استان تهران
2 مشترك
صفحه 3 از 3
صفحه 3 از 3 • 1, 2, 3
رد: استان تهران
از طهران تا تهران
کافه نادری ، سال 1344
کافه نادری ، سال 1344
tanha_irany- مدیر
- تعداد پستها : 562
Age : 50
موقعيت : كنار سراب نيلوفر و كوه شيرين
Registration date : 2007-10-25
رد: استان تهران
از طهران تا تهران
میدان شهیاد در دست ساخت - تهران، سال 1345 خورشیدی- (میدان آزادی)
میدان شهیاد در دست ساخت - تهران، سال 1345 خورشیدی- (میدان آزادی)
tanha_irany- مدیر
- تعداد پستها : 562
Age : 50
موقعيت : كنار سراب نيلوفر و كوه شيرين
Registration date : 2007-10-25
رد: استان تهران
از طهران تا تهران
گراند هتل در خیابان لاله زار، سال 1310 – (اینک به عنوان انبار سیم و کابل برق استفاده میشود)
گراند هتل در خیابان لاله زار، سال 1310 – (اینک به عنوان انبار سیم و کابل برق استفاده میشود)
tanha_irany- مدیر
- تعداد پستها : 562
Age : 50
موقعيت : كنار سراب نيلوفر و كوه شيرين
Registration date : 2007-10-25
رد: استان تهران
از طهران تا تهران
بانک شاهی در میدان توپخانه ، سال 1310 – (بانک تجارت میدان امام خمینی)
بانک شاهی در میدان توپخانه ، سال 1310 – (بانک تجارت میدان امام خمینی)
tanha_irany- مدیر
- تعداد پستها : 562
Age : 50
موقعيت : كنار سراب نيلوفر و كوه شيرين
Registration date : 2007-10-25
رد: استان تهران
آقا خيلي حال كرديم مخصوصا از عكس هاي مقايسه ايش
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: استان تهران
اولینهای طهران
الیشا شمسیان
اولین بیمارستان طهران
بیمارستان کنونی سینا اولین بیمارستان تهران است. این بیمارستان توسط ناظم الاطباء در سال ۱۲۹۰ هجری قمری تاسیس شد
بازهم ناصرالدین شاه، باز هم آوردن یکی دیگر ازمظاهر تمدن. او در یکی از سفرهایش به کشورهای غربی، بیمارستانهای غربیان را دیده بود. ناصرالدین شاه پس از بازگشت به تهران تصمیم گرفت تا بیمارستانی در تهران دایر کند. او ناظم الاطباء، پزشک مخصوص خود را مامور تاسیس اولین بیمارستان تهران کرد.
ناظم الاطباء در سال ۱۲۹۰ هجری قمری، اولین بیمارستان تهران و ایران را در میدان حسن آباد و در محلهای به نام هشت گنبد، تاسیس نمود.
این بیمارستان تا سالها به نام "مریضخانه دولتی" نامیده میشد. پس از آنکه این بیمارستان شروع به فعالیت کرد، ناظم الاطباء به ناصرالدین شاه پیشنهاد کرد تا در این بیمارستان، پزشکان تربیت شده ایرانی به معالجه بیماران بپردازند. پس از آن و با موافقت ناصرالدین شاه، تدریس رشته طب در مدرسه دارالفنون پذیرفته شد و هر ساله تعدادی دانشجو، به منظور فراگیری دانش پزشکی وارد این مدرسه میشدند و بر اساس تعالیم ناظم الاطباء به فراگیری این دانش میپرداختند. این عده، همزمان در مریضخانه دولتی و تحت نظر پزشکان غربی به کارآموزی پرداخته و توانستند اولین نسل از پزشکان تربیت شده دارالفنون شوند.
پس از این بیمارستان، چند بیمارستان دیگر نیز در تهران دایر شد، می توان از بیمارستان نظامی طهران نام برد که موسس آن شاهزاده علیقلی میرزا بود.
"مریضخانه دولتی" پس از چندی و در سال ۱۳۱۹ به پاس زحمات پدر طب ایران به بیمارستان سینا تغییر نام داد. این بیمارستان سالهای متمادی، محلی برای معالجه و درمان امراض بیماران بود.
اولین آگهی بازرگانی طهران
در تهران کنونی که چشم میگردانی، تابلوها و پوسترهای تبلیغاتی به چشم میآید. شهر پر است از آگهیهای بازرگانی و تجاری.
اولین بار که پای آگهیهای تجاری در ایران باز شد، زمانی بود که روزنامه "وقایع اتفاقیه" تازه منتشر میشد. امیرکبیر به منظور انعکاس اخبار بلدیه، اقدام به چاپ این روزنامه کرده بود و از اتفاقات و وقایع شهر در آن مینوشت. در همین زمان بود که اولین آگهی تجاری در این روزنامه به چاپ رسید.
اولین آگهی در سال ۱۲۶۷ به تبلیغ غذاهای اروپایی اختصاص یافته بود که در طهران آن روز فراوان یافت میشد
در سال ۱۲۶۷ هجری قمری و در زمان صدارت امیر کبیر، شخصی به نام "میسوروجیاری" اولین آگهی تجاری را در این روزنامه به چاپ رساند. این آگهی به تبلیغ غذاهای اروپایی اختصاص یافته بود که در طهران آن روز فراوان یافت میشد. تا مدتها بعد از چاپ این آگهی، تنها غربیان ساکن طهران مشتریان چاپ آگهی بودند.
بعدها تجار ایرانی متوجه تاثیر این گونه روش تبلیغاتی جدید شده و از آن استفاده نمودند.
آتش نشانی در طهران
شالوده اداره آتش نشانی تهران در اوایل سال 1305 یا در سال 1304 و در زمان تصدی سرلشکر بوذرجمهری ریخته شد.
شالوده اداره آتش نشانی در بین سالهای 1304 و 1305و در زمان تصدی سرلشکر بوذرجمهری در شهرداری طهران ریخته شد.
یک نفر آلمانی به نام "هانری فردریش دوئل" به ریاست فنی و یکی از افسران روس سفید به نام "کلنل وربا" به ریاست نظامی آتش نشانی تعیین شدند و سپس این موسسه تحت نظر روسای ایرانی که غالبا از افسران بودند قرار گرفت.
در آذر 1307، پنج دستگاه اطفا حریق و یک دستگاه آبپاش بزرگ و 4 دستگاه آبپاش کوچک به وسیله بلدیه از آلمان خریداری شد و برای ساختمان محل و تامین بودجه اطفائیه پیشنهادی تهیه و تقدیم گردید. به علاوه یک فروند کشتی اطفائیه به وسیله دولت از آلمان خریداری شد که برای خاموش کردن حریق کشتیها در دریای خزر و مرکز آن در بندرانزلی بود.
اداره اطفائیه ابتدا در سه راه امین حضور در گاراژ حسینی تشکیل گردید و در سال 1311 به محل چهارراه حسن آباد که گورستانی بود و من جمله قبر کلهر خوشنویس معروف قرن اخیر ایران درآنجا بود، منتقل شد.
در اواخر 1333 با موافقت شهرداری قرار شد که شهر تهران دارای یک مرکز و 3 شعبه آتش نشانی باشد و یک شعبه نیز در شمیران تاسیس شود. محل شعبههای مزبور در شهر به این ترتیب معین شد: یک شعبه در انتهای خیابان شهباز، یک شعبه در خیابان شوش و یک شعبه در انتهای خیابان بهار.
اولین کارخانه طهران
کارخانه چراغ گاز اولین کارخانه ای بود که در طهران تاسیس شد و بعدها، خیابانی که کارخانه مزبور در آن قرار داشت نیز بدان نام، نامیده شد.
کارخانه چراغ گاز اولین کارخانه ای بود که در طهران تاسیس شد و بعدها، خیابانی که کارخانه مزبور در آن قرار داشت، نیز بدان نام، نامیده شد
این کارخانه به منظور تامین روشنایی اندرون شاهی تاسیس شده بود. ناصرالدین شاه، این کارخانه را پس از اولین سفرش به اروپا، به عنوان ارمغان سفر به ایران آورده بود. در این کارخانه، دیگهای بزرگی قرار داشت که حامل گاز "کاربیت" بودند. این دیگها به وسیله لولههایی به اندرونی متصل شده وحتی به خیابانهای ناصریه و ارک نیز گازرسانی میکردند.
بعدها، به دلیل خرابکاری مردم، روشنایی این خیابانها از بین رفت. اندرونی شاهی تا سالها از این روشنایی بهره میبرد و تنها منبع روشنایی این خیابان و دارالخلافه، از این کارخانه تامین میگردید. خیابان چراغ گاز که از خیابانهای پرتردد شهر طهران محسوب میشد، همواره به دلیل وجود این کارخانه و نزدیکی آن به محل استقرار شاه، دارای اهمیت بود.
بعدها، این خیابان به خیابان چراغ برق تغییر نام داد. دلیل آن هم، این بود که مظفرالدین شاه هنگامی که به روسیه سفر کرد یک کارخانه تامین برق خریداری کرد که در مکان کارخانه چراغ گاز نصب شد.بعدها، این خیابان و میدان آن، یکی از مهم ترین اماکن طهران قلمداد شد.
الیشا شمسیان
اولین بیمارستان طهران
بیمارستان کنونی سینا اولین بیمارستان تهران است. این بیمارستان توسط ناظم الاطباء در سال ۱۲۹۰ هجری قمری تاسیس شد
بازهم ناصرالدین شاه، باز هم آوردن یکی دیگر ازمظاهر تمدن. او در یکی از سفرهایش به کشورهای غربی، بیمارستانهای غربیان را دیده بود. ناصرالدین شاه پس از بازگشت به تهران تصمیم گرفت تا بیمارستانی در تهران دایر کند. او ناظم الاطباء، پزشک مخصوص خود را مامور تاسیس اولین بیمارستان تهران کرد.
ناظم الاطباء در سال ۱۲۹۰ هجری قمری، اولین بیمارستان تهران و ایران را در میدان حسن آباد و در محلهای به نام هشت گنبد، تاسیس نمود.
این بیمارستان تا سالها به نام "مریضخانه دولتی" نامیده میشد. پس از آنکه این بیمارستان شروع به فعالیت کرد، ناظم الاطباء به ناصرالدین شاه پیشنهاد کرد تا در این بیمارستان، پزشکان تربیت شده ایرانی به معالجه بیماران بپردازند. پس از آن و با موافقت ناصرالدین شاه، تدریس رشته طب در مدرسه دارالفنون پذیرفته شد و هر ساله تعدادی دانشجو، به منظور فراگیری دانش پزشکی وارد این مدرسه میشدند و بر اساس تعالیم ناظم الاطباء به فراگیری این دانش میپرداختند. این عده، همزمان در مریضخانه دولتی و تحت نظر پزشکان غربی به کارآموزی پرداخته و توانستند اولین نسل از پزشکان تربیت شده دارالفنون شوند.
پس از این بیمارستان، چند بیمارستان دیگر نیز در تهران دایر شد، می توان از بیمارستان نظامی طهران نام برد که موسس آن شاهزاده علیقلی میرزا بود.
"مریضخانه دولتی" پس از چندی و در سال ۱۳۱۹ به پاس زحمات پدر طب ایران به بیمارستان سینا تغییر نام داد. این بیمارستان سالهای متمادی، محلی برای معالجه و درمان امراض بیماران بود.
اولین آگهی بازرگانی طهران
در تهران کنونی که چشم میگردانی، تابلوها و پوسترهای تبلیغاتی به چشم میآید. شهر پر است از آگهیهای بازرگانی و تجاری.
اولین بار که پای آگهیهای تجاری در ایران باز شد، زمانی بود که روزنامه "وقایع اتفاقیه" تازه منتشر میشد. امیرکبیر به منظور انعکاس اخبار بلدیه، اقدام به چاپ این روزنامه کرده بود و از اتفاقات و وقایع شهر در آن مینوشت. در همین زمان بود که اولین آگهی تجاری در این روزنامه به چاپ رسید.
اولین آگهی در سال ۱۲۶۷ به تبلیغ غذاهای اروپایی اختصاص یافته بود که در طهران آن روز فراوان یافت میشد
در سال ۱۲۶۷ هجری قمری و در زمان صدارت امیر کبیر، شخصی به نام "میسوروجیاری" اولین آگهی تجاری را در این روزنامه به چاپ رساند. این آگهی به تبلیغ غذاهای اروپایی اختصاص یافته بود که در طهران آن روز فراوان یافت میشد. تا مدتها بعد از چاپ این آگهی، تنها غربیان ساکن طهران مشتریان چاپ آگهی بودند.
بعدها تجار ایرانی متوجه تاثیر این گونه روش تبلیغاتی جدید شده و از آن استفاده نمودند.
آتش نشانی در طهران
شالوده اداره آتش نشانی تهران در اوایل سال 1305 یا در سال 1304 و در زمان تصدی سرلشکر بوذرجمهری ریخته شد.
شالوده اداره آتش نشانی در بین سالهای 1304 و 1305و در زمان تصدی سرلشکر بوذرجمهری در شهرداری طهران ریخته شد.
یک نفر آلمانی به نام "هانری فردریش دوئل" به ریاست فنی و یکی از افسران روس سفید به نام "کلنل وربا" به ریاست نظامی آتش نشانی تعیین شدند و سپس این موسسه تحت نظر روسای ایرانی که غالبا از افسران بودند قرار گرفت.
در آذر 1307، پنج دستگاه اطفا حریق و یک دستگاه آبپاش بزرگ و 4 دستگاه آبپاش کوچک به وسیله بلدیه از آلمان خریداری شد و برای ساختمان محل و تامین بودجه اطفائیه پیشنهادی تهیه و تقدیم گردید. به علاوه یک فروند کشتی اطفائیه به وسیله دولت از آلمان خریداری شد که برای خاموش کردن حریق کشتیها در دریای خزر و مرکز آن در بندرانزلی بود.
اداره اطفائیه ابتدا در سه راه امین حضور در گاراژ حسینی تشکیل گردید و در سال 1311 به محل چهارراه حسن آباد که گورستانی بود و من جمله قبر کلهر خوشنویس معروف قرن اخیر ایران درآنجا بود، منتقل شد.
در اواخر 1333 با موافقت شهرداری قرار شد که شهر تهران دارای یک مرکز و 3 شعبه آتش نشانی باشد و یک شعبه نیز در شمیران تاسیس شود. محل شعبههای مزبور در شهر به این ترتیب معین شد: یک شعبه در انتهای خیابان شهباز، یک شعبه در خیابان شوش و یک شعبه در انتهای خیابان بهار.
اولین کارخانه طهران
کارخانه چراغ گاز اولین کارخانه ای بود که در طهران تاسیس شد و بعدها، خیابانی که کارخانه مزبور در آن قرار داشت نیز بدان نام، نامیده شد.
کارخانه چراغ گاز اولین کارخانه ای بود که در طهران تاسیس شد و بعدها، خیابانی که کارخانه مزبور در آن قرار داشت، نیز بدان نام، نامیده شد
این کارخانه به منظور تامین روشنایی اندرون شاهی تاسیس شده بود. ناصرالدین شاه، این کارخانه را پس از اولین سفرش به اروپا، به عنوان ارمغان سفر به ایران آورده بود. در این کارخانه، دیگهای بزرگی قرار داشت که حامل گاز "کاربیت" بودند. این دیگها به وسیله لولههایی به اندرونی متصل شده وحتی به خیابانهای ناصریه و ارک نیز گازرسانی میکردند.
بعدها، به دلیل خرابکاری مردم، روشنایی این خیابانها از بین رفت. اندرونی شاهی تا سالها از این روشنایی بهره میبرد و تنها منبع روشنایی این خیابان و دارالخلافه، از این کارخانه تامین میگردید. خیابان چراغ گاز که از خیابانهای پرتردد شهر طهران محسوب میشد، همواره به دلیل وجود این کارخانه و نزدیکی آن به محل استقرار شاه، دارای اهمیت بود.
بعدها، این خیابان به خیابان چراغ برق تغییر نام داد. دلیل آن هم، این بود که مظفرالدین شاه هنگامی که به روسیه سفر کرد یک کارخانه تامین برق خریداری کرد که در مکان کارخانه چراغ گاز نصب شد.بعدها، این خیابان و میدان آن، یکی از مهم ترین اماکن طهران قلمداد شد.
tanha_irany- مدیر
- تعداد پستها : 562
Age : 50
موقعيت : كنار سراب نيلوفر و كوه شيرين
Registration date : 2007-10-25
رد: استان تهران
وقتی دلها از گرما تهی شد
کاظم سادات اشکوری
شاعر
تهران آن روز شهری بود خلوت و زیبا و از برج های بلند امروزی در آن خبری نبود
برای مسافری که نخستین بار به شهری وارد می شود همه چیز در هاله ای از رمز و راز قرار دارد و هم او می بایستی از بسیاری چیزها سر در آورد و به اصطلاح رمز گشایی کند. مسافری که به مکانی ناشناخته قدم می گذارد انگار کاشفی است که می خواهد از ویژگی های کشف خود با خبر شود.
من اما نخستین روزی را که از اتوبوس پیاده شدم و پا بر خیابانی در شهر تهران گذاشتم در پس پرده ای از مه به یاد می آورم؛ برای اینکه قریب نیم قرن از آن روز گذشته است.
بیشترین مهاجرت جوانان اهل هنر و ادب و سیاست به تهران در دهه سی و چهل بوده که دلایل گوناگون داشته و جای بحث آن اینجا نیست. اما همینجا بگویم که تهران آن روز شهری بود خلوت و زیبا. از برج های بلند امروزی در آن خبری نبود. بسیاری از مردم برای دیدن ساختمان پلاسکو که در مقایسه با ساختمان های دیگر بلند می نمود از شهرستان به تهران می آمدند.
هنوز خانه های زیبای قدیمی را ویران نکرده بودند تا ساختمانهای چند طبقه بر جای آنها بنا کنند. آدمی به هنگام گذر از برخی محله ها در مقابل خانه ای درنگ می کرد و به تماشای کاشی های آبی و پنجره های مشبک می ایستاد. مردم، فاصله های نزدیک را پیاده طی می کردند و غروب دمان شیک پوشان در پیاده رو خیابانهای نادری و اسلامبول و همینطور لاله زار قدم می زدند و گاهی با یاران موافق در کافه ای جمع می شدند.
روابط آدمها بهتر از امروز بود. انگار هرچه شهر بزرگتر شد آدمها بیشتر از یکدیگر فاصله گرفتند. و من بی آنکه پیشرفت و ترقی را انکار کنم با قاطعیت می گویم که در اثر گذشت زمان مهر و محبت از فضای شهری تهران رخت بر بست
خیابان لاله زار آن زمان با ردیف بناهای دو طبقه مشابه هم، چشم نواز و زیبا بود که اکنون هر قسمتی را به شکلی در آورده اند و از آن همه زیبایی و چشم نوازی تنها نمونه های کوچکی باقی گذاشته اند. یا از ساختمان زیبای شهرداری در میدان توپخانه که تنها نامی از آن باقی مانده، میدان حسن آباد و زیبایی قرینه ها و همینطور درهای دو لنگه چوبی در طبقه دوم مغازه ها و ...
آن زمان تهران تفرجگاههایی داشت در کوهپایه ها با هوایی دل انگیز و در داخل شهر نیز آدمی می توانست به آسانی نفس بکشد و ریه اش را از هوای پاک پرکند. روابط آدمها هم بهتر از امروز بود. انگار هرچه شهر بزرگتر شد آدمها بیشتر از یکدیگر فاصله گرفتند. و من بی آنکه پیشرفت و ترقی را انکار کنم با قاطعیت می گویم که در اثر گذشت زمان مهر و محبت از فضای شهری تهران رخت بر بست و دلها از گرما تهی شد.
دیدار با شاملو
من که بیش از چهل سال از بهترین سالهای عمرم را، با خاطره های تلخ و شیرین، در تهران سپری کرده ام، بی آنکه جاذبه های گوناگون این شهر را، در مقایسه با روستای زادگاهم و همینطور شهرهای کوچک و بزرگ کشورم، نادیده بگیرم، باید بگویم که در نخستین دیدار از تهران بیشتر در پی یافتن کسانی بودم که نوشته هاشان را خوانده بودم. برای مثال دیدار از محمد عاصمی برای خاطر یادداشت های یک معلم و سیما جان، نصرت رحمانی برای خاطر مردی که در غبار گم شد، محمود پاینده برای خاطر نظم هایش از خبرهای روز ... سرانجام احمد شاملو برای خاطر سبک خاص او در نوشتن شعر و نثر. از این رو نخستین دیدارم از تهران مصادف شد با نخستین دیدارم با احمد شاملو.
در نخستین دیدار از تهران بیشتر در پی یافتن کسانی بودم که نوشته هاشان را خوانده بودم و نخستین دیدارم از تهران مصادف شد با نخستین دیدارم با احمد شاملو
در آن زمان احمد شاملو همکار مستقیم و به یک معنی سردبیر مجله "آشنا" بود. مجله آشنا تنها هفده شماره منتشر شد: هفت شماره به قطع جیبی و ده شماره به قطع وزیری. نخستین شماره آن دارای تاریخ "تا دوشنبه ۵ اسفند ۱۳۳۶" است و آخرین شمارۀ آن دارای تاریخ "دوشنبه دوم تیرماه ۱۳۳۷" هنگامی که آشنا منتشر می شد، دانش آموز سال آخر دبیرستان بودم در قزوین و از خوانندگان آن مجله. نوشته ای کوتاه هم برای مجله فرستادم که در شماره پنجم آن (نوروز ۱۳۳۷) چاپ شد.
باری، به قصد دیدار شاملو راهی تهران شدم. به دفتر مجله در خیابان ژاله، کوچۀ ناصر آذری رفتم. دکتر طوسی حائری همسر دوم شاملو و صاحب امتیاز مجله در آنجا بود. خودم را معرفی کردم و اینکه می خواهم آقای شاملو را ببینم. طوسی حائری نشانی چاپخانه ای را داد و گفت: شاملو در چاپخانه در پی انتشار مجله است.
به آن چاپخانه که به گمانم در یکی از کوچه ها یا یکی از خیابانهای فرعی خیابان شاهرضای آن زمان بود، رفتم. شاملو را دیدم که "ورساد" در دست پشت گارسه ایستاده بود و همراه کارگرها حروف چینی می کرد. مردی خوش قیافه با موهای سیاه و پرپشت. کمی صبر کردم تا از کار دست کشید. خودم را معرفی کردم. آقایی هم آنجا بود که شاملو او را معرفی کرد. به گمانم گفت جلال میزبان. جلال میزبان از روزنامه نگاران معروف و خوشنام آن زمان بود.
از چاپخانه که بیرون آمدیم کمی در پیاده رو خیابان راه رفتیم و بعد من با آنها خداحافظی کردم. امروز که خاطرات آن روز و روزهای بعد را مرور می کردم افسوس خوردم از اینکه بسیاری از عزیزان و بزرگانمان را از دست داده ایم. افسوس! به قول شاملو:
و ما همچنان
دوره می کنیم
شب را و روز را
هنوز را.....
کاظم سادات اشکوری
شاعر
تهران آن روز شهری بود خلوت و زیبا و از برج های بلند امروزی در آن خبری نبود
برای مسافری که نخستین بار به شهری وارد می شود همه چیز در هاله ای از رمز و راز قرار دارد و هم او می بایستی از بسیاری چیزها سر در آورد و به اصطلاح رمز گشایی کند. مسافری که به مکانی ناشناخته قدم می گذارد انگار کاشفی است که می خواهد از ویژگی های کشف خود با خبر شود.
من اما نخستین روزی را که از اتوبوس پیاده شدم و پا بر خیابانی در شهر تهران گذاشتم در پس پرده ای از مه به یاد می آورم؛ برای اینکه قریب نیم قرن از آن روز گذشته است.
بیشترین مهاجرت جوانان اهل هنر و ادب و سیاست به تهران در دهه سی و چهل بوده که دلایل گوناگون داشته و جای بحث آن اینجا نیست. اما همینجا بگویم که تهران آن روز شهری بود خلوت و زیبا. از برج های بلند امروزی در آن خبری نبود. بسیاری از مردم برای دیدن ساختمان پلاسکو که در مقایسه با ساختمان های دیگر بلند می نمود از شهرستان به تهران می آمدند.
هنوز خانه های زیبای قدیمی را ویران نکرده بودند تا ساختمانهای چند طبقه بر جای آنها بنا کنند. آدمی به هنگام گذر از برخی محله ها در مقابل خانه ای درنگ می کرد و به تماشای کاشی های آبی و پنجره های مشبک می ایستاد. مردم، فاصله های نزدیک را پیاده طی می کردند و غروب دمان شیک پوشان در پیاده رو خیابانهای نادری و اسلامبول و همینطور لاله زار قدم می زدند و گاهی با یاران موافق در کافه ای جمع می شدند.
روابط آدمها بهتر از امروز بود. انگار هرچه شهر بزرگتر شد آدمها بیشتر از یکدیگر فاصله گرفتند. و من بی آنکه پیشرفت و ترقی را انکار کنم با قاطعیت می گویم که در اثر گذشت زمان مهر و محبت از فضای شهری تهران رخت بر بست
خیابان لاله زار آن زمان با ردیف بناهای دو طبقه مشابه هم، چشم نواز و زیبا بود که اکنون هر قسمتی را به شکلی در آورده اند و از آن همه زیبایی و چشم نوازی تنها نمونه های کوچکی باقی گذاشته اند. یا از ساختمان زیبای شهرداری در میدان توپخانه که تنها نامی از آن باقی مانده، میدان حسن آباد و زیبایی قرینه ها و همینطور درهای دو لنگه چوبی در طبقه دوم مغازه ها و ...
آن زمان تهران تفرجگاههایی داشت در کوهپایه ها با هوایی دل انگیز و در داخل شهر نیز آدمی می توانست به آسانی نفس بکشد و ریه اش را از هوای پاک پرکند. روابط آدمها هم بهتر از امروز بود. انگار هرچه شهر بزرگتر شد آدمها بیشتر از یکدیگر فاصله گرفتند. و من بی آنکه پیشرفت و ترقی را انکار کنم با قاطعیت می گویم که در اثر گذشت زمان مهر و محبت از فضای شهری تهران رخت بر بست و دلها از گرما تهی شد.
دیدار با شاملو
من که بیش از چهل سال از بهترین سالهای عمرم را، با خاطره های تلخ و شیرین، در تهران سپری کرده ام، بی آنکه جاذبه های گوناگون این شهر را، در مقایسه با روستای زادگاهم و همینطور شهرهای کوچک و بزرگ کشورم، نادیده بگیرم، باید بگویم که در نخستین دیدار از تهران بیشتر در پی یافتن کسانی بودم که نوشته هاشان را خوانده بودم. برای مثال دیدار از محمد عاصمی برای خاطر یادداشت های یک معلم و سیما جان، نصرت رحمانی برای خاطر مردی که در غبار گم شد، محمود پاینده برای خاطر نظم هایش از خبرهای روز ... سرانجام احمد شاملو برای خاطر سبک خاص او در نوشتن شعر و نثر. از این رو نخستین دیدارم از تهران مصادف شد با نخستین دیدارم با احمد شاملو.
در نخستین دیدار از تهران بیشتر در پی یافتن کسانی بودم که نوشته هاشان را خوانده بودم و نخستین دیدارم از تهران مصادف شد با نخستین دیدارم با احمد شاملو
در آن زمان احمد شاملو همکار مستقیم و به یک معنی سردبیر مجله "آشنا" بود. مجله آشنا تنها هفده شماره منتشر شد: هفت شماره به قطع جیبی و ده شماره به قطع وزیری. نخستین شماره آن دارای تاریخ "تا دوشنبه ۵ اسفند ۱۳۳۶" است و آخرین شمارۀ آن دارای تاریخ "دوشنبه دوم تیرماه ۱۳۳۷" هنگامی که آشنا منتشر می شد، دانش آموز سال آخر دبیرستان بودم در قزوین و از خوانندگان آن مجله. نوشته ای کوتاه هم برای مجله فرستادم که در شماره پنجم آن (نوروز ۱۳۳۷) چاپ شد.
باری، به قصد دیدار شاملو راهی تهران شدم. به دفتر مجله در خیابان ژاله، کوچۀ ناصر آذری رفتم. دکتر طوسی حائری همسر دوم شاملو و صاحب امتیاز مجله در آنجا بود. خودم را معرفی کردم و اینکه می خواهم آقای شاملو را ببینم. طوسی حائری نشانی چاپخانه ای را داد و گفت: شاملو در چاپخانه در پی انتشار مجله است.
به آن چاپخانه که به گمانم در یکی از کوچه ها یا یکی از خیابانهای فرعی خیابان شاهرضای آن زمان بود، رفتم. شاملو را دیدم که "ورساد" در دست پشت گارسه ایستاده بود و همراه کارگرها حروف چینی می کرد. مردی خوش قیافه با موهای سیاه و پرپشت. کمی صبر کردم تا از کار دست کشید. خودم را معرفی کردم. آقایی هم آنجا بود که شاملو او را معرفی کرد. به گمانم گفت جلال میزبان. جلال میزبان از روزنامه نگاران معروف و خوشنام آن زمان بود.
از چاپخانه که بیرون آمدیم کمی در پیاده رو خیابان راه رفتیم و بعد من با آنها خداحافظی کردم. امروز که خاطرات آن روز و روزهای بعد را مرور می کردم افسوس خوردم از اینکه بسیاری از عزیزان و بزرگانمان را از دست داده ایم. افسوس! به قول شاملو:
و ما همچنان
دوره می کنیم
شب را و روز را
هنوز را.....
tanha_irany- مدیر
- تعداد پستها : 562
Age : 50
موقعيت : كنار سراب نيلوفر و كوه شيرين
Registration date : 2007-10-25
رد: استان تهران
از طهران تا تهران
با حمله مغول به ايران يکي از شهرهايي که به لحاظ تمدن ايراني و فرهنگ اسلامي به عروس شهرهاي جهان اشتهار داشت، ويران شد. اين شهر، «ري» بود. در پي سقوط ري، تهران که جزئي از ري به شمار مي رفت و قسمت شمالي آن محسوب مي شد به سبب برخورداري از آب و هواي خوش، در چشم انداز زيباي کوههاي البرز رونق گرفت.
گسترش و آباداني واقعي تهران صد سال پس از حمله مغول، يعني در دوره شاه تهماسب صفوي، دومين پادشاه سلسله صفوي صورت پذيرفت.
به امر شاه تهماسب براي مصون ماندن تهران از گزند هجوم اقوام بيگانه، به دور تهران بارويي با چهار دروازه و 114 برج به شماره سوره هاي قرآن کشيدند و زير هر کدام از برجها سوره اي را دفن کردند. با ظهور سلسله قاجار در حدود 200 سال پيش تهران پايتخت شد و « دارالخلافه» نام گرفت. شهري که در آغاز بيست هزار نفر جمعيت نداشت امروز کلانشهري است که حدود 10 ميليون نفر جمعيت دارد.
با حمله مغول به ايران يکي از شهرهايي که به لحاظ تمدن ايراني و فرهنگ اسلامي به عروس شهرهاي جهان اشتهار داشت، ويران شد. اين شهر، «ري» بود. در پي سقوط ري، تهران که جزئي از ري به شمار مي رفت و قسمت شمالي آن محسوب مي شد به سبب برخورداري از آب و هواي خوش، در چشم انداز زيباي کوههاي البرز رونق گرفت.
گسترش و آباداني واقعي تهران صد سال پس از حمله مغول، يعني در دوره شاه تهماسب صفوي، دومين پادشاه سلسله صفوي صورت پذيرفت.
به امر شاه تهماسب براي مصون ماندن تهران از گزند هجوم اقوام بيگانه، به دور تهران بارويي با چهار دروازه و 114 برج به شماره سوره هاي قرآن کشيدند و زير هر کدام از برجها سوره اي را دفن کردند. با ظهور سلسله قاجار در حدود 200 سال پيش تهران پايتخت شد و « دارالخلافه» نام گرفت. شهري که در آغاز بيست هزار نفر جمعيت نداشت امروز کلانشهري است که حدود 10 ميليون نفر جمعيت دارد.
tanha_irany- مدیر
- تعداد پستها : 562
Age : 50
موقعيت : كنار سراب نيلوفر و كوه شيرين
Registration date : 2007-10-25
رد: استان تهران
دروازه شميران
دروازه شميران، در زمان شاه تهماسب در شمال تهران بنا شد.
دروازه هاي تهران که در ابتدا در چهار طرف تهران ساخته شد به تدريج گسترش يافت و سرانجام با دوازده دروازه، ورود به تهران و خروج از آن کنترل مي شد.
هر يک از اين دروازه ها چهار يا شش گلدسته داشت و به زيور کاشيکاري آراسته شده بود. نقش اين کاشيها با يکديگر تفاوت داشت. از اين ميان مي توان به نقش نبرد رستم و سهراب که از پهلوانان اساطيري ايرانيان هستند، و شاعر نامدار ايران ابوالقاسم فردوسي به زيبايي به آن پرداخته، اشاره کرد.
دروازه هاي دوازده گانه تهران به دست کريم آقا بوذرجمهري، يکي از امراي ارتش رضاشاه منهدم شد.
دروازه شميران، در زمان شاه تهماسب در شمال تهران بنا شد.
دروازه هاي تهران که در ابتدا در چهار طرف تهران ساخته شد به تدريج گسترش يافت و سرانجام با دوازده دروازه، ورود به تهران و خروج از آن کنترل مي شد.
هر يک از اين دروازه ها چهار يا شش گلدسته داشت و به زيور کاشيکاري آراسته شده بود. نقش اين کاشيها با يکديگر تفاوت داشت. از اين ميان مي توان به نقش نبرد رستم و سهراب که از پهلوانان اساطيري ايرانيان هستند، و شاعر نامدار ايران ابوالقاسم فردوسي به زيبايي به آن پرداخته، اشاره کرد.
دروازه هاي دوازده گانه تهران به دست کريم آقا بوذرجمهري، يکي از امراي ارتش رضاشاه منهدم شد.
tanha_irany- مدیر
- تعداد پستها : 562
Age : 50
موقعيت : كنار سراب نيلوفر و كوه شيرين
Registration date : 2007-10-25
رد: استان تهران
نمايي از خيابان پهلوي(ولعيصر) ـ تقاطع خيابانتخت جمشيد(طالقاني)-1307
tanha_irany- مدیر
- تعداد پستها : 562
Age : 50
موقعيت : كنار سراب نيلوفر و كوه شيرين
Registration date : 2007-10-25
رد: استان تهران
اسكورت كالسكه رضاشاه به وسيله امراي ارتشدر خيابان علاءالدوله
tanha_irany- مدیر
- تعداد پستها : 562
Age : 50
موقعيت : كنار سراب نيلوفر و كوه شيرين
Registration date : 2007-10-25
رد: استان تهران
خيابان فردوسي !
tanha_irany- مدیر
- تعداد پستها : 562
Age : 50
موقعيت : كنار سراب نيلوفر و كوه شيرين
Registration date : 2007-10-25
رد: استان تهران
شهر بی دروازه ای که پر دروازه بود
جواد اعرابی
استقبال مردم از ستارخان در دروازه دولت تهران 1328ق
شهر تهران امروز شهر بی پایان و آغازی است که به سختی بتوان حد و مرزی برای آن مشخص کرد، چون به غیر از شمال، در جهات دیگر شهر مسافر هنگام ترک شهر به سختی می تواند تشخیص دهد که گذر خروجی شهر کجاست.
تقریباً حد فاصل تهران به سمت شهرهای دیگر به خاطر وجود پیوستگی ساخت و ساز شهرک های اقماری و آبادی های پیرامونی با نقطه خروج شهر این گونه در ذهن نقش می بندد که تهران شهری بی دروازه است. در صورتیکه در دوران تهران قدیم دروازه های متعددی در این شهر وجود داشت.
تهران به صورت هشت ضلعی بود که اضلاع آن باهم برابر نبودند و دور آن خندقی حفر کرده بودند که شهر را از اراضی اطرافش جدا کرده بود. تنها راه ارتباطی این شهر با خارج از خود وجود 13 دروازه بود که پیرامون شهر قرار داشت.
این دروازه ها تنها راه های ارتباطی شهر با خارج شهر بودند. در هریک از جهات چهارگانه شهر سه دروازه وجود داشت. نام های بیشتر این دروازه ها هم در پشت اسم خود وضعیت جغرافیایی شهر و موقعیت اجتماعی محله را مشخص می کردند.
شهروندان تهرانی و مردمی که هر روزه از گوشه و کنار کشور به تهران سفر می کنند، چندین بار نام دروازه هایی را در تهران بکار می برند که دیگر وجود خارجی ندارند
در شمال تهران دروازه شمیران در نزدیکی پیچ شمیران و تقاطع خیابان انقلاب و شریعتی (شاهرضا و جاده قدیم شمیران)، دروازه دولت در محل برخورد خیابان انقلاب و مفتح و سعدی شمالی (شاهرضا و روزولت و سعدی شمالی)، و دروازه یوسف آباد ( چهارراه کالج) قرار داشت.
در جنوب تهران دروازه رباط کریم واقع در میدان خانی آباد در محل برخورد خیابان های خانی آباد یا مولوی با خیابان شوش، دروازه غار حد فاصل بین خانی آباد ومیدان شوش و دروازه شاه عبدالعظیم در میدان شوش ابتدای جاده شهرری قرار داشت.
در شرق تهران دروازه خراسان واقع در میدان خراسان ابتدای جاده خراسان، دروازه دولاب واقع در سه راه شکوفه و دروازه دوشان تپه واقع خیابان مجاهدین مشرف به میدان شهدا (خیابان ژاله مشرف به میدان ژاله) قرار داشت.
در غرب تهران دروازه باغشاه در انتهای خیابان سپه، دروازه قزوین در میدان قزوین و دروازه گمرک در انتهای خیابان ولیعصر رو به میدان رازی ( خیابان امیریه رو به روی میدان گمرک) قرار داشت.
به جز این 12 دروازه، یک دروازه بی سقفی وجود داشت که ماشین دودی (قطار) از آنجا به شهر ری می رفت.
دروازه های چراغ گاز، ناصریه، باب همایون، علاءالدوله، باغشاه و لاله زار، ارک، نو و سردر الماسیه از دروازه های داخلی بودند که مرکز حکومتی را از باقی شهر جدا می کردند.
شاید نتوان آمار دقیقی ارائه کرد که شهروندان تهرانی و مردمی که هر روزه از گوشه و کنار کشور به تهران سفر می کنند، چندین بار نام دروازه هایی را در تهران بکار می برند که دیگر وجود خارجی ندارند.
دروازه هایی که معماری همگی آنها شبیه معماری دوران صفویه بود که زیر بنایی به مساحت صد تا صد و بیست ذرع مربع داشتند و شکل معماری آن دهانه ای بزرگ در میان و دو گوشواره در کنار آن قرار داشت که در داخل آنها اتاق هایی برای نگهبانان و ماموران ساخته شده بود.
دروازه هایی که در ادوار مختلف به بهانه توسعه شهر و نوسازی تخریب شدند در صورتی که می توانستند در کنار توسعه شهر به عنوان میراث های فرهنگی حفظ شوند و با تمهیدات لازم به جاذبه گردشگری شهر بیافزایند.
از این دروازه ها تنها دروازه باغ ملی نرسیده به میدان حسن آباد و دروازه محمدیه باقی مانده است و شهرداری تهران میدان قزوین را که محل دروازه قزوین بوده است، با نگاهی به معماری دروازه قزوین طراحی کرده است.
جواد اعرابی
استقبال مردم از ستارخان در دروازه دولت تهران 1328ق
شهر تهران امروز شهر بی پایان و آغازی است که به سختی بتوان حد و مرزی برای آن مشخص کرد، چون به غیر از شمال، در جهات دیگر شهر مسافر هنگام ترک شهر به سختی می تواند تشخیص دهد که گذر خروجی شهر کجاست.
تقریباً حد فاصل تهران به سمت شهرهای دیگر به خاطر وجود پیوستگی ساخت و ساز شهرک های اقماری و آبادی های پیرامونی با نقطه خروج شهر این گونه در ذهن نقش می بندد که تهران شهری بی دروازه است. در صورتیکه در دوران تهران قدیم دروازه های متعددی در این شهر وجود داشت.
تهران به صورت هشت ضلعی بود که اضلاع آن باهم برابر نبودند و دور آن خندقی حفر کرده بودند که شهر را از اراضی اطرافش جدا کرده بود. تنها راه ارتباطی این شهر با خارج از خود وجود 13 دروازه بود که پیرامون شهر قرار داشت.
این دروازه ها تنها راه های ارتباطی شهر با خارج شهر بودند. در هریک از جهات چهارگانه شهر سه دروازه وجود داشت. نام های بیشتر این دروازه ها هم در پشت اسم خود وضعیت جغرافیایی شهر و موقعیت اجتماعی محله را مشخص می کردند.
شهروندان تهرانی و مردمی که هر روزه از گوشه و کنار کشور به تهران سفر می کنند، چندین بار نام دروازه هایی را در تهران بکار می برند که دیگر وجود خارجی ندارند
در شمال تهران دروازه شمیران در نزدیکی پیچ شمیران و تقاطع خیابان انقلاب و شریعتی (شاهرضا و جاده قدیم شمیران)، دروازه دولت در محل برخورد خیابان انقلاب و مفتح و سعدی شمالی (شاهرضا و روزولت و سعدی شمالی)، و دروازه یوسف آباد ( چهارراه کالج) قرار داشت.
در جنوب تهران دروازه رباط کریم واقع در میدان خانی آباد در محل برخورد خیابان های خانی آباد یا مولوی با خیابان شوش، دروازه غار حد فاصل بین خانی آباد ومیدان شوش و دروازه شاه عبدالعظیم در میدان شوش ابتدای جاده شهرری قرار داشت.
در شرق تهران دروازه خراسان واقع در میدان خراسان ابتدای جاده خراسان، دروازه دولاب واقع در سه راه شکوفه و دروازه دوشان تپه واقع خیابان مجاهدین مشرف به میدان شهدا (خیابان ژاله مشرف به میدان ژاله) قرار داشت.
در غرب تهران دروازه باغشاه در انتهای خیابان سپه، دروازه قزوین در میدان قزوین و دروازه گمرک در انتهای خیابان ولیعصر رو به میدان رازی ( خیابان امیریه رو به روی میدان گمرک) قرار داشت.
به جز این 12 دروازه، یک دروازه بی سقفی وجود داشت که ماشین دودی (قطار) از آنجا به شهر ری می رفت.
دروازه های چراغ گاز، ناصریه، باب همایون، علاءالدوله، باغشاه و لاله زار، ارک، نو و سردر الماسیه از دروازه های داخلی بودند که مرکز حکومتی را از باقی شهر جدا می کردند.
شاید نتوان آمار دقیقی ارائه کرد که شهروندان تهرانی و مردمی که هر روزه از گوشه و کنار کشور به تهران سفر می کنند، چندین بار نام دروازه هایی را در تهران بکار می برند که دیگر وجود خارجی ندارند.
دروازه هایی که معماری همگی آنها شبیه معماری دوران صفویه بود که زیر بنایی به مساحت صد تا صد و بیست ذرع مربع داشتند و شکل معماری آن دهانه ای بزرگ در میان و دو گوشواره در کنار آن قرار داشت که در داخل آنها اتاق هایی برای نگهبانان و ماموران ساخته شده بود.
دروازه هایی که در ادوار مختلف به بهانه توسعه شهر و نوسازی تخریب شدند در صورتی که می توانستند در کنار توسعه شهر به عنوان میراث های فرهنگی حفظ شوند و با تمهیدات لازم به جاذبه گردشگری شهر بیافزایند.
از این دروازه ها تنها دروازه باغ ملی نرسیده به میدان حسن آباد و دروازه محمدیه باقی مانده است و شهرداری تهران میدان قزوین را که محل دروازه قزوین بوده است، با نگاهی به معماری دروازه قزوین طراحی کرده است.
tanha_irany- مدیر
- تعداد پستها : 562
Age : 50
موقعيت : كنار سراب نيلوفر و كوه شيرين
Registration date : 2007-10-25
رد: استان تهران
میهمان ناخوانده
سینما شهرزاد، از جمله سینماهای تعطیل شده در لاله زار است
گرچه لالهزار در دوره پهلوی دوم دچار افول شده بود ولی تا پیش از هجوم صنف الکتریکی، هنوز نشانی از دوره طلایی خود، نظیر تئاتر نصر، پارس و مغازهایی که به دلیل ریشه دار بودن و معروفیت، لالهزار را ترک نکرده بودند، در آن قابل مشاهده بود.
اما با گسترش و توسعه شبکه برق و نیاز روزافزون به کالاهای الکتریکی و رونق نسبی این فعالیت، این صنف که تا پیش از این به علت وجود کارخانه برق در خیابان امیرکبیر استقرار داشتند به خیابان ناصر خسرو و سپس پشت شهرداری رو آوردند و پس از مدتی به علت اتصال دو خیابان لالهزار و پشت شهرداری، این فعالیت ها به لالهزار کشیده شد.
با گذشت زمان فروشگاههای لوازم الکتریکی و برقی لالهزار را که زمانی مرکز تجدد و نوگرایی تهران بود به طور کامل تصرف کردند. و پاساژها، کافه ها و مغازه های لالهزار به محلی برای انبار و داد و ستد کالای الکتریکی تبدیل شد.
به طوری که اینک از آن همه، فقط چند سینما و تئاتر به سختی روی پا ایستاده اند. سردر ساختمان معروف گراند هتل به طور کامل تخریب شده و اکنون از آن به عنوان انبار کالاهای الکتریکی استفاده میشود. از تئاتر نصر به جز سر در آن و ساندویچی کوچکی در ورودی راهرو ، چیزی نمانده و شاید همین روزها باشد که به انبار یا پاساژ الکتریکی تبدیل شود.
احمد از فروشندگان لوزام الکتریکی خیابان لالهزار میگوید: "وقتی ما آمدیم لاله زار خیلیها پیش از ما اینجا بودند. خود من هم از اینکه اینجا هستم ناراحتم. هم به دلیل شلوغی بیش از حد و هم اینکه این خیابان قدیمی و میراث فرهنگی است. اگر به صنف ما جای دیگری بدهند من هم مخالفتی با رفتن از لاله زار ندارم."
آخرین بازمانده
تنها مرکز هنری که در لالهزار هنوز سرپاست، تئاتر قدیمی پارس است. تئاتر پارس از تئاترهای قدیمی لاله زار است که فعالیتش را با نام تئاتر فرهنگ آغاز کرد.
عبدالحسین نوشین دانشآموخته دارالفنون که تحصیلاتش را در رشته تئاتر در فرانسه به پایان برده بود با همکاری همسرش "لرتا هایراپتیان" هنرپیشه تئاتر، حسن خاشع، حسین خیرخواه، نصرت کریمی، مصطفی اسکویی، علی محزون و برخی دیگر از هنرمندان نمایشهای ماندگاری نظیر ولپن، توپاز، دختر شکلات فروش و تاجر ونیزی را در تئاتر فرهنگ (پارس) روی صحنه بردند.
اولین نمایش عبدالحسین نوشین (در تئاتر پارس) 'ولپن' بود که نوشین با اجرای آن در سال ۱۳۲۳ تئاتر فرهنگ را افتتاح کرد. این نمایش به مدت دو هفته روی صحنه بود. در آن زمان من هم به عنوان گریمور و بازیگر در آنجا فعالیت داشتم.
نصرت کریمی
نصرت کریمی از هنرمندان آن دوره درباره آغاز کار تئاتر فرهنگ می گوید: "نوشین با کمک سرمایهدارهای بازاری چون جعفری، طایفی و وثیق، تئاتر فرهنگ را در طبقه بالای پاساژ پارس ساختند که حدود ۵۰۰ نفر گنجایش داشت."
"اولین نمایش نوشین 'ولپن' (نوشته بن جانسون) بود که نوشین با اجرای آن در سال ۱۳۲۳ تئاتر فرهنگ را افتتاح کرد. این نمایش به مدت دو هفته روی صحنه بود. در آن زمان من هم به عنوان گریمور و بازیگر در آنجا فعالیت داشتم."
"بعدها سرمایه گذارها برای جلب مشتری بیشتر به نمایشهایی با سطح پایینتر که استحکام تئاترهای قدیمی را نداشت روی آوردند، بعضا برای فروش بیشتر نمایشهای میان پردهای، حتی استریپ تیز و رقص شکم عربی اجرا می شد."
"سرمایه گذاران تالار فرهنگ، از نوشین خواستند او هم برای جلب مخاطب بیشتر نمایشهای کمدی و تفریحی اجرا کند. ولی نوشین مخالفت کرد و از تئاتر فرهنگ بیرون آمد. سرمایه گذاران هم رفتند دنبال کارگردانها و هنرپیشههای دیگر."
نصرت کریمی ادامه می دهد: "نوشین پس از مدتی کنارهگیری از تئاتر در "جامعه باربد" به سرمایهگذاری سه سرمایهگذار دیگر تئاتر فردوسی را راه انداخت که آنجا هم دو سالی بیشتر دوام نیاورد. چون پس از ماجرای تیراندازی به شاه در بهمن ۱۳۲۷ نوشین که به حزب توده وابسته بود دستگیر و عملا تئاتر فردوسی هم تعطیل شد."
گرچه به دلیل تغییر بافت لالهزار در آن دوره و کوچ طبقه مرفه از لالهزار، نمایشهای تئاتر پارس دچار تنزل کیفی شد و مخاطبان گذشتهاش را از دست داد و برای جلب مشتریان جدید که از طبقات پایین تر بودند مجبور به اجرای نمایشهای عامه پسند شد، ولی هنوز چراغ تئاتر روشن بود.
اما پس وقوع انقلاب اسلامی در ایران تئاتر پارس مصادره شد و در سالهای بعد در اختیار ستاد اجرایی فرمان هشت ماده ای امام (آیت الله خمینی) قرار گرفت.
تئاتر پارس مدتی با مدیریت "مجید جعفری" نمایشهایی را به روی صحنه برد، ولی پس از مدتی به دلیل مشکلات مالی تئاتر را واگذار کرد و تئاتر پارس عملا برای مدتی تعطیل شد.
اکنون در میان انبوه تابلوهای مغازههای الکتریکی در لالهزار تابلوی آبی رنگ "تئاتر پارس" در میان چندین تابلو فروشگاه های لوازم برقی به سختی دیده می شود. در قدیمی تئاتر پارس از داخل پاساژ پارس که به بورس کالاهای برق و الکتریکی مبدل شده باز میشود و وضعیت تئاتر نشان می دهد این سالن، سالها پس از ساخت هنوز بازسازی نشده است.
معصومه ملکی مدیر فعلی تئاتر پارس که تئاتر را سه سال پیش از ستاد اجرایی فرمان امام به بهای ماهی ۸۰۰ هزار تومان اجاره کرده میگوید: "به دلیل مشکلات مالی و نبود تماشاگر بعد از سه سال دیگر توان اداره تئاتر را نداریم، از سازمان های مختلف درخواست کمک کردهایم، به هر جا هم که فکر کنید مراجعه کردیم ولی هیچ کمکی صورت نگرفت و حالا دیگر به صفر مطلق رسیدهایم."
"تا اینجا هم از جیب خرج کردهایم و حتی پساندازمان را هم روی این کار گذاشتیم ولی متاسفانه استقبالی از نمایشها نشد. مردم حتی با ۱۵۰۰ تومان هم که قیمت یک سوم نمایشهای معمول تهران است حاضر نیستند برای تماشای نمایش به لالهزار بیایند."
"الکتریکیها هم تلاششان را کردند تا تئاتر تعطیل شود. اول پیشنهاد دادند بخشی از تئاتر را به عنوان انبار در اختیارشان قرار دهیم، با اینکه از نظر مالی در مضیقه بودم، نپذیرفتم، چون فکر کردم اگر یک بخش کوچک ساختمان را در اختیارشان قرار دهیم به زودی تئاتر از دستمان خارج میشود..."
معصومه ملکی میگوید: "با اینکه سعدی افشار آخرین بازمانده از بازیگران نقش سیاه در نمایش های رو حوضی بازنشسته شده و از صحنه خداحافظی کرده بود برای کمک به بقای تئاتر پارس اینجا اجرا گذاشت، برای مدتی ورق برگشت و عدهای به خاطر دیدن بازی سعدی افشار آمدند. ولی خیلی زود همه چیز بازگشت به وضع سابق، آقای افشار هم به خاطر شرایط سن و سال و عدم استقبال دوام نیاورد، من به آقای افشار گفتم که با این شرایط، اصراری برای ماندنشان نداریم و ایشان هم رفتند."
معصومه ملکی در مورد ادامه فعالیت تئاتر پارس آخرین نماد لاله زار می گوید: "تئاتر پارس تنها مانده میان این همه سیم و کابل..."
و ادامه می دهد: "اگر مسئولین کاری برای تئاتر پارس نکنند اینجا هم به سرنوشت تئاتر نصر دچار خواهد شد."
به عشق لالهزار
همه دلخوشی من هم شده همین چهارتا عکس لالهزار قدیم روی دیوار و خاطرات دوران گذشته
محمد آقا، که از سال 1332 در لاله زار کار می کند
"از سال ۳۲ که به تهران آمدم اینجا هستم، لالهزار برای من همه چیز است. من عاشق اینجام حتی با این وضعی که داره."
محمد آقا صدایش میکنند، پیرمردی که به گفته خودش جوان بوده که با یک تومان از رودبار به تهران میآید و زرق و برق لالهزار او را میکشاند به این خیابان و در کوچه باربد در یک کبابی قدیمی کار پیدا می کند.
محمد آقا می گوید: "۸۱ سالم است ولی حافظه ام خوب است. قدیمهای لاله زار هنوز یادم است. این کوچه سه ماه مانده به عید آنقدر شلوغ می شد که رفت و آمد سخت می شد. ما اینجا غذای دوزاری می فروختیم. غذای دوزاری اون موقع شده حالا ۲۶۰۰ تومان."
"تو کاباره توی همین کوچه ساعت ۱۱ شب که می شد آغاسی می رفت رو سن، توی تئاتر نصر همون موقع سوسن برنامه داشت."
"افق طلایی هم یک هفته گوگوش بود. یک هفته ستار، یک هفته هایده برنامه داشت و یک هفته مهستی. اون موقع صابره آتشین هم اینجا آکروبات بازی می کرد."
"البته معمولا اون جاهایی که گوگوش و مهستی و هایده برنامه اجرا میکردن هر آدمی نمی رفت. معمولا آدمهای مهم می رفتن اونجا. اونهایی هم که شر و شور بودن و اهل دعوا، می رفتن کافه های مخصوص خودشون. شب که می شد به عشق خواننده کاباره عرق می خوردن بدمستی می کردن و دعوا راه می افتاد."
"توی کوچه ما قبل از انقلاب شش هفت تا سینما بود. همش هم شلوغ. یک شاهی می دادیم میرفتیم سینما. حالا ملت هفتصد تومن پول بلیط میدن. فیلم هم که نداره."
محمد آقا به زمان انقلاب می رسد و می گوید: "انقلاب که شد این سینماها یکی یکی جمع شد. سالن تئاتر و سینما شده پاساژ لامپ برق. سینما شهرزاد رو که همین روبروی مغازه می بینی، تخته شده. باقی سینماها هم هیچی ازشون نمونده. فقط الان سینما نادر انتهای کوچه هست، که فیلم های دسته سوم و چهارم رو دو فیلم به یک بلیط نمایش می دهد."
پیرمرد آهی سردی می کشد و می گوید"همه دلخوشی من هم شده همین چهارتا عکس لالهزار قدیم روی دیوار و خاطرات دوران گذشته."
سینما شهرزاد، از جمله سینماهای تعطیل شده در لاله زار است
گرچه لالهزار در دوره پهلوی دوم دچار افول شده بود ولی تا پیش از هجوم صنف الکتریکی، هنوز نشانی از دوره طلایی خود، نظیر تئاتر نصر، پارس و مغازهایی که به دلیل ریشه دار بودن و معروفیت، لالهزار را ترک نکرده بودند، در آن قابل مشاهده بود.
اما با گسترش و توسعه شبکه برق و نیاز روزافزون به کالاهای الکتریکی و رونق نسبی این فعالیت، این صنف که تا پیش از این به علت وجود کارخانه برق در خیابان امیرکبیر استقرار داشتند به خیابان ناصر خسرو و سپس پشت شهرداری رو آوردند و پس از مدتی به علت اتصال دو خیابان لالهزار و پشت شهرداری، این فعالیت ها به لالهزار کشیده شد.
با گذشت زمان فروشگاههای لوازم الکتریکی و برقی لالهزار را که زمانی مرکز تجدد و نوگرایی تهران بود به طور کامل تصرف کردند. و پاساژها، کافه ها و مغازه های لالهزار به محلی برای انبار و داد و ستد کالای الکتریکی تبدیل شد.
به طوری که اینک از آن همه، فقط چند سینما و تئاتر به سختی روی پا ایستاده اند. سردر ساختمان معروف گراند هتل به طور کامل تخریب شده و اکنون از آن به عنوان انبار کالاهای الکتریکی استفاده میشود. از تئاتر نصر به جز سر در آن و ساندویچی کوچکی در ورودی راهرو ، چیزی نمانده و شاید همین روزها باشد که به انبار یا پاساژ الکتریکی تبدیل شود.
احمد از فروشندگان لوزام الکتریکی خیابان لالهزار میگوید: "وقتی ما آمدیم لاله زار خیلیها پیش از ما اینجا بودند. خود من هم از اینکه اینجا هستم ناراحتم. هم به دلیل شلوغی بیش از حد و هم اینکه این خیابان قدیمی و میراث فرهنگی است. اگر به صنف ما جای دیگری بدهند من هم مخالفتی با رفتن از لاله زار ندارم."
آخرین بازمانده
تنها مرکز هنری که در لالهزار هنوز سرپاست، تئاتر قدیمی پارس است. تئاتر پارس از تئاترهای قدیمی لاله زار است که فعالیتش را با نام تئاتر فرهنگ آغاز کرد.
عبدالحسین نوشین دانشآموخته دارالفنون که تحصیلاتش را در رشته تئاتر در فرانسه به پایان برده بود با همکاری همسرش "لرتا هایراپتیان" هنرپیشه تئاتر، حسن خاشع، حسین خیرخواه، نصرت کریمی، مصطفی اسکویی، علی محزون و برخی دیگر از هنرمندان نمایشهای ماندگاری نظیر ولپن، توپاز، دختر شکلات فروش و تاجر ونیزی را در تئاتر فرهنگ (پارس) روی صحنه بردند.
اولین نمایش عبدالحسین نوشین (در تئاتر پارس) 'ولپن' بود که نوشین با اجرای آن در سال ۱۳۲۳ تئاتر فرهنگ را افتتاح کرد. این نمایش به مدت دو هفته روی صحنه بود. در آن زمان من هم به عنوان گریمور و بازیگر در آنجا فعالیت داشتم.
نصرت کریمی
نصرت کریمی از هنرمندان آن دوره درباره آغاز کار تئاتر فرهنگ می گوید: "نوشین با کمک سرمایهدارهای بازاری چون جعفری، طایفی و وثیق، تئاتر فرهنگ را در طبقه بالای پاساژ پارس ساختند که حدود ۵۰۰ نفر گنجایش داشت."
"اولین نمایش نوشین 'ولپن' (نوشته بن جانسون) بود که نوشین با اجرای آن در سال ۱۳۲۳ تئاتر فرهنگ را افتتاح کرد. این نمایش به مدت دو هفته روی صحنه بود. در آن زمان من هم به عنوان گریمور و بازیگر در آنجا فعالیت داشتم."
"بعدها سرمایه گذارها برای جلب مشتری بیشتر به نمایشهایی با سطح پایینتر که استحکام تئاترهای قدیمی را نداشت روی آوردند، بعضا برای فروش بیشتر نمایشهای میان پردهای، حتی استریپ تیز و رقص شکم عربی اجرا می شد."
"سرمایه گذاران تالار فرهنگ، از نوشین خواستند او هم برای جلب مخاطب بیشتر نمایشهای کمدی و تفریحی اجرا کند. ولی نوشین مخالفت کرد و از تئاتر فرهنگ بیرون آمد. سرمایه گذاران هم رفتند دنبال کارگردانها و هنرپیشههای دیگر."
نصرت کریمی ادامه می دهد: "نوشین پس از مدتی کنارهگیری از تئاتر در "جامعه باربد" به سرمایهگذاری سه سرمایهگذار دیگر تئاتر فردوسی را راه انداخت که آنجا هم دو سالی بیشتر دوام نیاورد. چون پس از ماجرای تیراندازی به شاه در بهمن ۱۳۲۷ نوشین که به حزب توده وابسته بود دستگیر و عملا تئاتر فردوسی هم تعطیل شد."
گرچه به دلیل تغییر بافت لالهزار در آن دوره و کوچ طبقه مرفه از لالهزار، نمایشهای تئاتر پارس دچار تنزل کیفی شد و مخاطبان گذشتهاش را از دست داد و برای جلب مشتریان جدید که از طبقات پایین تر بودند مجبور به اجرای نمایشهای عامه پسند شد، ولی هنوز چراغ تئاتر روشن بود.
اما پس وقوع انقلاب اسلامی در ایران تئاتر پارس مصادره شد و در سالهای بعد در اختیار ستاد اجرایی فرمان هشت ماده ای امام (آیت الله خمینی) قرار گرفت.
تئاتر پارس مدتی با مدیریت "مجید جعفری" نمایشهایی را به روی صحنه برد، ولی پس از مدتی به دلیل مشکلات مالی تئاتر را واگذار کرد و تئاتر پارس عملا برای مدتی تعطیل شد.
اکنون در میان انبوه تابلوهای مغازههای الکتریکی در لالهزار تابلوی آبی رنگ "تئاتر پارس" در میان چندین تابلو فروشگاه های لوازم برقی به سختی دیده می شود. در قدیمی تئاتر پارس از داخل پاساژ پارس که به بورس کالاهای برق و الکتریکی مبدل شده باز میشود و وضعیت تئاتر نشان می دهد این سالن، سالها پس از ساخت هنوز بازسازی نشده است.
معصومه ملکی مدیر فعلی تئاتر پارس که تئاتر را سه سال پیش از ستاد اجرایی فرمان امام به بهای ماهی ۸۰۰ هزار تومان اجاره کرده میگوید: "به دلیل مشکلات مالی و نبود تماشاگر بعد از سه سال دیگر توان اداره تئاتر را نداریم، از سازمان های مختلف درخواست کمک کردهایم، به هر جا هم که فکر کنید مراجعه کردیم ولی هیچ کمکی صورت نگرفت و حالا دیگر به صفر مطلق رسیدهایم."
"تا اینجا هم از جیب خرج کردهایم و حتی پساندازمان را هم روی این کار گذاشتیم ولی متاسفانه استقبالی از نمایشها نشد. مردم حتی با ۱۵۰۰ تومان هم که قیمت یک سوم نمایشهای معمول تهران است حاضر نیستند برای تماشای نمایش به لالهزار بیایند."
"الکتریکیها هم تلاششان را کردند تا تئاتر تعطیل شود. اول پیشنهاد دادند بخشی از تئاتر را به عنوان انبار در اختیارشان قرار دهیم، با اینکه از نظر مالی در مضیقه بودم، نپذیرفتم، چون فکر کردم اگر یک بخش کوچک ساختمان را در اختیارشان قرار دهیم به زودی تئاتر از دستمان خارج میشود..."
معصومه ملکی میگوید: "با اینکه سعدی افشار آخرین بازمانده از بازیگران نقش سیاه در نمایش های رو حوضی بازنشسته شده و از صحنه خداحافظی کرده بود برای کمک به بقای تئاتر پارس اینجا اجرا گذاشت، برای مدتی ورق برگشت و عدهای به خاطر دیدن بازی سعدی افشار آمدند. ولی خیلی زود همه چیز بازگشت به وضع سابق، آقای افشار هم به خاطر شرایط سن و سال و عدم استقبال دوام نیاورد، من به آقای افشار گفتم که با این شرایط، اصراری برای ماندنشان نداریم و ایشان هم رفتند."
معصومه ملکی در مورد ادامه فعالیت تئاتر پارس آخرین نماد لاله زار می گوید: "تئاتر پارس تنها مانده میان این همه سیم و کابل..."
و ادامه می دهد: "اگر مسئولین کاری برای تئاتر پارس نکنند اینجا هم به سرنوشت تئاتر نصر دچار خواهد شد."
به عشق لالهزار
همه دلخوشی من هم شده همین چهارتا عکس لالهزار قدیم روی دیوار و خاطرات دوران گذشته
محمد آقا، که از سال 1332 در لاله زار کار می کند
"از سال ۳۲ که به تهران آمدم اینجا هستم، لالهزار برای من همه چیز است. من عاشق اینجام حتی با این وضعی که داره."
محمد آقا صدایش میکنند، پیرمردی که به گفته خودش جوان بوده که با یک تومان از رودبار به تهران میآید و زرق و برق لالهزار او را میکشاند به این خیابان و در کوچه باربد در یک کبابی قدیمی کار پیدا می کند.
محمد آقا می گوید: "۸۱ سالم است ولی حافظه ام خوب است. قدیمهای لاله زار هنوز یادم است. این کوچه سه ماه مانده به عید آنقدر شلوغ می شد که رفت و آمد سخت می شد. ما اینجا غذای دوزاری می فروختیم. غذای دوزاری اون موقع شده حالا ۲۶۰۰ تومان."
"تو کاباره توی همین کوچه ساعت ۱۱ شب که می شد آغاسی می رفت رو سن، توی تئاتر نصر همون موقع سوسن برنامه داشت."
"افق طلایی هم یک هفته گوگوش بود. یک هفته ستار، یک هفته هایده برنامه داشت و یک هفته مهستی. اون موقع صابره آتشین هم اینجا آکروبات بازی می کرد."
"البته معمولا اون جاهایی که گوگوش و مهستی و هایده برنامه اجرا میکردن هر آدمی نمی رفت. معمولا آدمهای مهم می رفتن اونجا. اونهایی هم که شر و شور بودن و اهل دعوا، می رفتن کافه های مخصوص خودشون. شب که می شد به عشق خواننده کاباره عرق می خوردن بدمستی می کردن و دعوا راه می افتاد."
"توی کوچه ما قبل از انقلاب شش هفت تا سینما بود. همش هم شلوغ. یک شاهی می دادیم میرفتیم سینما. حالا ملت هفتصد تومن پول بلیط میدن. فیلم هم که نداره."
محمد آقا به زمان انقلاب می رسد و می گوید: "انقلاب که شد این سینماها یکی یکی جمع شد. سالن تئاتر و سینما شده پاساژ لامپ برق. سینما شهرزاد رو که همین روبروی مغازه می بینی، تخته شده. باقی سینماها هم هیچی ازشون نمونده. فقط الان سینما نادر انتهای کوچه هست، که فیلم های دسته سوم و چهارم رو دو فیلم به یک بلیط نمایش می دهد."
پیرمرد آهی سردی می کشد و می گوید"همه دلخوشی من هم شده همین چهارتا عکس لالهزار قدیم روی دیوار و خاطرات دوران گذشته."
tanha_irany- مدیر
- تعداد پستها : 562
Age : 50
موقعيت : كنار سراب نيلوفر و كوه شيرين
Registration date : 2007-10-25
رد: استان تهران
كاخها و قصور قجري
رسيدگي به جواهرات سلطنتي در اطاق موزه كاخ گلستان
رسيدگي به جواهرات سلطنتي در اطاق موزه كاخ گلستان
tanha_irany- مدیر
- تعداد پستها : 562
Age : 50
موقعيت : كنار سراب نيلوفر و كوه شيرين
Registration date : 2007-10-25
رد: استان تهران
كاخها و قصور قجري
فتحعلي شاه كه سلطنتي طولاني يافت به امور تفنني علاقه بيشتري نشان ميداد و بيشتر وقت سلطنتش در طهران گذشت طبعاً احتياج به دلخوشي بيشتري در اين شهر داشت بدين منظور ارگ سلطنتي اوليه را توسعه داد و حرمسراي عريض و طويل خود را در آن برپا كرد و ساختمانهايي براي آن تاسيس نمود. باغ نگارستان و قصر آن را پايهگذاري كرد و حتي براي زمان شكار و گردش خودش در ميان راه شميران قصر معروف قاجار را بنا نهاد كه در بلندترين قسمت آن قصر مناظر بديع طهران و حومه آن ديده ميشد. زندان قصر كنوني يادگاري از آن دوره است. بزرگترين كاخساز قاجار بدون شك و ترديد ناصرالدين شاه قاجار است وي در دوران نيم قرن سلطنتش دست از غازيگري برداشت! و شهرنشيني كامل گرديد و به دليل عدم درگيري خارجي بيشتر به شكار و امور تفنني پرداخت. وي ضمن تعمير قصور قبلي، كاخها و قصرهاي جديدي برپا ساخت. ارگ سلطنتي و كاخ گلستان به بزرگترين شكل ممكن خود گسترش يافت كه به فهرستي از آن اشاره ميشود : كاخ ابيض، تالار برليان، شمسالعماره، نارنجستان، عمارت بادگير، حوضخانه، تالار الماس.
نمايي از عمارت بادگير و شمسالعماره ـ كاخ گلستان
عمارت خوابگاه (حرمسرا) ـ كاخ گلستان
فتحعلي شاه كه سلطنتي طولاني يافت به امور تفنني علاقه بيشتري نشان ميداد و بيشتر وقت سلطنتش در طهران گذشت طبعاً احتياج به دلخوشي بيشتري در اين شهر داشت بدين منظور ارگ سلطنتي اوليه را توسعه داد و حرمسراي عريض و طويل خود را در آن برپا كرد و ساختمانهايي براي آن تاسيس نمود. باغ نگارستان و قصر آن را پايهگذاري كرد و حتي براي زمان شكار و گردش خودش در ميان راه شميران قصر معروف قاجار را بنا نهاد كه در بلندترين قسمت آن قصر مناظر بديع طهران و حومه آن ديده ميشد. زندان قصر كنوني يادگاري از آن دوره است. بزرگترين كاخساز قاجار بدون شك و ترديد ناصرالدين شاه قاجار است وي در دوران نيم قرن سلطنتش دست از غازيگري برداشت! و شهرنشيني كامل گرديد و به دليل عدم درگيري خارجي بيشتر به شكار و امور تفنني پرداخت. وي ضمن تعمير قصور قبلي، كاخها و قصرهاي جديدي برپا ساخت. ارگ سلطنتي و كاخ گلستان به بزرگترين شكل ممكن خود گسترش يافت كه به فهرستي از آن اشاره ميشود : كاخ ابيض، تالار برليان، شمسالعماره، نارنجستان، عمارت بادگير، حوضخانه، تالار الماس.
نمايي از عمارت بادگير و شمسالعماره ـ كاخ گلستان
عمارت خوابگاه (حرمسرا) ـ كاخ گلستان
tanha_irany- مدیر
- تعداد پستها : 562
Age : 50
موقعيت : كنار سراب نيلوفر و كوه شيرين
Registration date : 2007-10-25
رد: استان تهران
كاخها و قصور قجري
به هر صورت هر چه به سمت پايان اين دوره ميرسيم از ساخت و سازها بسيار كم ميشود و سه پادشاه آخر اين سلسله اثر چنداني از خود باقي نگذاشتهاند.
دورنمايي از عمارت دوشان تپه
به هر صورت هر چه به سمت پايان اين دوره ميرسيم از ساخت و سازها بسيار كم ميشود و سه پادشاه آخر اين سلسله اثر چنداني از خود باقي نگذاشتهاند.
دورنمايي از عمارت دوشان تپه
tanha_irany- مدیر
- تعداد پستها : 562
Age : 50
موقعيت : كنار سراب نيلوفر و كوه شيرين
Registration date : 2007-10-25
رد: استان تهران
كاخها و قصور قجري
برج قصر عشرت آباد و حوض و خانههاي اطراف آن
برج قصر عشرت آباد و حوض و خانههاي اطراف آن
tanha_irany- مدیر
- تعداد پستها : 562
Age : 50
موقعيت : كنار سراب نيلوفر و كوه شيرين
Registration date : 2007-10-25
رد: استان تهران
كاخها و قصور قجري
قصر قاجار
قصر قاجار
tanha_irany- مدیر
- تعداد پستها : 562
Age : 50
موقعيت : كنار سراب نيلوفر و كوه شيرين
Registration date : 2007-10-25
رد: استان تهران
كاخها و قصور قجري
درياچه و عمارت آبدارخانه قصر سلطنتآباد
درياچه و عمارت آبدارخانه قصر سلطنتآباد
tanha_irany- مدیر
- تعداد پستها : 562
Age : 50
موقعيت : كنار سراب نيلوفر و كوه شيرين
Registration date : 2007-10-25
رد: استان تهران
كاخها و قصور قجري
كاخ ناصرالدين شاه در شهرستانك
كاخ ناصرالدين شاه در شهرستانك
tanha_irany- مدیر
- تعداد پستها : 562
Age : 50
موقعيت : كنار سراب نيلوفر و كوه شيرين
Registration date : 2007-10-25
رد: استان تهران
كاخها و قصور قجري
tanha_irany- مدیر
- تعداد پستها : 562
Age : 50
موقعيت : كنار سراب نيلوفر و كوه شيرين
Registration date : 2007-10-25
رد: استان تهران
بعضي از عكس ها قابل مشاهده نيستن و جاش ضربدر ميزنه
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: استان تهران
j.j نوشته است:بعضي از عكس ها قابل مشاهده نيستن و جاش ضربدر ميزنه
من كه چك كردم تمامي عكسها قابل رويت است. شايد سرعت يا اپلود كم بوده
tanha_irany- مدیر
- تعداد پستها : 562
Age : 50
موقعيت : كنار سراب نيلوفر و كوه شيرين
Registration date : 2007-10-25
صفحه 3 از 3 • 1, 2, 3
صفحه 3 از 3
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد