خواستگاري کنون آق جواداز هيچکس خانم . فک و فاميل

oscar نوشته است:

j.j نوشته است:

oscar نوشته است:

hichkas نوشته است:

oscar نوشته است:هیچ کس خانم میخوای من بشم بابات ؟

دایی جواد بیاد پیش من خواستگاری

البته من یه دختر دیگه هم دارم ( فرنازی بابایی را میگم )

ممنون.ولی میخوام رو چندنفر تحقیق تا خونواده خوفی داشته باشم

ایششششششششششششششششششششششش

همه گفتمانی ها یه روزی آرزو داشتن که با من هم پست بشن
اصلا بابات نمیشم

دايي نميشد كه هم خواهر زاده من باشي هم پدر زن من

ای بابا
نقشه ام لو رفت

خوشم مياد خانمي من حواسش هست

ali bamaram نوشته است:

j.j نوشته است:

ali bamaram نوشته است:بعد مراسم عروسی مهمونا رو پیچوند بره ماه عسل شمال اما جوات دایی رو یادش رفت

بيدار شو دايي اينجا مراسم خواستگاريه

مگه چیه الان مد شده تو مراسم عروسی بچه شون میخواد بره خدمت

هنوز خوابه آخه خدمت چه ربطي به پيچوندن و ماه عسل داره اونم توي خواستگاري

JordaN نوشته است:

j.j نوشته است:

JordaN نوشته است:پیچوندتت

محاله

یاده 15 سالگیم افتادم

يعني چند سال ديگه ؟

j.j نوشته است:

soltaneabha نوشته است:

j.j نوشته است:

soltaneabha نوشته است:

j.j نوشته است:

ali bamaram نوشته است:

oscar نوشته است:این دایی که دیگه خواستگاریش را کرده
دیگه چرا پای مامان دزی و خاله پری را پیش کشیده ؟

سعید دادا میگم تو نمیخوایی یوخده ادب یاد بیگیری؟
بگو انجام داده دلبندم
بعدشم اا ن ..ر ... مهندس

داش سیا می گفت بچه ها رو نباس تو این مراسم دعوت کرد ها من گوش نکردم

جوادی واس اینکه دلش نشکنه بگو بره آشپزخونه پیشه پیرزنا بشینه

اونجا كه خيلي براشون عاليه و بهشون حال ميده

منم چون اهل حالم اینو گفتم دیگه

خب پس دستشون رو بگير ببر همون جا

j.j نوشته است:

soltaneabha نوشته است:

j.j نوشته است:

soltaneabha نوشته است:

j.j نوشته است:

soltaneabha نوشته است:

hichkas نوشته است:

j.j نوشته است:

hichkas نوشته است:

j.j نوشته است:خب بلاخره بعد از کلی رایزنی و بررسی های کارشناسانه و توافقات نوشته شده و نانوشته ی علنی و پنهانی بر آن شدم اولین مراسم خواستگاری و ازدواج در فاروم جدید رو بر اساس سنت . اولین نفری باشم که این کار رو انجام می دهم تا درس عبرتی برای بقیه مجردای ترشیده وزن و شوور مرده ها باشه

یاد بگیرین

سلام خانمی خسته نباشید

اوا سلام شما هم خسته نباشین
جدن این 1ماه کلی خسته شدم و اینا

طبق معمول دیر رسیدم

هنوز خبری نیست

من از یه طریق دیگه دست به کار بودم جون جوادی یهویی بدون هماهنگی تاپیک زدی

نه اتفاقا من با هماهنگي كامل عروس خانم تاپيك زدم

آی کیو من چی میگم تو چی میگی
تو پی ام خصوصی یه پیوست از نامه هایه در گیرانه رو برات میفرستم
خواهنشمند از در صورت لزوم مطالعه فرمایید

ممنون مطالعه نمودم ولي از من نخواه نامه هاي عاشقانه و اسرار زندگيم رو اينجا بگم

j.j نوشته است:

hichkas نوشته است:

soltaneabha نوشته است:

hichkas نوشته است:خب من باید چیکار کنم؟! کسیو هم ندارم

فقط باید بله رو بگی و بری خونه ی جوادی زندگیتو بکنی

همین؟

من هيچ توقع ديگه ايي ازت ندارم خانمي

j.j نوشته است:

ali bamaram نوشته است:

j.j نوشته است:

ali bamaram نوشته است:بعد مراسم عروسی مهمونا رو پیچوند بره ماه عسل شمال اما جوات دایی رو یادش رفت

بيدار شو دايي اينجا مراسم خواستگاريه

مگه چیه الان مد شده تو مراسم عروسی بچه شون میخواد بره خدمت

هنوز خوابه آخه خدمت چه ربطي به پيچوندن و ماه عسل داره اونم توي خواستگاري

j.j نوشته است:

JordaN نوشته است:

j.j نوشته است:

JordaN نوشته است:پیچوندتت

محاله

یاده 15 سالگیم افتادم

يعني چند سال ديگه ؟

j.j نوشته است:حالاكه جري پدر زن من شده مادر زن من كي هست ؟

JordaN نوشته است:

j.j نوشته است:حالاكه جري پدر زن من شده مادر زن من كي هست ؟

گشتم نبود نگرد نیست

ali bamaram نوشته است:

JordaN نوشته است:

j.j نوشته است:حالاكه جري پدر زن من شده مادر زن من كي هست ؟

گشتم نبود نگرد نیست

مجبوری پیرو خط tatu باشی

ali bamaram نوشته است:اینجانب برای خلاصی ار خمره سرکه مادر جانم کمال خواهشمندی و تقاضا ناکی را دارا میباشم که منه بیگیری

JordaN نوشته است:

ali bamaram نوشته است:اینجانب برای خلاصی ار خمره سرکه مادر جانم کمال خواهشمندی و تقاضا ناکی را دارا میباشم که منه بیگیری

پیف پیف برو اونور

ali bamaram نوشته است:

JordaN نوشته است:

ali bamaram نوشته است:اینجانب برای خلاصی ار خمره سرکه مادر جانم کمال خواهشمندی و تقاضا ناکی را دارا میباشم که منه بیگیری

پیف پیف برو اونور

چیه یه دل نه صد دل عاشقم شدی داری ناز میکنی؟

soltaneabha نوشته است:

j.j نوشته است:
ممنون مطالعه نمودم ولي از من نخواه نامه هاي عاشقانه و اسرار زندگيم رو اينجا بگم

فقط باید مطالعه کنی دیگه بابا

يعني سئوال هاش توامتحان نمياد ؟

soltaneabha نوشته است:

j.j نوشته است:

soltaneabha نوشته است:

j.j نوشته است:

soltaneabha نوشته است:

j.j نوشته است:

ali bamaram نوشته است:

oscar نوشته است:این دایی که دیگه خواستگاریش را کرده
دیگه چرا پای مامان دزی و خاله پری را پیش کشیده ؟

سعید دادا میگم تو نمیخوایی یوخده ادب یاد بیگیری؟
بگو انجام داده دلبندم
بعدشم اا ن ..ر ... مهندس

داش سیا می گفت بچه ها رو نباس تو این مراسم دعوت کرد ها من گوش نکردم

جوادی واس اینکه دلش نشکنه بگو بره آشپزخونه پیشه پیرزنا بشینه

اونجا كه خيلي براشون عاليه و بهشون حال ميده

منم چون اهل حالم اینو گفتم دیگه

خب پس دستشون رو بگير ببر همون جا

دستشونو به دیگ میبندم که در نرن

غذا رو مي خورن

soltaneabha نوشته است:

j.j نوشته است:

hichkas نوشته است:

soltaneabha نوشته است:

hichkas نوشته است:خب من باید چیکار کنم؟! کسیو هم ندارم

فقط باید بله رو بگی و بری خونه ی جوادی زندگیتو بکنی

همین؟

من هيچ توقع ديگه ايي ازت ندارم خانمي

سيا تو خودت خوب مي دوني من زذ هستم

ali bamaram نوشته است:

j.j نوشته است:

ali bamaram نوشته است:

j.j نوشته است:

ali bamaram نوشته است:بعد مراسم عروسی مهمونا رو پیچوند بره ماه عسل شمال اما جوات دایی رو یادش رفت

بيدار شو دايي اينجا مراسم خواستگاريه

مگه چیه الان مد شده تو مراسم عروسی بچه شون میخواد بره خدمت

هنوز خوابه آخه خدمت چه ربطي به پيچوندن و ماه عسل داره اونم توي خواستگاري

من چه کار کنم دوزاری داییم رفته زیر قطار
منظورم اینه الان از تو خواستگاری به فکر بچه دار شدن میفتن دیگه ماه عسل تو خواستگاری چیز عجیبی نیست که

JordaN نوشته است:

j.j نوشته است:

JordaN نوشته است:

j.j نوشته است:

JordaN نوشته است:پیچوندتت

محاله

یاده 15 سالگیم افتادم

يعني چند سال ديگه ؟

16 سال من الان موزم

بازم موز بهتره هويجه

JordaN نوشته است:

j.j نوشته است:حالاكه جري پدر زن من شده مادر زن من كي هست ؟

گشتم نبود نگرد نیست

خب بهتر