بچه های گل گفتمان
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

+10
dehaty
naz khatun
Sophia
soltaneabha
samy_totti
JordaN
ali bamaram
j.j
Desideria
oscar
14 مشترك

صفحه 7 از 8 الصفحة السابقة  1, 2, 3, 4, 5, 6, 7, 8  الصفحة التالية

اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 13/5/2008, 15:44

سلام دادا خوبی؟flower میبینم که رفتی خونه باز Very Happy
چند تا خاطره خیلی باحال برام داشت
یکی من و سارایی روشنفکر بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112
اون سکنجبین خوردن من و ریختن رو دی وی دی ایمی بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 Twisted بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 Twisted
پارک لاله و سعید ویار مرغ 8 تکه Evil or Very Mad
kiss in metro Embarassed flower Embarassed
نصف شب و من خواب و جماعت بیدار hoo Suspect
اون بحث داغ و طرفداری های امید Rolling Eyes Very Happy
آجی ماری و روشنفکری و کلید رو کادو cheers cheers
نمایشگاه و بچه ها....
عععععععععععع یه شاهنامه میشه ها gellas
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف saraironi 14/5/2008, 00:56

ali bamaram نوشته است:سلام دادا خوبی؟flower میبینم که رفتی خونه باز Very Happy
چند تا خاطره خیلی باحال برام داشت
یکی من و سارایی روشنفکر بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112
اون سکنجبین خوردن من و ریختن رو دی وی دی ایمی بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 Twisted بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 Twisted
پارک لاله و سعید ویار مرغ 8 تکه Evil or Very Mad
kiss in metro Embarassed flower Embarassed
نصف شب و من خواب و جماعت بیدار hoo Suspect
اون بحث داغ و طرفداری های امید Rolling Eyes Very Happy
آجی ماری و روشنفکری و کلید رو کادو cheers cheers
نمایشگاه و بچه ها....
عععععععععععع یه شاهنامه میشه ها gellas

خو وقتي ميدونم اجي ماري كاري نداره ميگم وگرنه نميگفتمMad Mad Mad
اصلنشم ديگه ني مي يااااااااااااااااااااااااااااام
اصلنم ديگه من لام تا كام هيچ نيمگووام...

*ببينم داستان كليد رو كادو چي چيه ست؟
حالا غريبه هم شديم ديگه....boxing
نتجه گيري اخلاقي اين سفر جناب بامرام: كشف روشنفكران جامعه
حالا يه خصوصيت خوب داشتم اينقد نگو ديگه..بذار مخفي بمونه....(خواهش ميكنم تشويقم نكنيد...ا واااااااااا)

يه سوال: روشنفكري بهتره يا ........بودن؟؟؟؟؟بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112
saraironi
saraironi
گفتمانی

ذكر تعداد پستها : 63
موقعيت : تهران غربي
Registration date : 2007-05-19

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف oscar 14/5/2008, 09:13

............ بودن

عجب حالی میده
لهجه من داره جهانی میشه
oscar
oscar
عضو ویژه

ذكر تعداد پستها : 618
Age : 40
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 14/5/2008, 11:16

سعید برو حال کن حتی سارا هم داره با تو به زبون خودت حرف میزنهبحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112
خدا بگم چیکارت کنه من که تا چند روز اینجا مشهدی و اصفهانی قاطی حرف میزدم Twisted
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 14/5/2008, 11:21

saraironi نوشته است:
ali bamaram نوشته است:سلام دادا خوبی؟flower میبینم که رفتی خونه باز Very Happy
چند تا خاطره خیلی باحال برام داشت
یکی من و سارایی روشنفکر بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112
اون سکنجبین خوردن من و ریختن رو دی وی دی ایمی بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 Twisted بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 Twisted
پارک لاله و سعید ویار مرغ 8 تکه Evil or Very Mad
kiss in metro Embarassed flower Embarassed
نصف شب و من خواب و جماعت بیدار hoo Suspect
اون بحث داغ و طرفداری های امید Rolling Eyes Very Happy
آجی ماری و روشنفکری و کلید رو کادو cheers cheers
نمایشگاه و بچه ها....
عععععععععععع یه شاهنامه میشه ها gellas

خو وقتي ميدونم اجي ماري كاري نداره ميگم وگرنه نميگفتمMad Mad Mad
اصلنشم ديگه ني مي يااااااااااااااااااااااااااااام
اصلنم ديگه من لام تا كام هيچ نيمگووام...

*ببينم داستان كليد رو كادو چي چيه ست؟
حالا غريبه هم شديم ديگه....boxing
نتجه گيري اخلاقي اين سفر جناب بامرام: كشف روشنفكران جامعه
حالا يه خصوصيت خوب داشتم اينقد نگو ديگه..بذار مخفي بمونه....(خواهش ميكنم تشويقم نكنيد...ا واااااااااا)

يه سوال: روشنفكري بهتره يا ........بودن؟؟؟؟؟بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112
اتفاقا کار خیلی درستی کردی سارایی واقعا باید بهت لوح تقدیر بدم خیلی روشنفکری جدی میگمVery Happy اون روز به محض اینکه به ماری گفتم تو ادم روشنفکری هستی یا نه سریع گفت ااااااا میخوای .... راحت باش بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 لازم نبود یه ساعت مقدمه چینی کنم و اینا bokholamet
اصلنش تو باید بیاااااااااااااااااای ما به انسانهای روشنفکر نیاز داریم flower
کلید رو کادو یه قضیه خواهر برادرانه اس که ماری میدونه Wink
من این ...... بودن رو نفهمیدم یعنی چه ! Evil or Very Mad
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 14/5/2008, 11:23

میخوام اون خاطرات بالا که تیتر وار نوشتم رو یکی یکی توضیح بدم نظرتون چی چیه س بچه ها؟
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف oscar 14/5/2008, 15:30

خیلی خوبه flower
oscar
oscar
عضو ویژه

ذكر تعداد پستها : 618
Age : 40
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 16/5/2008, 16:31

تلپ نامه (پایتخت )

این فسمت : من و سارایی روشنفکر
جمعه ساعت 9 صبح رسیدم و قرار بود ساعت 10 نمایشگاه کتاب باشم پیش بچه ها ...
تو مترو امام خمینی خیلی اتفاقی سارا (ایرونی) رو دیدم و با هم به راه افتادیم رسیدیم نمایشگاه هی اینور و نگاه کردم هیشکی نبود اونور و نگاه کردم بازم هیشکی نبود زنگ زدم به ایمی که متن مکالمه رو در زیر بخونید :
_ الو ایمی کجاییییی؟
_ ااا علی سلام کجایی تو ؟
_جلو در مصلی شماها کوشین؟
_ کو بیا اینور تر ... آها دیدمت! ما خونه اییییممممممم هر هر هرRolling Eyes
_خونه ای ؟!!! ... بووووووووووووووووق ... حالا کی میرسی؟
_ تا نیم ساعت دیگه
_ اوکی میبینمت
دفت داشته باشین که گفت نیم ساعت دیگه
از اون طرفم سامی داداش زنگ زد و گفنت تمرین داشتم یوخده دیر تر میام یعنی همون نیم ساعت دیگه ....
خلاصه من و سارایی رفتیم تو یه پارک روبرو مصلی نشستیم و اونجا بود که من به روشنفکری سارایی یقین حاصل نمودم Very Happy بستنی رو خوردیم و من طبق معمول شهرستانی بازی در آوردم و چوبش و انداختم وسط پارک khejalat
بعد دیدم هی داره مور مورم میشه چیکار کنم نمیشه که بپیچونم سارایی رو از اون طرفم فکم تازه گرم شده بود رفته بودم رو منبر داشتم از همه جا حرف میزدم یوعو یه فکری زد به کله ام hoo
حالا حرفهای رد و بدل شده بین من و سارا :
_ سارا تو ادم روشنفکری هستی؟
_ چطور ؟؟!
_هیچی میخواستم یه چیزی بهت بگم یعنی یه کاری بکنم
_ خب چی؟
_قول بده به آجی مریمم نگی ها
_ باشه نمیگم
_ ببین یه وقت فکر نکنی من معتادم
_ خب چییییییییی؟؟
در این لحظه کاملا میشد شونصد تا علامت سوال جلو چشمای سارایی دید Very Happy
_ سارا من میخوام یه چیزی استعمال کنم !
_بابا کشتی منو بگو دیگه ...
_ چیزه هه Evil or Very Mad میخوام سیگار بکشم بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112
_ ای بمیری خب یه کلمه میگفتی دیگه ! بکش بابا راحت باش Very Happy
cheers cheers cheers در این لحظه دریافتم که بابا سارا عجب آدم روشنفکریه تازه قول داده به مریم هیچی نگه Twisted
خلاصه کشیدم و تازه نعشه شدم دوباره رفتم رو منبر هی حرف زدم هی حرف زدم یهو دیدم ساعت 11 شده اینا هیچ کدوم نیومدن نیم ساعت قبل قرار بود برسن shaki
بلند شدیم و رفتیم داخل نمایشگاه و بالاخره بعد یک ساعت و نیم از قرار سر و کله ایمی و سعید و زن دایی پیدا شد و بعد خوش و بش دوباره دست به سیگار شدم جلو زن دایی هم که رودربایستی نداشتم هر چند بهم چپ چپ نگاه کرد سارایی هم که حسن نیتش رو ثابت کرده بود hoo دو تا پک زدم دیدم یا خدا توتی داداش و غمه بشی رسیدن حالا من جلو هر کی بخوام این کار و بکنم جلو عمه بشری هیچ وقت نمیدونم چرا روم نشد Very Happy (اوووووووووووق )سریع پشتم مخفی کردم و با توتی رو بوسی و ماچ و دادم دست توتی اونم شروع کرد به شوخی کردن یه لحظه احساس کردم عمه بشی داره دست به چاقو میشه سریع خاموشش کردیم Very Happy و رفتیم در بین راه هم یکی دیگر از دوستان غیر گفتمانی به جمع اضافه شد و تا عصری واقعا بهمون خوش گذشت جای همه تون خالی ....
تا قسمت بعد خدانگهدار flower
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف saraironi 17/5/2008, 08:32

ali bamaram نوشته است:
تلپ نامه (پایتخت )

این فسمت : من و سارایی روشنفکر
جمعه ساعت 9 صبح رسیدم و قرار بود ساعت 10 نمایشگاه کتاب باشم پیش بچه ها ...
تو مترو امام خمینی خیلی اتفاقی سارا (ایرونی) رو دیدم و با هم به راه افتادیم رسیدیم نمایشگاه هی اینور و نگاه کردم هیشکی نبود اونور و نگاه کردم بازم هیشکی نبود زنگ زدم به ایمی که متن مکالمه رو در زیر بخونید :
_ الو ایمی کجاییییی؟
_ ااا علی سلام کجایی تو ؟
_جلو در مصلی شماها کوشین؟
_ کو بیا اینور تر ... آها دیدمت! ما خونه اییییممممممم هر هر هرRolling Eyes
_خونه ای ؟!!! ... بووووووووووووووووق ... حالا کی میرسی؟
_ تا نیم ساعت دیگه
_ اوکی میبینمت
دفت داشته باشین که گفت نیم ساعت دیگه
از اون طرفم سامی داداش زنگ زد و گفنت تمرین داشتم یوخده دیر تر میام یعنی همون نیم ساعت دیگه ....
خلاصه من و سارایی رفتیم تو یه پارک روبرو مصلی نشستیم و اونجا بود که من به روشنفکری سارایی یقین حاصل نمودم Very Happy بستنی رو خوردیم و من طبق معمول شهرستانی بازی در آوردم و چوبش و انداختم وسط پارک khejalat
بعد دیدم هی داره مور مورم میشه چیکار کنم نمیشه که بپیچونم سارایی رو از اون طرفم فکم تازه گرم شده بود رفته بودم رو منبر داشتم از همه جا حرف میزدم یوعو یه فکری زد به کله ام hoo
حالا حرفهای رد و بدل شده بین من و سارا :
_ سارا تو ادم روشنفکری هستی؟
_ چطور ؟؟!
_هیچی میخواستم یه چیزی بهت بگم یعنی یه کاری بکنم
_ خب چی؟
_قول بده به آجی مریمم نگی ها
_ باشه نمیگم
_ ببین یه وقت فکر نکنی من معتادم
_ خب چییییییییی؟؟
در این لحظه کاملا میشد شونصد تا علامت سوال جلو چشمای سارایی دید Very Happy
_ سارا من میخوام یه چیزی استعمال کنم !
_بابا کشتی منو بگو دیگه ...
_ چیزه هه Evil or Very Mad میخوام سیگار بکشم بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112
_ ای بمیری خب یه کلمه میگفتی دیگه ! بکش بابا راحت باش Very Happy
cheers cheers cheers در این لحظه دریافتم که بابا سارا عجب آدم روشنفکریه تازه قول داده به مریم هیچی نگه Twisted
خلاصه کشیدم و تازه نعشه شدم دوباره رفتم رو منبر هی حرف زدم هی حرف زدم یهو دیدم ساعت 11 شده اینا هیچ کدوم نیومدن نیم ساعت قبل قرار بود برسن shaki
بلند شدیم و رفتیم داخل نمایشگاه و بالاخره بعد یک ساعت و نیم از قرار سر و کله ایمی و سعید و زن دایی پیدا شد و بعد خوش و بش دوباره دست به سیگار شدم جلو زن دایی هم که رودربایستی نداشتم هر چند بهم چپ چپ نگاه کرد سارایی هم که حسن نیتش رو ثابت کرده بود hoo دو تا پک زدم دیدم یا خدا توتی داداش و غمه بشی رسیدن حالا من جلو هر کی بخوام این کار و بکنم جلو عمه بشری هیچ وقت نمیدونم چرا روم نشد Very Happy (اوووووووووووق )سریع پشتم مخفی کردم و با توتی رو بوسی و ماچ و دادم دست توتی اونم شروع کرد به شوخی کردن یه لحظه احساس کردم عمه بشی داره دست به چاقو میشه سریع خاموشش کردیم Very Happy و رفتیم در بین راه هم یکی دیگر از دوستان غیر گفتمانی به جمع اضافه شد و تا عصری واقعا بهمون خوش گذشت جای همه تون خالی ....
تا قسمت بعد خدانگهدار flower




انشاالله در سفر بعدي استقبال مبسوط و روشنفكرانه اي با چماقم از شما خواهم داشت mr.bamaram:D Very Happy Very Happy Very Happy Very Happy boxing
*نقطه اي كه قرمز شده رو توضيح بده.زود تند سريعshaki shaki shaki shaki بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112
**احتمالا اونجا بود كه به اين نتيجه رسيدي اي واااااااااااااي چرا گفتم بياد واي واي واي.......اين شكلي .Mad بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112
saraironi
saraironi
گفتمانی

ذكر تعداد پستها : 63
موقعيت : تهران غربي
Registration date : 2007-05-19

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 17/5/2008, 11:31

سیلام هییییییییییی Very Happy
منظور از پیچوندن اینکه مثلا بگم میخوام برم پاسگاه شکایت کنم (wc) یا مثلا برم چیزی بخرم یا مثلا از اینجا تکون نخور الان اومدم بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112
چماقم داری مگه؟Evil or Very Mad به آجی مریمم میگم کچلت کنه hoo
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف naz khatun 17/5/2008, 12:04

ایول خانداییه خودم
برم بشینم بخونم ببینم چی نوشتی
یه کم بهتون بخندم Very Happy
naz khatun
naz khatun
عضو ویژه

انثى تعداد پستها : 898
Age : 39
موقعيت : تبريز
Registration date : 2007-04-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف naz khatun 17/5/2008, 14:05

ali bamaram نوشته است:خنگول اگه نیازی به شفاعت نداشته باشیم باید خدا ازمون راضی باشه نه امام ها پس در نتیجه اینجا یه رابطه غیر ممکن بوجود میاد که باید دست به دامن معصومین شد !!!Evil or Very Mad
یابو هم عمته عرق لا .... بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112


هان؟؟؟؟؟؟
چی گفتی علی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه بار دیگه تکرار کن shaki shaki shaki shaki
naz khatun
naz khatun
عضو ویژه

انثى تعداد پستها : 898
Age : 39
موقعيت : تبريز
Registration date : 2007-04-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 17/5/2008, 15:10

naz khatun نوشته است:ایول خانداییه خودم
برم بشینم بخونم ببینم چی نوشتی
یه کم بهتون بخندم Very Happy
قربونت Very Happy flower
به ما بخندی؟
من یه عکس دارم از یه دختر بستنی به دست که داره به طرف دوربین حمله میکنه جهت جلوگیری از عکسبرداری میخوای اونو بذارم؟hoo
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 17/5/2008, 15:12

naz khatun نوشته است:
ali bamaram نوشته است:خنگول اگه نیازی به شفاعت نداشته باشیم باید خدا ازمون راضی باشه نه امام ها پس در نتیجه اینجا یه رابطه غیر ممکن بوجود میاد که باید دست به دامن معصومین شد !!!Evil or Very Mad
یابو هم عمته عرق لا .... بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112


هان؟؟؟؟؟؟
چی گفتی علی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه بار دیگه تکرار کن shaki shaki shaki shaki
هیچی Evil or Very Mad چیزی نگفتم که Sad
فحش اصفهونی بیدس چیزی بدی نبیدس که Wink تو فکر کردی سعید گویونه؟Very Happy
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 17/5/2008, 15:52

تلپ نامه (پایتخت)

این داستان :خاطرات خوش سه برادرون
جمعه تقریبا شب بود که رسیدیم خونه و منم طبق معمول همه مسافرت هام به طهرون خونه ایمی اینا تلپ بودم .
با مراد هم خونه ای ایمی و سعید سلام و علیک انجام دادم و رفتم تو اتاقش تلپ Very Happy و مراد گفت واسه شب ماکارونی درست میکنه و رفت تو اشپزخونه هر چی دم دستش بود ریخت تو غذا از مرغ و سویا گرفته تا عدس و لوبیا چیتی و پای ملخ hoo اما جدی جدی دست پخت مراد حرف نداشت ...
القصه ما نشستیم به خوردن که ایمی و سعیده (همون سعید که در واژه نامه اصفهانی سعیده تلفظ میشود) اومدن دلستر بخورن که لیوان ها رو زدن به هم و گفتن به سلامتی منه شهرستانی هم از همه جا بی خبر گفتم نزن اقا چون نفس عمل حرام بید این نوشیدنی هم حکم حرام پیدا میکنه و نجس میشه Evil or Very Mad یوهو مراد آتیش به پا کرد و در رفت . توپید به من که کی گفته و چه ربطی داره که ایمی و سعیده هم جبهه گیری کردن و خداییش بحث جالب و قشنگی بود چون هیچ کس حرف بی ربطی نزد و هر کس دلیل قانع کننده ای برای خودش داشت حالا بماند که تو همه ادیان و رساله های مراجع تقلید و کشورهای کوچیک و بزرگ دنیا هم رفتیم و مراد هر از چند گاهی میومد از یک طرف بحث دفاع کنه که بدتر میزد چشمشو کور میکرد بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112
آخر شب هم من و سعیده رفتیم تو پارک و کلی برا خودمون پرواز ملائک انجام داده و خلوت کردیم و بعدش خسبیدیم
صبحانه به یاد ماندنی
صبح شده بود و دلمون قار و قور از خودش در میکرد که خبر رسید قراره صبحانه بخوریم یه صابون برداشتم حسابی مالیدم به دلم ایمی با یه جعبه اومد گفتم ایول این دیگه چیه ! نگو بستنی بوده که همش اب شده بود و ریختش تو یه قابلمه و مقداری افزودنی خوراکی از قبیل: آب طالبی .بیسکوییت کرم دار . مربای آلبالو و غیره باهاش مخلوط کردیم و خوردیم .
هنوز در عجبم که اگه اون معجون رو فیل که هیچ دایاناسور خورده بود در جا چت میشد ما چطور زنده موندیم Twisted
اولین گردش در شهر
سعیده زنگ زد به خانومیش و دایی ایمی هم دست زندایی رو گرفتن و رفتیم یوخده برا خودمون گردش موقع ناهار شد که کلاغه خبر داد میخوام دیزی بزنم تو رگ Suspect رفتیم و نشستیم عجب صحنه غم انگیزی بود برا من به متن زیر توجه کنید تمامی این مکالمات زمانی رخ داد که سر میز نشسته بودیم و فقط کاسه و گوشکوب جلومون بود :
سعیده :خانومی الهی من فدات بشم
خانوم سعیده : اوه سعید خدا نکنه من تو رو خیلی آی لاوی یو
سعید: نه گلکم من تو رو خیلی بیشتر آی لاوی یو
...
...
ایمی: وای عزیزم چقدر داره بهمون خوش میگذره
زن دایی : آره عزیزم ازت ممنونم که اینقدر به فکر منی
ایمی : گلم میدونستی خیلی دوستت دارم
زن دایی: آه منم خیلی دوستت دارم اصلا بی تو هرگز با تو عمرا
...
...
حالا منه میگی هی این نامردا با هم لاو میترکوندن اصلا به من توجه نداشتن که تهنا نشستم و عیال امتحان داشته نتونسته بیاد یوهو ایمی یه جعبه دستمال کاغذی بهم داد و گفت ببین اینطوری بغلش کن Evil or Very Mad منم بغلش کردم و با جعبه دستمال کاغذی لاو تیرکونی کردم Very Happy
سر آخر هم همه چی رو سر خانوم سعیده خراب شد و حساب کرد ما هم راضی و خوشحال با شکم سیر راهی منزل شدیم .
عصری دایی ایمی عازم یه مسافرت دو روزه شد و من به اتفاق سعیده راهی منزل شدیم ....
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 17/5/2008, 16:09

تلپ نامه (پایتخت)

این داستان :خاطرات خوش سه برادرون 2

سکنجبین و DVD
شب شد داشتیم فیلم نگاه میکردیم (Leon perfetional ) سعیده رفت سر یخچال و شربت سکنجبین آورد بخوریم اول خودش خورد بعد داد دست من منم در حالت ایستاده اومدم برم بالا یه مقدارش ریخت رو DVD ایمی سعید و میگی همچینی اتیش گرفت که انگار ..بوووووووووووووق....Suspect میگفت :
علی تو روحت . ایمی منو می ..بووووووووووووووق.. تو که جنبه نداری بی جا میکنی اصلا کوفتت بشه منم فقط نگاه میکردم Very Happy گفتم برو بیگیر زیر آب خو تمیز میشه . خلاصه به هر بدبختی بود تمیزش کردیم
فردا صبحش من رفتم زیارت قم و و قرار شد سعیده هم ظهر بره کلاس و شب هم و ببینیم ...
جای همه خالی برای دومین بار طی شش ماه گذشته افتخار نصیبم شد که برم پابوسی حضرت معصومه (س) و مخصوصا مسجد جمکران ...
من و ماری و کادو و روشنفکری دیگر
تا عصری که رسیدم تهران و تو خودم بودم که یوهو دیدم یکی داره میگه :داداشی داداشی Evil or Very Mad نگاه کردم دیدم ععععععععععععععععععع آجی ماری گل خودمه کلی خوشحال شدم و بسی مسرور و تصمیم گرفتیم با هم یه کم قدم بزنیم و درد و دل خواهر برادرانه انجام بدیم رفتیم تو یه پارک نشستیم که اسمش نمیدونم چی بود فقط میدونم هفت مرتبه دور پارک طواف کردیم تا یه سایه کوچولو پیدا شد و نشستیم بعد مدت زمانی دیدم باز داره مور مورم میشه ..
گفتم خدایا آبجی مو چیکارش کنم این که سارایی نیست اگه بهش بکم حداقلش سرمو ببره بذاره رو سینه ام یه کم رو خودم فشار اوردم دیدم نه نمیشه از همون پلیتیک روشنفکری استفاده میکنم خدا کریمه شاید بگیره بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112
بهش گفتم :
_ آجی
_هوم
_آجی
_هووووووم
_آجی هیییییییییییVery Happy
_کوفت
_ میگم آجی تو ادم روشنفکری هستی؟
_ میخوای سیگار بکشی؟
_ عععععععععععع
_ بکش این یه بار و نادیده میگیرم چون داداشمی اما دفعه آخرت باشه
_ ای نامرد ساراییییییی منو کیلو چند فروخت بهت؟
_ نه بابا خب پیش بینی همچین روزی رو کرده بود و میدونست چیزی نمیگم بهت
منم از خدا خواسته Marlboro نازنین را از جیب کتم کشیدم بیرون و عامل اصلی سرطان به خودم تزریق کردم وااااااااای عجب حالی میده آدم جلو ابجیش سیگار بکشه ...
بعد کلی درد و دل خانوادگی من کلید کردم رو یه کادو که دلیلش یه راز هست و متاسفانه نمیتونم بگم اما گفتم که باید در آینده برام بخره و هیچ راه گریزی نیست و آجی بیچاره هم گفت چشم
تو ایستگاه مترو قبل از خداحافظی بازم مشهدی بازی در اوردم ویه رانی آبجیمو پیاده کردم عجب چسبید بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112
تو راه خونه با سعیده تلفنی هماهنگ کردم و رفتیم تو پارک نزدیک خونه نشستیم با لمباندن و پرواز ملائک ....
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 18/5/2008, 18:35

تلپ نامه (پایتخت)

این قسمت :kiss in metro
دیگه هر وقت سعید میخواست سکنجبین بخوره به من نمیداد میگفت کوفت بخوری خودم میخورم تو حیفش میکنی لیاقت نداری Very Happy تا اینکه دوشنبه صبح رفت دانشگاه و نزدیک ظهر ایمی برگشت اول از همه نشستیم با هم تا ته شربت ها رو خوردیم و من شروع کردم به تعریف ماجرا:
_ایمی
_جونم
_میخوام یه اعترافی بکنم
_باز چه دست گلی به اب دادی؟
_هیچی دیشب داشتم سکنجبین میخوردم که ریخت رو دی وی دی تو
_رو دی وی دی مممممممممممممممن (چشماش 16 تا شد و زد بیرون) کدوم یکی؟
_هیچی فیلم یورو تریپ Suspect
_کوووووووووووووووو
_شستمش بابا تمیز شد
_شستیشششششششششششش خاک بر سرم
_ نه بابا نشستم هیییییییییی تمیزش کردم khejalat
بعد لبخند زد منم از فرصت استفاده کردم و براش جریان عکس العمل سعیده رو تعریف کردم و کلی خندیدیم Evil or Very Mad
شب خیلی دیر خوابیدم با اینکه صبح قرار بود ساعت 6 بیدار شم تازه ساعت 2:30 رفتم تو رخت خواب و تا ساعت 4 نتونستم بخسبم چون استرس فردا رو داشتم و قرار بود برم پیش خانومی bokholamet
ساعت 7:30 همدیگه رو دیدیم و قرار شد ساعت 10:30 با سعیده و خانومیش و ایمی تو پارک لاله ملاقات داشته باشیم نصف راه رو پیاده رفتیم و کلی برا هم نوشابه وا کردیم و یه کمی با دخترا دل و قلوه رد و بدل کرده بودم از دلش درآوردم Very Happy تا اینکه سعیده و ایمی اومدن رفتیم تو پارک زیر همون درختهایی که سعید تو وبلاگش نوشته بود و کلی کلاغ داشت نشستیم و بعد ساعتی خانوم داداش بهمون ملحق شد حالا ایمی تهنا بود و هی ما لاو تیرکونی داشتیم و ایمی ی ...flower
نهار و سعیده ویار مرغ 8 تکه
نامردا نگو ناهار ظهر شنبه که مهمون شده بودیم و قرار بود از دماغ من بکشن بیرون یه جعبه شکلات خییلی خوشگل و ناز هم برا من و خانومی آوردن که حسابی مرام کش بشم shaki Very Happy
رفتیم تو یه رستوران سعید گفت من مرغ 8 تکه میخوام کلی هم اصرار ورزید تا من خر بشم اما نشدم که اسمش نمیدونم چی بود خیلی با کلاس بود من 8 تیکه شو یادمه فقط khejalat رفتم قیمت بیگیرم دیدم پناه بر خدا 10 هزار تومنه حالا من با این همه ادعا که در هفته 50 کیلو طلا بالا پایین میکنم و 150 تا مشتری زیر دست منه عمرا یه ریال سرم کلاه بره شهرستانی بازی در اوردم و اینا رو به پیتزا راضی کردم بعدش فهمیدم چه کلاهی سرم رفته چون مرغ 10 تومنی رو میشد دو نفری که هیچ 10 نفری خورد و سیر شد اما دو تا پیتزا میشد 11000 تومن Twisted خلاصه بدجور گوشمو زدن نامردا ...
جاتون خالی نهار و زدیم و به راه خود ادامه دادیم و من طبق معمول همه سفر هام با خانومی رفتیم زیارت امام زاده صالح که همیشه با هم میریم و شب برگشتم خونه میخواستم صبح زود بلند شم چون بازم با خانومی قرار داشتم اینا یوهو هوس بدمینتون زد به سرشون رفتیم تو پارک به بازی کردن که دو تا از دوستای هم کلاسی سعیده هم اومدن خدایی بچه های خیلی توپی بودن تازه رفتیم خونه به ورق بازی کردن بازم ساعت 3 خوابیدم و 6 بیدار شدم
تا ظهر با خانومی بودم ناگفته نمونه که نزدیکای ظهر بهم وحی رسید (تماس برقرار نمود) از طرف نازخاتون دخملی که آخر هفته میام تهران بیا که ببینمت حتما منم بهش وحی کردم که تهرانم گلم flower و ظهر با بچه ها قرار گذاشتیم که برای برگشت خاله دزی بلیط بگیریم و برگشتیم خونه تو راه رفتیم همون پارکی که دفعه قبل با توتی داداش و عمه بشی و آجی ماری رفته بودیم چند تا عکس گرفتیم و رفتیم خونه امید برامون پلو مرغ درست کرده بود عععععععععع غذای محبوب من عینوهو اسب خوردم دستش درد نکنه gol
نصف شب و من خواب و جماعت بیدار
شب شد و من تو 48 ساعت گذشته فقط 5 ساعت خوابیده بودم عمرا نای هیچ کاری رو نداشتم با این حالم تازه فیلم یورو تریپ گذاشتن عجب فیلمی بود تا تهش دیدم و رسما شدم بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 یعنی خوابم برد نصف شب احساس کردم هی بالا سرم داره فلاش میخوره تو تاریکی اما مغزم جوابگو نبود صبح که بیدار شدم و عکسا روبرو شدم نگو این از خدا بی خبر ها از طرز خوابیدن من که هم بدون شلوار بودم و هم رو شیکم خوابیده بودم کلی سوء استفاده کرده بودن و تازه مدرک هم تهیه کرده بودن
ناگفته نباشه به محض برگشت به وطن خودمو در اختیار پزشکی قانونی قرار دادم تا گواهی سلامت ایدز و هپاتیت و اینا بگیرم یحتمل الوده نشده باشم بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112
......
قسمت بعد خیلی هیجانی میشه چون خواهر زاده گلم نازی میاد تو داستان flower


اين مطلب آخرين بار توسط ali bamaram در 19/5/2008, 16:32 ، و در مجموع 2 بار ويرايش شده است.
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف naz khatun 19/5/2008, 13:41

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 وا مگه چی میشه اگه سیدی رو بشوری؟
من همیشه سیدیامو میشورم بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 اونم چی؟ با ریکا khejalat بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112
naz khatun
naz khatun
عضو ویژه

انثى تعداد پستها : 898
Age : 39
موقعيت : تبريز
Registration date : 2007-04-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 19/5/2008, 17:27

والا منم نیمیدونم چی میشه فقط میدونم ایمی و سعیده براشون شستن سی دی عینوهو کفر گفتن بودبحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112

منم میشورم خب تازه گاهی با خودم می برم حمام hoo Twisted
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف Desideria 21/5/2008, 03:16

خب منم میشورم
تازههههههه
اسکاچم میکشم :d
Desideria
Desideria
مدیر
مدیر

انثى تعداد پستها : 800
Age : 41
Registration date : 2007-04-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 21/5/2008, 09:47

من باید همه این نظراتو ببرم بدم سعید بخونه تا دیگه به من نگه کوفت بخوری بهت نمیدم خودم تهنایی میخورم
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف Desideria 23/5/2008, 03:39

اون سعید رو خودم خفه میکنم
Desideria
Desideria
مدیر
مدیر

انثى تعداد پستها : 800
Age : 41
Registration date : 2007-04-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف ali bamaram 23/5/2008, 04:51

تلپ نامه (پایتخت)

این داستان:دخملی وارد می شود
صبح پنجشنبه ساعت 7:30 بود فکر کنم دیدم گوشیم داره خودشو میکشه Suspect تا بیدار شم و پیداش کنم قطع کرد اومدم ناسزا حواله کنم دیدم اااا دخملی نازخاتونی منه Embarassedheart یوهو دیدیم گوشی ایمی هم زنگ خورد اونم بیدار شد و گفت هه هه نازی Very Happy سعیده هم که بیدار شده بود حالا نمیدونم به اون قبل ما زنگ زده بود یا نه Evil or Very Mad بلند شدم و باهاش تماس گرفتم :
_ اهن یعنی سلام چطوری کجایی؟khejalat
_سلاااااااااام خاندایی خوبی؟
_قربونت دخی رسیدی به سلامتی!
_آره میخوام بخسبم
_ تو بیجا میکنی ما رو بیدار کردی میخوایی بخوابی؟
_ هر هر هر هر هر هر هر هر هر
_حالا به عنوان جریمه عصری بیا پارک لاله آخه ایمی فردا نیس منم یحتمل نباشم امروز ببینیمت
_من بلد نیستم من حوصله ندارم (کاملا تابلو بود داره ناز میاره)
_بیا یاد میگیری
_باشه میبینمتون flower
خلاصه ما که دیگه خوابمون نبرد به ایمی و سعیده گفتم که عصری با نازی قرار گذاشتم و بلند مشغول شدیم به جفنگ گفتن و عکس برداری از خودمون حالا من نمیخوام بگم که اینا چه عکسهای مبتذلی گرفتن من که فقط فیگور میگرفتم بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 یکی دو ساعت بعدش دخی نازی زنگ زد و کلی ناز و کلاس که من نیمیام و بستنی میخوام ما هم سه تایی به صورت چرخشی گوشی رو زا دستش گرفتیم و یه بستنی هم طلب کار شدیم ازش بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112
قرار شد ساعت 11:30 بریم بیرون و یه دوری بزنیم تو ولی عصر کار داشتیم و نهار بخوریم و ساعت 3 تو پارک باشیم که خانوم سعیده هم میومد.
طبق معمول اون سندروم معروف به سراع ایمی و سعید اومد و ساعت 2 از خونه بیرون اومیدم Evil or Very Mad راکت های بدمینتون رو عینوهو ویلون انداختن رو دوش من و به راه افتادیم تو راه از این چیزایی که تو پایتخت مد شده نمیدونم چیه (پیراشکی )و عمرا ما شهرستانی ها از این سوسول بازیا در بیاریم Rolling Eyes یا غذای خونه یا مرگ Very Happy از اونا خوردیم من ولی ایمی و سعید گفت من نیمیخورم گفتیم کوفت بخوری به ..... Suspect
خلاصه رسیدیم و اون روز تازه یاد گرفتم بابا تو تهرون راه های رسیدن به مقصد بسیار است و فقط مترو نیست آخه عجیب شلوغ و رنجری شده و اتوبوس هم که همه جا نیست تاکسی هم باید نیم میلیون پیاده شی Evil or Very Mad یکی از این راه های جدید BRT بود که تصمیم گرفتم یه دونه واسه شهرستان مون بخرم قشنگ بود بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 زود رسدیم و منتظر اینجا یه سوتی هم سعیده داد که میگم آبرو حیثیتش بره :
خانومیش زنگ زد گفت تا من از دانشگاه بیام بیرون تو برو برا فلانی .... بخر سعیده گفت بچه ها بریم دفتر ژوژمان بخریم Suspect من و ایمی که 25 سال تحصیل کردیم هر چی به مخ فشار آوردیم نفهمیدیم این کلمه تخصصی مال کدوم رشته اس بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 تا اینکه خانومیش خودش اومد و گفت دفترچه پودمانی خردیدی؟Twisted تازه فهمیدیم جریان این ژوژمان چی بوده .
هی نشستیم و هی نشستیم و اینجا پی بردم که نازی خاتونی همچین خوض قولم نیست من و ایمی بازی کردیم و سعیده و عیال پرواز hoo تا خاتون زنگید که من تو خیابونم بیا دنبالم رفتم من که عمرا نشناختمش اومد در اولین برخورد نه سلامی نه علیکی گفت ععععععع این چه قیافه ایه درست کردی موهاتو و ریش هات عینوهو گویون شده (همون ببعی)عینک دودی هم زده بود اوه چه با کلاس و با داداشی و دختر خالش هم آشنا شدیم و تو پارک نشستیم واقعا بهمون خوش گذشت از همه جا گفتیم و خندیدیم که جدی اون روز برام یکی از شیرین ترین خاطرات شد هیییییی یادش به خیر Sad
ناز خاتونی نشون داد که بر خلاف خیلی مواقع همیشه خنده رو و شوخ هستش تازه موقع بستی خوردن به آدم دوربین به دست حمله هم میکنه بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 حیف عینک آفتابیش دخترونه بود وگرنه الان تحت مالکیت من بود Suspect
تا ساعتی بعد که واسه فرداش تو نمایشگاه هماهنگ کردیم و به راه افتادیم .....
flower دیگه با دخملی نتونستم شوخی کنم و فقط حقایق رو نوشتم !
ali bamaram
ali bamaram
عضو برتر

ذكر تعداد پستها : 1779
Age : 39
موقعيت : کویر دل ....
Registration date : 2007-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف naz khatun 23/5/2008, 14:16

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112
اخفال شدم این قسمت رو من هم از این یکی زاویه بنویسم بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112
naz khatun
naz khatun
عضو ویژه

انثى تعداد پستها : 898
Age : 39
موقعيت : تبريز
Registration date : 2007-04-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 Empty رد: بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه )

پست من طرف naz khatun 23/5/2008, 14:19

ali bamaram نوشته است:
تلپ نامه (پایتخت)

این داستان:دخملی وارد می شود
Sad
ناز خاتونی نشون داد که بر خلاف خیلی مواقع همیشه خنده رو و شوخ هستش تازه موقع بستی خوردن به آدم دوربین به دست حمله هم میکنه بحث آزاد ( گيس و گيس کشي ، دعوا ، عشقولانه ) - صفحة 7 224112 حیف عینک آفتابیش دخترونه بود وگرنه الان تحت مالکیت من بود Suspect
تا ساعتی بعد که واسه فرداش تو نمایشگاه هماهنگ کردیم و به راه افتادیم .....
flower دیگه با دخملی نتونستم شوخی کنم و فقط حقایق رو نوشتم !

اوی با عینک آفتابیم شوخو نکنااااااااااااا، مثه ناموس منه khejalat
آخه رفتم عینک بخرم، یارو دوست بابام دراومد
عینکه رو پسند کردم، بعد با خودم گفتم ته تهش میشه 20 تومن دیگه
گفتم ببخشید چند بدم؟
گقت مهمون باشید
گفتم نه بابا خواهش میکنم
گفت خرید ما 75 بوده، 100 میفروشیم، شما 80 بدین Mad
وای دده Twisted
تو رودروایسی موندیمو اینا
80 تومن پیاده شدیم اومدیم بیرون
بعد الان عینکه رو که میزنم عجیب رو صورتم سنگینی میکنه Razz Rolling Eyes
naz khatun
naz khatun
عضو ویژه

انثى تعداد پستها : 898
Age : 39
موقعيت : تبريز
Registration date : 2007-04-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

صفحه 7 از 8 الصفحة السابقة  1, 2, 3, 4, 5, 6, 7, 8  الصفحة التالية

بازگشت به بالاي صفحه


 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد