زان يار دلنوازم شکريست با شکايت

ali bamaram نوشته است:سعید میگم مگه تو رشتی نبودی ؟!!!!
نازی هم که معلومه دیگه لره

ali bamaram نوشته است:حالا میگم یعنی نوشته من اینقدر مسخره بود !!!!

ali bamaram نوشته است:من نوکرتم جواتی آخه هر کی اومد فقط مسخره کرد ):

Desideria نوشته است:اوی شومپتا تاپیک ددی منو برا چی بهم ریختید هاااااااااااااااااااااااا

naz khatun نوشته است:البته الانم پر نشده ها، ايکار داره تعارف تيکه پاره ميکنه

الان فقط يک هشتمش پر شده ، بقيه ش هنوز خاليه

به جان خودم

ali bamaram نوشته است:گفتمان واسه من یه کلاس درس خیلی بزرگ بود که توی اون خیلی چیزها آموختم با همه جور آدم برخورد داشتم از بچه اخوند گرفته تا عند لامذهب و بامرام و لوتی تا بیمعرفت و نامرد بیسواد و کوچه بازاری (به قول معروف جواد) مثل خودم گرفته تا مودب و با شخصیت و تحصیل کرده از همه قومیت ها : ترک و کرد و گیلک و اصفهانی و جنوبی خب همه این آدمها وقتی تو یه مجموعه باشن خصوصیت خوب و بد زیادی دارن منم با همه اینجور ادمها بودم و از هر کسی یه چیزی یاد گرفتم
خب بین اینها خصوصیات مثبت گفتمان خیلی بیشتر از منفی اون بود طوری که اصلا نقاط ضعف به چشم نمیومد شاید درست نباشه اسم ببرم مثلا
بهراد عزیز فقط تو رفتارش متانت و نجابت دیدم یه جنتلمن واقعی اگه از آدم متنفر هم باشه خیلی گرم سلام و احوالپرسی انجام میده و روی خوش خب وقتی میبینمش منم شخصیت میگیرم
از سعید خودمون (اسکار) خاکی بودن و یکرنگی یاد گرفتم
بزرگترین معلم من تو زندگی هم تو گفتمان بود ""پروین"" عزیز که هیچ سوال منو تو هیچ زمینه ای بی جواب نذاشت به من شخصیت داد و بهم خیلی کمک کرد تا خودم رو تو جامعه بشناسم و جایگاهم رو پیدا کنم
یکی دیگه که خیلی هم شخصیت شناخته شده ای بود و از بعد گفتمان واسه خودش هاست خرید در عین نامردی از پشت بهم خنجر زد و بر حسب اتفاق تو زندگی واقعی به من قصد ضربه زدن داشت
خب آدم همیشه دنبال خوب هست و گفتمان هم یه خوب بود که همه ما ازش استفاده کردیم و خوبها هیچ وقت از خاطر فراموش نمیشن ....

ali bamaram نوشته است:حالا میگم یعنی نوشته من اینقدر مسخره بود !!!!

oscar نوشته است:اول سلام ایکار

دوم ریز میبینمت بچه

Desideria نوشته است:اوی شومپتا تاپیک ددی منو برا چی بهم ریختید هاااااااااااااااااااااااا

Darkest Forest نوشته است:

ali bamaram نوشته است:گفتمان واسه من یه کلاس درس خیلی بزرگ بود که توی اون خیلی چیزها آموختم با همه جور آدم برخورد داشتم از بچه اخوند گرفته تا عند لامذهب و بامرام و لوتی تا بیمعرفت و نامرد بیسواد و کوچه بازاری (به قول معروف جواد) مثل خودم گرفته تا مودب و با شخصیت و تحصیل کرده از همه قومیت ها : ترک و کرد و گیلک و اصفهانی و جنوبی خب همه این آدمها وقتی تو یه مجموعه باشن خصوصیت خوب و بد زیادی دارن منم با همه اینجور ادمها بودم و از هر کسی یه چیزی یاد گرفتم
خب بین اینها خصوصیات مثبت گفتمان خیلی بیشتر از منفی اون بود طوری که اصلا نقاط ضعف به چشم نمیومد شاید درست نباشه اسم ببرم مثلا
بهراد عزیز فقط تو رفتارش متانت و نجابت دیدم یه جنتلمن واقعی اگه از آدم متنفر هم باشه خیلی گرم سلام و احوالپرسی انجام میده و روی خوش خب وقتی میبینمش منم شخصیت میگیرم
از سعید خودمون (اسکار) خاکی بودن و یکرنگی یاد گرفتم
بزرگترین معلم من تو زندگی هم تو گفتمان بود ""پروین"" عزیز که هیچ سوال منو تو هیچ زمینه ای بی جواب نذاشت به من شخصیت داد و بهم خیلی کمک کرد تا خودم رو تو جامعه بشناسم و جایگاهم رو پیدا کنم
یکی دیگه که خیلی هم شخصیت شناخته شده ای بود و از بعد گفتمان واسه خودش هاست خرید در عین نامردی از پشت بهم خنجر زد و بر حسب اتفاق تو زندگی واقعی به من قصد ضربه زدن داشت
خب آدم همیشه دنبال خوب هست و گفتمان هم یه خوب بود که همه ما ازش استفاده کردیم و خوبها هیچ وقت از خاطر فراموش نمیشن ....

اول سلام

من هر چی گشتم خودم رو پیدا نکردم
نتیجه :
اگر تاثیر گفتمان بر زندگی علی 20% باشه ، تاثیر من ، جزو اون 80% باقی مونده است

Darkest Forest نوشته است:

ali bamaram نوشته است:حالا میگم یعنی نوشته من اینقدر مسخره بود !!!!

اول سلام

نه مسخره کجا بود هر کی گفته مسخره است ، فقط نشونش بده تا خودم ترتیب اخراجش رو به وسیله مراجع ذی صلاح بدم

Darkest Forest نوشته است:

oscar نوشته است:اول سلام ایکار

دوم ریز میبینمت بچه

اول سلام

درست می بینی اسکار جان ( فلفل نبین چه ریزه ، بشکن ببین مزه هم نداره )

Desideria نوشته است:مثلن خیر سرم تهدید کردم ها :d


ایکار همشونو با نوکت سوراخ سوراخ کن :d

Shagerd نوشته است:زان یار دلنوازم شکریست با شکایت *** گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم *** یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس *** گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا *** سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود *** از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود *** زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت
ای آفتاب خوبان می جوشد اندرونم *** یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست ***کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم ***جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت

درود
غزل بالا را گویا حافظ از زبان ما «جمع پراکندگان» در وصف بسته شدن «گفتمان» سروده ! پس از محرومیت از محیط گفتمان گرچه بسیاری از اعضا به سرعت جذب سایت های مشابه شدن و موفقیت ایشان موجب خوشحالیست اما برای من و جمعی دیگر هیچ کجا جای خالی گفتمان را پر نکرد. به قول معروف هیچ جا خونه ی خود آدم نمیشه. به هر حال از اینکه باز هم کنار دوستانم هستم خوشحالم. اجازه میخوام در این تاپیک با موضوع آزاد از همه چیز بنویسم و اینگونه میزبان دوستان باشم.
برای باعث و بانی اینجا هم که هنوز بدرستی نمی دانم کیست طلب مغفرت و آمرزش دارم. دستش درست !