ببين و بگو
2 مشترك
صفحه 2 از 2
صفحه 2 از 2 • 1, 2
رد: ببين و بگو
هورررااااااااا
بالاخره موفق شدم........
البته ببخشيد اين امتحاني بود
آخه تبليغاتيه!!!!!!!
بالاخره موفق شدم........
البته ببخشيد اين امتحاني بود
آخه تبليغاتيه!!!!!!!
parastu- عضو ثابت
- تعداد پستها : 42
Registration date : 2011-04-07
رد: ببين و بگو
تبریک می گم.
امیدوارم توضیحاتم براتون کمک کننده باشه.
امیدوارم توضیحاتم براتون کمک کننده باشه.
microscope- عضو
- تعداد پستها : 31
Registration date : 2010-02-26
رد: ببين و بگو
بيايد در باره اين بحث كنيم
parastu- عضو ثابت
- تعداد پستها : 42
Registration date : 2011-04-07
رد: ببين و بگو
نظرتون چيه؟
البته انگاري اينجا هيشكي ديگه نمياد
البته انگاري اينجا هيشكي ديگه نمياد
parastu- عضو ثابت
- تعداد پستها : 42
Registration date : 2011-04-07
رد: ببين و بگو
البته من خودم راجع بهش خيلي فكر نكردم فقط احساس ميكنم اين عكس هم ميتونه درباره كتاب باشه هم درمورد خواننده
parastu- عضو ثابت
- تعداد پستها : 42
Registration date : 2011-04-07
رد: ببين و بگو
سلام. آره متأسفانه. اینجا خیلی سوت و کور شده. اصلا به سایت گفتمانی که سالها پیش در اون عضو بودم شباهت نداره.
چه عکس یا بهتره بگم تصویر خوبی انتخاب کردید. فکر می کنم نظرتون در مورد تصویر انتخابی درسته. می شه از هر دو جهت عکس رو تفسیر کرد.
از یک طرف این تصویر می تونه گویای این نکته باشه که مطالب کتاب آروم آروم در حال ریزش کردنه و محتوای نگارش شده ی کتاب برای خواننده به حالت بی محتوی و سفید تبدیل می شه. شاید هم طراح این تصویر اعتقاد به پوچی تمام کلمات و جملات داره و می خواد بگه که انتهای هر داستانی اگر جستجو بشه نیستی رو می شه مشاهده کرد و مفهوم ها هم مثل کلمات در آینده ریزش می کنند و معنای واقعی خودشون رو از دست می دن.
از طرفی ریزش کلمات شاید بیانگر این باشه که در آینده ای نزدیک برای فهمیدن محتوای کتاب دیگه نیازی به کلمات نخواهد بود. تصور کن هر شخصی با باز کردن کتاب و یک لحظه دیدن صفحاتش بدون اینکه کلمات رو بخونه بتونه به ذهن نویسنده ی کتاب بره و بفهمه که مقصودش از نگارش کتاب چی هستش.
شاید هم منظور این تصویر این باشه که دیگه خواندن کتاب و صنعت چاپ به شیوه ی سنتی به پایان رسیده و در عصر دیژیتال اکثر آدمها کتابهای دیژیتال می خونن.
شاید هم منظورش این باشه که در بعضی کشورها و از جمله ایران کتاب و کتاب خوانی از رونق افتاده و کمتر کسی رو می تونی ببینی که به جای حرف زدن با خودش و سردرگم بودن در حل مشکلات روزمره با فکر باز و فراغ خاطر به مطالعه ی کتاب بپردازه.
احتمال هم داره که این تصویر می خواد بگه بار معنایی بعضی کلمات اونقدر زیاد و سنگینه که اگر کتاب رو رو به بالا نگه داریم کلمات ریزش می کنن
چه عکس یا بهتره بگم تصویر خوبی انتخاب کردید. فکر می کنم نظرتون در مورد تصویر انتخابی درسته. می شه از هر دو جهت عکس رو تفسیر کرد.
از یک طرف این تصویر می تونه گویای این نکته باشه که مطالب کتاب آروم آروم در حال ریزش کردنه و محتوای نگارش شده ی کتاب برای خواننده به حالت بی محتوی و سفید تبدیل می شه. شاید هم طراح این تصویر اعتقاد به پوچی تمام کلمات و جملات داره و می خواد بگه که انتهای هر داستانی اگر جستجو بشه نیستی رو می شه مشاهده کرد و مفهوم ها هم مثل کلمات در آینده ریزش می کنند و معنای واقعی خودشون رو از دست می دن.
از طرفی ریزش کلمات شاید بیانگر این باشه که در آینده ای نزدیک برای فهمیدن محتوای کتاب دیگه نیازی به کلمات نخواهد بود. تصور کن هر شخصی با باز کردن کتاب و یک لحظه دیدن صفحاتش بدون اینکه کلمات رو بخونه بتونه به ذهن نویسنده ی کتاب بره و بفهمه که مقصودش از نگارش کتاب چی هستش.
شاید هم منظور این تصویر این باشه که دیگه خواندن کتاب و صنعت چاپ به شیوه ی سنتی به پایان رسیده و در عصر دیژیتال اکثر آدمها کتابهای دیژیتال می خونن.
شاید هم منظورش این باشه که در بعضی کشورها و از جمله ایران کتاب و کتاب خوانی از رونق افتاده و کمتر کسی رو می تونی ببینی که به جای حرف زدن با خودش و سردرگم بودن در حل مشکلات روزمره با فکر باز و فراغ خاطر به مطالعه ی کتاب بپردازه.
احتمال هم داره که این تصویر می خواد بگه بار معنایی بعضی کلمات اونقدر زیاد و سنگینه که اگر کتاب رو رو به بالا نگه داریم کلمات ریزش می کنن
microscope- عضو
- تعداد پستها : 31
Registration date : 2010-02-26
رد: ببين و بگو
تصویر جدیدی رو به سایت اضافه می کنم. امیدوارم که نظر دوستان رو داشته باشم
microscope- عضو
- تعداد پستها : 31
Registration date : 2010-02-26
رد: ببين و بگو
نشونه هایی که میشه معنی خاصی داشته باشه تو این عکس بنظرم:
یکی آبی و قرمز بودن دو طرفه که ممکنه نشون از متفاوت بودن یا گرم و سرد بودن شرایط باشه
یکی حالت گرفتن دستاشه که ممکنه نشون از سوال باشه(منظور از سوال مسئلت کردن هم میتونه باشه) و هم میتونه به معنی عرضه کردن چیزی باشه
یکی یخ و آتیشیه که تو دستاشه که اگر دستارو به معانی بالا در نظر بگیریم دو مفهوم متفاوت رو القا میکنه
یکی آتیشیه که کشیده شده به قسمت آبی که نمیدونم یعنی چی
یکی چشمان آبی و درخشانشه که ممکنه نشون از بینش این آدم داشته باشه
یکی هم کله کچلشه که ممکنه نشون از باهوشی یا استفاده از شامپوی تاریخ مصرف گذشته باشه
یکی آبی و قرمز بودن دو طرفه که ممکنه نشون از متفاوت بودن یا گرم و سرد بودن شرایط باشه
یکی حالت گرفتن دستاشه که ممکنه نشون از سوال باشه(منظور از سوال مسئلت کردن هم میتونه باشه) و هم میتونه به معنی عرضه کردن چیزی باشه
یکی یخ و آتیشیه که تو دستاشه که اگر دستارو به معانی بالا در نظر بگیریم دو مفهوم متفاوت رو القا میکنه
یکی آتیشیه که کشیده شده به قسمت آبی که نمیدونم یعنی چی
یکی چشمان آبی و درخشانشه که ممکنه نشون از بینش این آدم داشته باشه
یکی هم کله کچلشه که ممکنه نشون از باهوشی یا استفاده از شامپوی تاریخ مصرف گذشته باشه
parastu- عضو ثابت
- تعداد پستها : 42
Registration date : 2011-04-07
رد: ببين و بگو
میکروسکوپ عزیز
از آخرین باری که این پست رو گذاشتم چند بار اومدم اما سر نزده بودی
نگرانتون شدم
حالا فعلا یه عکس میذارم تا ببینیم چی میشه
از آخرین باری که این پست رو گذاشتم چند بار اومدم اما سر نزده بودی
نگرانتون شدم
حالا فعلا یه عکس میذارم تا ببینیم چی میشه
parastu- عضو ثابت
- تعداد پستها : 42
Registration date : 2011-04-07
رد: ببين و بگو
سلام پرستو خانم. راستش خوبی یک انجمن به فعال بودن اعضاء اونه. وقتی آدم به یاد سایت گفتمان قدیم وارد این سایت می شه انتظار داره مثل همون موقع ها فعال باشه و ...
شما درست می گید. مدتی هست که به این سایت سری نزدم. البته چندین بار سایت رو باز کردم ولی واردش نشدم. بگذریم
وای عجب عکس قشنگی گذاشتید. راستش با دیدن عکس نمی تونم بفهمم که این آقا داره از کدوم طرف جاده رو در فضای طبیعت می کشه. آیا دوست دار طبیعته و می خواد جاده ها از بین برن یا اینکه طرفدار تکنولوژی و ارتباطاته و می خواد همه دنیا با هم در ارتباط باشن.
به هر حال هر جور که تفسیرش کنی نشون می ده زورش خیلی زیاده
شما درست می گید. مدتی هست که به این سایت سری نزدم. البته چندین بار سایت رو باز کردم ولی واردش نشدم. بگذریم
وای عجب عکس قشنگی گذاشتید. راستش با دیدن عکس نمی تونم بفهمم که این آقا داره از کدوم طرف جاده رو در فضای طبیعت می کشه. آیا دوست دار طبیعته و می خواد جاده ها از بین برن یا اینکه طرفدار تکنولوژی و ارتباطاته و می خواد همه دنیا با هم در ارتباط باشن.
به هر حال هر جور که تفسیرش کنی نشون می ده زورش خیلی زیاده
microscope- عضو
- تعداد پستها : 31
Registration date : 2010-02-26
رد: ببين و بگو
وای بازم از این عکسهای دوتایی
تازگیها خیلی از اینا خوشم اومده
البته اونایی که معنی جالبی داشته باشن بهترن
اینکه بنظرم هم یه پیرزنه و هم یه دختر جووون چه بسا همون دختره اما توی پیریش
تازگیها خیلی از اینا خوشم اومده
البته اونایی که معنی جالبی داشته باشن بهترن
اینکه بنظرم هم یه پیرزنه و هم یه دختر جووون چه بسا همون دختره اما توی پیریش
parastu- عضو ثابت
- تعداد پستها : 42
Registration date : 2011-04-07
رد: ببين و بگو
خیلی عجیبه که ما یه روزی پیر میشیم. اما انگار زودتر از اونی که فکر میکنیم سراغمون میاد. با شتاب... باید عجله کرد
parastu- عضو ثابت
- تعداد پستها : 42
Registration date : 2011-04-07
رد: ببين و بگو
گفتم که انگاری ما هر صد سال به اینجا سر میزنیم
بنظرم بهتره چند تا چند تا عکس بزنیم!!!!
بنظرم بهتره چند تا چند تا عکس بزنیم!!!!
parastu- عضو ثابت
- تعداد پستها : 42
Registration date : 2011-04-07
رد: ببين و بگو
راستش تصویر اول و سوم فکر کنم می خوان بگن: « کو گوش شنوا ...» حالا چه مردش باشه و چه زنش. یکی داره از گوش دادن فرار می کنه و یکی دیگه می خواد به زور هم که شده حرفش رو به کرسی بنشونه.
تصویر وسطی هم من رو یاد گذشت زمان، فراق یار و اینجور چیزها میندازه.
تصویر وسطی هم من رو یاد گذشت زمان، فراق یار و اینجور چیزها میندازه.
microscope- عضو
- تعداد پستها : 31
Registration date : 2010-02-26
رد: ببين و بگو
به نظرم امنیت و آزادی هر کدوم دو طرف از یک طیف هستند. اگر به قصد حفظ امنیت باعث سلب آزادی بشیم انگار برای خودمون زندان درست کردیم. و اگر آزادی از حد بگذره، اینطور متصور می شه که امکان به خطر افتادن امنیت وجود داره. شکل بالا اینچنین ذهنیتی در من اینجاد می کنه.
خوب ظاهرا سالهاست که اینجا متروکه مونده و افراد زیادی در این سایت رفت و آمد نمی کنند. از اینکه سالها پیش با سایت گفتمان وقت های تنهایی خودم رو می گذروندم و با نظرات دوستان مختلفی آشنا شدم خوشحالم. فکر می کنم اتفاقات روزمره هر کسی رو درگیر زندگی کرده. همین جا از همه ی شما آشنایان خداحافظی می کنم و امیدوارم روزگار بر وفق مرادتان باشید. در پایان بهترین شعری رو که تا به حال تونسته بر من تاثیر مثبت بگذاره براتون به یادگار می گذارم. اینجا باز می مونه تا اگر دوستان قدیمی یا کسانی که جدیدا عضو می شن از این جستار خوششون اومد بتونن ادامه ی بحث رو پیگیر بشن. بدرود
بشکفد بار دگر لاله ی رنگین مراد،
غنچه ی سرخ فرو بسته ی دل باز شود.
من نگویم که بهاری که گذشت آید باز،
روزگاری که به سر آمده آغاز شود.
روزگار دگری هست و بهاران دگر.
شاد بودن هنرست
شاد کردن هنر والاتر.
لیک هرگز نپسندیم به خویش،
که چو یک شکلک بی جان، شب و روز،
بی خبر از همه، خندان باشیم.
بی غمی عیب بزرگی است،
که دور از ما باد!
کاشکی آینه ای بود درون بین، که در او،
خویش را می دیدیم.
آنچه پنهان بود از آینه ها، می دیدیم.
می شدیم آگه از آن نیروی پاکیزه نهاد،
که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن.
پیک پیروزی و امید شدن.
شاد بودن هنر است،
گر به شادی تو، دلهای دگر باشد شاد.
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست.
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود.
صحنه پیوسته بجاست.
خرم آن نغمه، که مردم بسپارند به یاد.
ژاله اصفهانی
خوب ظاهرا سالهاست که اینجا متروکه مونده و افراد زیادی در این سایت رفت و آمد نمی کنند. از اینکه سالها پیش با سایت گفتمان وقت های تنهایی خودم رو می گذروندم و با نظرات دوستان مختلفی آشنا شدم خوشحالم. فکر می کنم اتفاقات روزمره هر کسی رو درگیر زندگی کرده. همین جا از همه ی شما آشنایان خداحافظی می کنم و امیدوارم روزگار بر وفق مرادتان باشید. در پایان بهترین شعری رو که تا به حال تونسته بر من تاثیر مثبت بگذاره براتون به یادگار می گذارم. اینجا باز می مونه تا اگر دوستان قدیمی یا کسانی که جدیدا عضو می شن از این جستار خوششون اومد بتونن ادامه ی بحث رو پیگیر بشن. بدرود
بشکفد بار دگر لاله ی رنگین مراد،
غنچه ی سرخ فرو بسته ی دل باز شود.
من نگویم که بهاری که گذشت آید باز،
روزگاری که به سر آمده آغاز شود.
روزگار دگری هست و بهاران دگر.
شاد بودن هنرست
شاد کردن هنر والاتر.
لیک هرگز نپسندیم به خویش،
که چو یک شکلک بی جان، شب و روز،
بی خبر از همه، خندان باشیم.
بی غمی عیب بزرگی است،
که دور از ما باد!
کاشکی آینه ای بود درون بین، که در او،
خویش را می دیدیم.
آنچه پنهان بود از آینه ها، می دیدیم.
می شدیم آگه از آن نیروی پاکیزه نهاد،
که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن.
پیک پیروزی و امید شدن.
شاد بودن هنر است،
گر به شادی تو، دلهای دگر باشد شاد.
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست.
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود.
صحنه پیوسته بجاست.
خرم آن نغمه، که مردم بسپارند به یاد.
ژاله اصفهانی
microscope- عضو
- تعداد پستها : 31
Registration date : 2010-02-26
رد: ببين و بگو
بنظرم واقعا منظور این عکسه همینه. اما چرا بدرود؟
حالا بودید؟!!! مگه دیگه نمیاید؟ من تازه اینجا یکیو پیدا کرده بودم که بنظرم یکم هم نظر بودیم و میشد تبادل نظر کرد
من بازم به اینجا سر میزنم و اگر بتونم کسانی رو که تو شهرمون میشناختم که میومدن گفتمان پیدا کنم البته بعید میدونم اینجا رونق سابقو بگیره
حالا بودید؟!!! مگه دیگه نمیاید؟ من تازه اینجا یکیو پیدا کرده بودم که بنظرم یکم هم نظر بودیم و میشد تبادل نظر کرد
من بازم به اینجا سر میزنم و اگر بتونم کسانی رو که تو شهرمون میشناختم که میومدن گفتمان پیدا کنم البته بعید میدونم اینجا رونق سابقو بگیره
parastu- عضو ثابت
- تعداد پستها : 42
Registration date : 2011-04-07
رد: ببين و بگو
شعرتونم بسیار زیبا بود بسیار...
اما خوب اگر دیگه نمیاید به خدا میسپارمتون و امیدوارم که موفق و بهروز و شادکام باشید
اما خوب اگر دیگه نمیاید به خدا میسپارمتون و امیدوارم که موفق و بهروز و شادکام باشید
parastu- عضو ثابت
- تعداد پستها : 42
Registration date : 2011-04-07
صفحه 2 از 2 • 1, 2
صفحه 2 از 2
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد