود و اصلا یه ضد حال کوچیکم توش نبود Embarassed
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 6 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف oscar 13/5/2008, 15:33

خدا را شکر boos
oscar
oscar
عضو ویژه

ذكر تعداد پستها : 618
Age : 39
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

صفحه 6 از 8 الصفحة السابقة  1, 2, 3, 4, 5, 6, 7, 8  الصفحة التالية

بازگشت به بالاي صفحه


 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد