جواهري در قصر
+4
hichkas
naz khatun
oscar
j.j
8 مشترك
صفحه 4 از 5
صفحه 4 از 5 • 1, 2, 3, 4, 5
رد: جواهري در قصر
حال کردی جواد جون
زحمتت کم شد
زحمتت کم شد
parastoo- قدیمی
- تعداد پستها : 238
موقعيت : ایران
Registration date : 2007-07-24
رد: جواهري در قصر
واي ميسي زحمت كشيدي اگه مايل باشي بروز آوري اين تاپيك رو شما انجام بدي كلي خوشحال ميشمparastoo نوشته است:جواد حون گفتم سرت شلوغه بزار یه باری از رو دوشت بردارم
آخه گناهی اینقده زحمت میکشی و تنهایی خلاصه داستان یانگوم رو میزاری اینجا
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: جواهري در قصر
ممنونت بيدمparastoo نوشته است:حال کردی جواد جون
زحمتت کم شد
لیست بازیگران سریال جواهری در قصر
۱- سو یانگ گوم (Seo Jang-Geum) – نام بازیگر: Lee Young Ae :
نام او در تاریخ کره ثبت می شود و در نهایت به مقام اولین زن پزشک مخصوص پادشاه می رسد. همچنین لقب «یانگ-گوم بزرگ» به او اعطا می شود.
۲- مین جونگ هو (Min Jung (Jeong)-Ho) – نام بازیگر: Ji Jin Hee:
نگهبان قصر و عاشق و حامی یانگ گوم
3- بانو هن (Han Bek Gyong aka Madam Han) – نام بازیگر: Yang Mi Kyung:
بانوی آشپزخانه سلطنتی- استاد و مرشد یانگ گوم- بعدها بانوی اول دربار می شود.
4- بانو چویی (Choi Song Geum: aka Madam Choi) – نام بازیگر: Kyeon Miri:
بانوی آشپزخانه سلطنتی- انسانی شرور است و بعدها بانوی اول دربار می شود.
۵- چویی گیوم یونگ (Choi Geum-Yeung) – نام بازیگر: Hong Ri Na:
رقیب یانگ گوم- انسانی توانا است اما از توانایی خود در راه صحیح استفاده نمی کند.
۶- پادشاه (King Jungjong) – نام بازیگر: Lim Ho:
یازدهمین پادشاه کره از سلسله لی (1506-1544)
۷- ملکه (Queen Mun Jong) – نام بازیگر Pak Jong Suk :
۸- چون سو (Seo Chun-Soo) – نام بازیگر: Pak Chan Hwan:
پدر یانگ گوم
۹- میونگ ای (Pak Meong-Yi (Myung-ee)) – نام بازیگر: Kim Hye Son:
مادر یانگ گوم- بهترین دوست بانو هن
۱۰- بانو یونگ (Jung Mal-Geum, aka Madam Jung (Zheng)) – نام بازیگر: Yeo Woon-Kye:
بانوی اول دربار
۱۱- کنگ داگو (Kang Duk Goo) – نام بازیگر: Im Hyeon-Sik:
پدر خوانده یانگ گوم
۱۲- همسر کنگ داگو (Kang Duk Goo's wife) – نام بازیگر: Geum Bo-Ra:
مادر خوانده یانگ گوم
۱۳- یون سنگ (Lee Yeon-Sheng or Yeon-Seng) – نام بازیگر: Park Eun-hye:
بهترین دوست یانگ گوم
۱۴- بانو مین (Min Gyo-il, aka Madam Min) – نام بازیگر: Kim So-yi:
بر این عقیده است که میانه روی، کلید بقاء است. زندگی طولانی و ساده ای خواهد داشت.
۱۵- Noh Chan-Ee – نام بازیگر: Choi Ja-Hye:
نایب و دستیار بانو مین
۱۶- Oh Gyom-Ho – نام بازیگر: Cho Kyung-Hwan:
وزیر
۱۷- Pak Yong Shin – نام بازیگر: Pak Jong-Su:
رئیس بانوان خانواده سلطنتی
۱۸- یانگرو (Yun Young Roh) – نام بازیگر: Lee Ip-Sae:
پیشخدمت آشپزخانه سلطنتی- او در امور یانگ گوم جاسوسی می کند و زاغ سیاه او را چوب می زند.
۱۹- Yun Mak-Kyae – نام بازیگر: Na-Song-Gyon:
رئیس نگهبانان و عموی یانگرو
۲۰- Choi Pan-Sul – نام بازیگر: Lee Hee-Do:
برادر بانو چویی- بارزگان فاسد
۲۱-( Shang Shen (San Sang) – نام بازیگر: Sinh Guk:
رئیس خانواده سلطنتی
2۲- Jang-Deok – نام بازیگر: Kim Yeo-Jin:
مربی یانگ گوم- بانوی پزشک
۲۳- Master Jung Un-Bek – نام بازیگر: Maeng Sang-Hun:
مدیر داروخانه سلطنتی
۲۴- Master Shin Ik-Bil – نام بازیگر: Pak un-Su:
مدیر داروخانه سلطنتی خواهد شد
۲۵- شین بی (Shin-bi)– نام بازیگر: Han Ji-Min:
بانوی پزشک داروخانه سلطنتی- دوست و یار یانگ گوم
۲۶- Master Chung Yun-Su – نام بازیگر: Jeon In-Taek:
مدیر ارشد داروخانه سلطنتی
۲۷- Pak Yuh-Ri – نام بازیگر: Lee Se-Eun:
بانوی پزشک داروخانه سلطنتی- رقیب یانگ گوم زمانی که وی پزشک می شود
۲۸- Cho Chi-Bok – نام بازیگر: Ji Sang-Ryeol:
پزشک داروخانه سلطنتی- شیفته یانگ گوم
2۹- Eun Bi – نام بازیگر: Lee Sung-Ah:
بانوی پزشک داروخانه سلطنتی
۳۰- Min So-Won – نام بازیگر: Chang Ha-Lin:
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: جواهري در قصر
میشه یکی خلاصه ی سه قسمت آینده رو بذاره
هفته ی دیگه رو که میبینم اما دوهفته ی دیگه شو نه
هفته ی دیگه رو که میبینم اما دوهفته ی دیگه شو نه
Desideria- مدیر
- تعداد پستها : 800
Age : 42
Registration date : 2007-04-12
رد: جواهري در قصر
نميشه !
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: جواهري در قصر
خلاصه قسمت 42 سریال جواهری در قصر !
... و یانگوم که بسیار نگران یونسنگ بود در اولین اقدام سعی می کند از دادن غذاهای چرب به او جلوگیری کند...
استاد شین هنگامیکه از این موضوع مطلع می گردد کلیه پزشکیاران از جمله یوئلی (یوری) را برای تجمع در اطاق یونسنگ و معاینه وی فراخوانی می کند...
همه پزشکیاران و حتی دستیاران نیز متوجه می شوند که یونسنگ فشار خون دارد و پزشکان هنگامیکه یوئلی را مورد بازخواست قرار می دهد به سادگی می گوید : واقعاً تشخیص ندادم!
با وجود درخواست استاد شین به اخراج یوئلی لیکن پزشک مسئول که خود نیز از این نوع نیرنگ ها بی بهره نبود تنها با انزال درجه یوئلی ماجرا را خاتمه می دهد..
آخرین دیالوگ هایی که در حیاط قصر بین شین بی و یانگوم رد و بدل می شود نغمه ای از خاطرات گذشته و هشدارهای یانگوم را یادآوری می کند...
یانگوم با توضیح شرایط به بانو مین آخرین توصیه های ضروری در مورد یونسنگ را گوشزد می کند...
یانگوم ، افسر مین را در حیاط قصر ملاقات می کند و نگرانی خود را در مورد صدمه اطرافیانش در صورت تعلل از اقدامی اساسی به او اطلاع می دهد. افسر مین جو به او می گوید در این شرایط هنوز کاری مشکل است ولی یانگوم ادعا می کند که بعضی مواقع برای مسایل سخت نیز باید راه حلی یافت و نباید صبر کرد تا آسان شوند او بهترین راه را پی بردن به علت بیماری پادشاه از آن زمان تا حال اعلام می کند...
با توجه به اینکه او نمی توانست پادشاه را از نزدیک معاینه کند ، فکری به نظرش می رسد و آن دستیابی به اسناد سوابق پزشکی پادشاه است با وجودیکه افسر مین به او گوشزد می کند که دستیابی به چنین اسنادی امری خطرناک و تقریباً امکان ناپذیر است ولی یانگوم دست از تلاش بر نمی دارد..
او درگذشته نیز تقاضای مشاهده سوابق پزشکی شاه را از کاردار دربار کرده بود و او به شدت با او برخورد کرده بود...
حتی داگو و همسرش نیز نگران سلامتی یونسنگ بودند بطوریکه قطعه سنگ بینی یکی از مجسمه های بودا که اعتقاد داشتند لمس آن به راحتی زایمان کمک می کند با زحمت جدا می کنند و به یونسنگ می رسانند!!
یانگوم از استاد شین تقاضا می کند تا با توجه به اینکه پزشک ملکه است اجازه دهد سوابق ملکه را بررسی کند ولی پزشک شین انجام چنین عملی را بسیار پیچیده و تا حدودی غیر ممکن می داند...
یانگوم که از دسترسی به سوابق سلطنتی با روال عادی نا امید می شود بطور مستقیم از ملکه درخواست می کند تا اجازه دهد تا سوابق پزشکی او را مطالعه کند ...
ولی پزشکان با شنیدن چنین موضوعی یانگوم را مورد بازخواست قرار می دهند و از یانگوم می خواهند تا تقاضای خود را از ملکه پس بگیرد ولی یانگوم به پزشکان صریحاً اعلام می کند که نمی تواند و پزشکان با کینه ای دوباره با توجه به درخواست ملکه این اجازه را برای وی صادر می کنند...
ورود و خروج به محل نگهداری سوابق سلطنتی ، تحت شرایط امنیتی خاص امکان پذیر بود بطوریکه تنها به او 4 ساعت اجازه مطالعه داده می شد و امکان رونوشت و یا دست زدن به سایر اسناد به غیر از اسناد ملکه را نداشت چه برسد به خارج کردن اسناد !
یانگوم پس از ورود از اغفال لحظه ای مراقب سوء استفاده می کند و یکی از اسناد سوابق پزشکی شاه را برداشته و به طرز ماهرانه ای آن را در جوراب خود پنهان می کند..
بطوریکه حتی ، با وجود بازرسی بدنی در حین خروج ، نگهبان متوجه این امر نمی شود...
بدین ترتیب یانگوم موفق به سرقت یکی از اسناد سوابق پزشکی شاه می شود ( شاید یانگوم با این امر اثبات می کند که او حتی در دزدی نیز باهوش است!)
یانگوم پس از سرقت از این محل خطرناک ، سراسیمه به پیش یونگ داک می رود و یانگ داک به سرعت از روی سوابق پزشکی رونوشت تهیه می کند ولی یانگوم به یانگ داک می گوید قصد دارد فردا نسخه دیگری از سوابق را بیاورد! حتی یانگ داک نیز به او می گوید تو دیوانه ای!
یانگوم بارها اسناد پزشکی سلطنتی شاه را دزدیده و برای تهیه رونوشت به آن ها را به یانگ داک می دهد!!!
گیومیونگ نیز در فرصتی مناسب ، آخرین تلاش خود را برای بدست آوردن مین جو انجام می دهد و برای اولین بار و برای اولین شخص جملاتی بر گرفته از احساس واقعی خود را بیان می کند.. که البته ناکام می ماند...
گیومیونگ به چویی اعلام می کند هم اینک هر نقشه ای داری پیاده کن و من مانع شما نیستم! خاندان چویی هم که قصد داشتند افسر مین را به ارتباط با یانگوم متهم کنند با نیرنگی برای جمع آوری مدرک فردی را به پیش داگو می فرستند و با مست کردن داگو ....
که خوشبختانه همسر داگو به موقع وارد عمل شده و داگو را از صحنه خارج می کند...
در این وضعیت یانگوم آخرین سابقه پزشکی را به یانگ داک می رساند...
همسر داگو که بسیار نگران یانگوم است به او نصحیت می کند تا ارتباطش با مین جو را قطع کند وگر نه او و مین جانگ هو جان سالم به در نخواهد برد..
در این موقعیت شاه دچار بیماری می شود
و پزشک مسئول که مدتهاست بیماری شاه را بدرستی تشخیص نمی دهد ، به دنبال جریان فکری سوابق شاه برای بررسی سوابق وی به محل نگهداری اسناد سوابق شاه می رود ولی خوشبختانه به دلیل فراخوانی وی متوجه کمبود اسناد نمی شود!
یانگوم در این فرصت آخرین سابقه پزشکی شاه را به جایش باز می گرداند ، با خیال اینکه کسی از این ماجرا مطلع نشده است...
ولی پس از مدتی گارد امنیتی خصوصی شاه بطور بسیار آرام و مخفیانه او را دستگیر می کنند
و برای تحقیقات و بازجویی به مقر حفاظتی خود می برند و به او اطلاع می دهند که آنها ماموران ویژه ای هستند که به شدت از مسایل خصوصی خانواده شاه محافظت می کنند و هر کس به نحوی اطلاعاتی از این بخش خارج کند بدون کوچکترین اثری کشته می شود...
مامور تحقیقات به او می گوید چرا او این اسناد را خارج کرده است.. یانگوم برای اولین بار همه چیز را انکار می کند... ولی ماموران به او می گویند کار از انکار گذشته است!
مادام چویی کل قصر را بسیج می کند تا بفهمد یانگوم به چه علت تحت چنین بازجویی هراس انگیزی قرار گرفته است..
آخرین بیان ماموران امنیت خصوصی شاه حکایت بر کشتن یانگوم بدون بر جای ماندن کوچکترین اثری در نیمه شب دارد...
آخرین ملاقات یانگوم با رئیس کارداران و ماموران امنیت خصوصی است و به او توضیح می دهد که او برای نجات جان شاه این امر را انجام داده است...
مادام چویی که بالاخره با تمام تلاش از این موضوع مطلع می شود می فهمد که هدف یانگوم از دزدیدن اسناد افشای اطلاعات گذشته بوده است و اعلام می کند حتی بدون تکان دادن انگشتانش یانگوم مرگی آرام و بی سر و صدا را برای خود فراخوانی کرده است!
یانگوم بالاخره با وساطت عمیق کاردار ارشد ، آزاد می گردد ولی ناگهان مادام چویی که از موضوع مطلع شده بود کاردار ارشد و یانگوم را در حیاط می بیند و به کاردار اعلام می کند : "پس تو می خواهی به شاه خیانت کنی"
... و یانگوم که بسیار نگران یونسنگ بود در اولین اقدام سعی می کند از دادن غذاهای چرب به او جلوگیری کند...
استاد شین هنگامیکه از این موضوع مطلع می گردد کلیه پزشکیاران از جمله یوئلی (یوری) را برای تجمع در اطاق یونسنگ و معاینه وی فراخوانی می کند...
همه پزشکیاران و حتی دستیاران نیز متوجه می شوند که یونسنگ فشار خون دارد و پزشکان هنگامیکه یوئلی را مورد بازخواست قرار می دهد به سادگی می گوید : واقعاً تشخیص ندادم!
با وجود درخواست استاد شین به اخراج یوئلی لیکن پزشک مسئول که خود نیز از این نوع نیرنگ ها بی بهره نبود تنها با انزال درجه یوئلی ماجرا را خاتمه می دهد..
آخرین دیالوگ هایی که در حیاط قصر بین شین بی و یانگوم رد و بدل می شود نغمه ای از خاطرات گذشته و هشدارهای یانگوم را یادآوری می کند...
یانگوم با توضیح شرایط به بانو مین آخرین توصیه های ضروری در مورد یونسنگ را گوشزد می کند...
یانگوم ، افسر مین را در حیاط قصر ملاقات می کند و نگرانی خود را در مورد صدمه اطرافیانش در صورت تعلل از اقدامی اساسی به او اطلاع می دهد. افسر مین جو به او می گوید در این شرایط هنوز کاری مشکل است ولی یانگوم ادعا می کند که بعضی مواقع برای مسایل سخت نیز باید راه حلی یافت و نباید صبر کرد تا آسان شوند او بهترین راه را پی بردن به علت بیماری پادشاه از آن زمان تا حال اعلام می کند...
با توجه به اینکه او نمی توانست پادشاه را از نزدیک معاینه کند ، فکری به نظرش می رسد و آن دستیابی به اسناد سوابق پزشکی پادشاه است با وجودیکه افسر مین به او گوشزد می کند که دستیابی به چنین اسنادی امری خطرناک و تقریباً امکان ناپذیر است ولی یانگوم دست از تلاش بر نمی دارد..
او درگذشته نیز تقاضای مشاهده سوابق پزشکی شاه را از کاردار دربار کرده بود و او به شدت با او برخورد کرده بود...
حتی داگو و همسرش نیز نگران سلامتی یونسنگ بودند بطوریکه قطعه سنگ بینی یکی از مجسمه های بودا که اعتقاد داشتند لمس آن به راحتی زایمان کمک می کند با زحمت جدا می کنند و به یونسنگ می رسانند!!
یانگوم از استاد شین تقاضا می کند تا با توجه به اینکه پزشک ملکه است اجازه دهد سوابق ملکه را بررسی کند ولی پزشک شین انجام چنین عملی را بسیار پیچیده و تا حدودی غیر ممکن می داند...
یانگوم که از دسترسی به سوابق سلطنتی با روال عادی نا امید می شود بطور مستقیم از ملکه درخواست می کند تا اجازه دهد تا سوابق پزشکی او را مطالعه کند ...
ولی پزشکان با شنیدن چنین موضوعی یانگوم را مورد بازخواست قرار می دهند و از یانگوم می خواهند تا تقاضای خود را از ملکه پس بگیرد ولی یانگوم به پزشکان صریحاً اعلام می کند که نمی تواند و پزشکان با کینه ای دوباره با توجه به درخواست ملکه این اجازه را برای وی صادر می کنند...
ورود و خروج به محل نگهداری سوابق سلطنتی ، تحت شرایط امنیتی خاص امکان پذیر بود بطوریکه تنها به او 4 ساعت اجازه مطالعه داده می شد و امکان رونوشت و یا دست زدن به سایر اسناد به غیر از اسناد ملکه را نداشت چه برسد به خارج کردن اسناد !
یانگوم پس از ورود از اغفال لحظه ای مراقب سوء استفاده می کند و یکی از اسناد سوابق پزشکی شاه را برداشته و به طرز ماهرانه ای آن را در جوراب خود پنهان می کند..
بطوریکه حتی ، با وجود بازرسی بدنی در حین خروج ، نگهبان متوجه این امر نمی شود...
بدین ترتیب یانگوم موفق به سرقت یکی از اسناد سوابق پزشکی شاه می شود ( شاید یانگوم با این امر اثبات می کند که او حتی در دزدی نیز باهوش است!)
یانگوم پس از سرقت از این محل خطرناک ، سراسیمه به پیش یونگ داک می رود و یانگ داک به سرعت از روی سوابق پزشکی رونوشت تهیه می کند ولی یانگوم به یانگ داک می گوید قصد دارد فردا نسخه دیگری از سوابق را بیاورد! حتی یانگ داک نیز به او می گوید تو دیوانه ای!
یانگوم بارها اسناد پزشکی سلطنتی شاه را دزدیده و برای تهیه رونوشت به آن ها را به یانگ داک می دهد!!!
گیومیونگ نیز در فرصتی مناسب ، آخرین تلاش خود را برای بدست آوردن مین جو انجام می دهد و برای اولین بار و برای اولین شخص جملاتی بر گرفته از احساس واقعی خود را بیان می کند.. که البته ناکام می ماند...
گیومیونگ به چویی اعلام می کند هم اینک هر نقشه ای داری پیاده کن و من مانع شما نیستم! خاندان چویی هم که قصد داشتند افسر مین را به ارتباط با یانگوم متهم کنند با نیرنگی برای جمع آوری مدرک فردی را به پیش داگو می فرستند و با مست کردن داگو ....
که خوشبختانه همسر داگو به موقع وارد عمل شده و داگو را از صحنه خارج می کند...
در این وضعیت یانگوم آخرین سابقه پزشکی را به یانگ داک می رساند...
همسر داگو که بسیار نگران یانگوم است به او نصحیت می کند تا ارتباطش با مین جو را قطع کند وگر نه او و مین جانگ هو جان سالم به در نخواهد برد..
در این موقعیت شاه دچار بیماری می شود
و پزشک مسئول که مدتهاست بیماری شاه را بدرستی تشخیص نمی دهد ، به دنبال جریان فکری سوابق شاه برای بررسی سوابق وی به محل نگهداری اسناد سوابق شاه می رود ولی خوشبختانه به دلیل فراخوانی وی متوجه کمبود اسناد نمی شود!
یانگوم در این فرصت آخرین سابقه پزشکی شاه را به جایش باز می گرداند ، با خیال اینکه کسی از این ماجرا مطلع نشده است...
ولی پس از مدتی گارد امنیتی خصوصی شاه بطور بسیار آرام و مخفیانه او را دستگیر می کنند
و برای تحقیقات و بازجویی به مقر حفاظتی خود می برند و به او اطلاع می دهند که آنها ماموران ویژه ای هستند که به شدت از مسایل خصوصی خانواده شاه محافظت می کنند و هر کس به نحوی اطلاعاتی از این بخش خارج کند بدون کوچکترین اثری کشته می شود...
مامور تحقیقات به او می گوید چرا او این اسناد را خارج کرده است.. یانگوم برای اولین بار همه چیز را انکار می کند... ولی ماموران به او می گویند کار از انکار گذشته است!
مادام چویی کل قصر را بسیج می کند تا بفهمد یانگوم به چه علت تحت چنین بازجویی هراس انگیزی قرار گرفته است..
آخرین بیان ماموران امنیت خصوصی شاه حکایت بر کشتن یانگوم بدون بر جای ماندن کوچکترین اثری در نیمه شب دارد...
آخرین ملاقات یانگوم با رئیس کارداران و ماموران امنیت خصوصی است و به او توضیح می دهد که او برای نجات جان شاه این امر را انجام داده است...
مادام چویی که بالاخره با تمام تلاش از این موضوع مطلع می شود می فهمد که هدف یانگوم از دزدیدن اسناد افشای اطلاعات گذشته بوده است و اعلام می کند حتی بدون تکان دادن انگشتانش یانگوم مرگی آرام و بی سر و صدا را برای خود فراخوانی کرده است!
یانگوم بالاخره با وساطت عمیق کاردار ارشد ، آزاد می گردد ولی ناگهان مادام چویی که از موضوع مطلع شده بود کاردار ارشد و یانگوم را در حیاط می بیند و به کاردار اعلام می کند : "پس تو می خواهی به شاه خیانت کنی"
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: جواهري در قصر
خلاصه قسمت 43 سریال جواهری در قصر!
مادام چویی به رئیس کاردار هشدار می دهد که اگر یانگوم را ببخشد به سرعت همه قصر متوجه این موضوع می شوند و او نیز به دردسر می افتد البته رئیس کاردار همه چیز را انکار می کند و اعلام می کند یانگوم تنها برای حساسیت کار تحت بازجویی قرار داده اند..
افسر مین جو متوجه می شود که یانگوم به اتاق اسناد محرمانه رفته و حتی اسناد را با خود خارج کرده است او بسیار نگران می شود و به می گوید خیلی خوش شانس بوده است...
یانگ داک نتایج را نیز تقریباً همان آنفولانزا اعلام می کند..
مادام چویی که از آزادی یانگوم عصبانی است پزشک مسئول را می بیند و به او می گوید یانگوم آزاد شده و رئیس کاردار انکار می کند و به او هشدار می دهد در صورتیکه یانگوم به تشخیص نادرست گذشته پی ببرد او نیز در امان نخواهد بود..
خانواده چویی از وزیر دست راست می خواهند به نحوی موضوع را از زیر زبان کاردار مسئول اسناد بیرون بکشد که البته کاردار بدون اعتراف و یا اطلاع مکان را ترک می کند...
از طرفی دیگر افسر مین که داگو و عده ای را جاسوس چویی قرار داده بود از داگو اطلاعات لازم را می گیرید و به آنها هشدار می دهد از این به بعد بیشتر مراقب باشند...
در این میان کاردار مسئول نامه ای مرموز از طرف چویی دریافت می کند...
پزشک مسئول سلامتی شاه نیز از بابت بیماری شاه بسیار نگران است او در گذشته نیز به تشخیص مشکوک بوده و با پزشکان زیادی مشورت کرده بود که البته بی حاصل بود..
یوئلی این موضوع را متوجه می شود و پزشک او را در جریان موضوعی قرار می دهد و یوئلی لیست غذاهایی که بانوی اول نباید استفاده کند را به آشپزخانه ارائه می دهد...
پزشکان با حضور افسر مین در رابطه با بیماری پادشاه جلسه ای ترتیب می دهند ...
شین بی نیز بالاخره یانگوم را مجبور می کند تا به او بگوید چرا بدنبال تشخیص بیماری است و چرا یوئلی با او دشمنی دارد...
شین بی که قصد دارد به یانگوم کمک کند سعی می کند بفهمد یوئلی چه چیزی را پنهان می کند...
یانگوم و شین بی به فکر می افتند به داروخانه سلطنتی مراجعه کنند و لیست داروهای خارج شده را ببینند تا متوجه شوند یوئلی از چه مواد اولیه ای جهت تهیه داروی شاه استفاده می کند.
ماموران افسر مین نقشه ای از چویی بدست می آورند که دارای نقاط مشخص شده است افسر مین به خاطر می آورد که نمونه ای شبیه این نقشه را قبلاً از یک جاسوس ژاپنی نیز گرفته بود و این مسأله او را کنجکاو می کند.
یانگوم متوجه می شود که پزشک اول از بیماری مطلع نیست و مشغول تحقیق است لذا از یانگ داک می خواهد تا هر طور شده قبل از آنکه پزشک مسئول به بیماری واقعی پی ببرد آن را دریابند او علت این رقابت را انتقام مادام هن اعلام می کند..
کاردار مسئول نیز با دریافت آن نامه به پیش وزیر دست راست می آید و موضوع را به او می گوید! وزیر از چویی می پرسد چطور او را وادار به حرف زدن کردی ؟ چویی می گوید او نیز کاملاً بی آلایش برای شاه کار نمی کرده و من اسرارش را می دانستم!
جاسوسان افسر مین وقتی موضوع افشا توسط مسئول کاردار را به او اطلاع می دهند سراسیمه به دنبال یانگوم می گردد ولی اثری از او یافت نمی کند...
بدین ترتیب بانو چویی رئیس کاردارها را مجبور به مجازات یانگوم می کند و او را تهدید می کند قبل از آنکه همه جریان برای قصر افشا شود اینکار را انجام دهد..
رئیس کاردارها که راهی برایش نمی ماند اعلام می کند به علت بیماری پادشاه این موضوع را به ملکه اطلاع می دهد تا او در این باره تصمیم بگیرد...
این موضوع در حضور بانو چویی به ملکه اعلام می شود ملکه به شدت عصبانی می شود از اینکه چطور یانگوم توانسته از اعتماد او سوء استفاده کند و خواستار مجازات او بر طبق قوانین قصر می شود...
و لذا یانگوم مجدداً دستگیر و تحت بازجویی قرار می گیرد
و زمان مجازات او نیمه شب اعلام می شود...
یانگوم در این شرایط بسیار متحیر و با خود تکرار می کند پشیمان نیستم مادام هن ولی من باید حقیقت را آشکار می کردم ...
حال شاه نیز کمی رو به بهبودی می رود
مادام چویی هم افرادی را مامور می کند تا مطمئن شوند یانگوم را نیمه شب برای مجازات خارج می کنند...
نیمه شب فرا می رسد و یانگوم را برای مجازات آماده می کنند
و او را شبانه و مخفیانه از قصر خارج می کنند...
زهر کشنده نیز برای مرگ بی نشان او آماده می شود..
جاسوسان چویی نیز شاهد خروج یانگوم توسط کارداران قصر به قصد مجازات هستند...
یانگوم تا لحظه مرگ پیش می رود
و بانو چویی از این امر مطمئن می شود و از اینکه بالاخره همه چیز تمام شد خوشحال می شوند...
و حتی ادعا می کنند چطور به قصر برگشت در حالیکه باید از ما ممنون می شد که به او اجازه زندگی در تبعیدگاه داده بودیم...
در خلال این جریان بانوی اول توسط کارداران فراخوانی و برای بررسی بازداشت می شود علت این بازداشت بد شدن ناگهانی حال پادشاه عنوان می شود..
پزشک مسئول سلامتی که هیچ راهی نمی بیند مگر آنکه تقصیر ها را بر گردن مادام چویی بیاندازد سعی می کند او را مقصر بداند و اعلام می کند او مواد غذایی نایابی را از مینگ به چوسان آورده که او آنها را بررسی نکرده است و مادام چویی را درگیر بیماری شاه می کند!
و حتی سابقه قبلی بانوان را نیز به میان می کشد بر اساس سابقه قبلی ، بانوی اول نیز به همان شکل (بانو هن) دستگیر می شود...
مادام چویی بسیار عصبانی می شود و فریاد می زند او فکر می کند ما هم بانو هن هستیم که با این حیله دوباره او به دام بیافتیم... مادام چویی از طرفی نمی تواند موضوع گذشته را برملا کند و از طرفی نمی تواند شاهد ماجرا باشد...
بانوان و خصوصاً شین بی که متوجه عدم حضور یانگوم می شوند در پی او می گردند...
یانگوم که اینبار نیز جان سالم بدر برده بود در صبح روز بعدی در مکانی دیگر از کیسه خارج و آزاد می شود و ناگهان ملکه را در برابر خود می بیند که به او می گوید بنشین!
ملکه به یانگوم می گوید :" تو از اعتماد من سوء استفاده کردی و این مسأله ای نیست که کسی بخشیده شود و هم اینک طبق قانون قصر خارج شده ای و خود را مرده فرض کن! ولی علتی که مرگ تو را به تعویق انداختم این است که باور داری تشخیص بیماری پادشاه اشتباه است این موضوع را ثابت کن و خود را زنده کن!"
مادام چویی به رئیس کاردار هشدار می دهد که اگر یانگوم را ببخشد به سرعت همه قصر متوجه این موضوع می شوند و او نیز به دردسر می افتد البته رئیس کاردار همه چیز را انکار می کند و اعلام می کند یانگوم تنها برای حساسیت کار تحت بازجویی قرار داده اند..
افسر مین جو متوجه می شود که یانگوم به اتاق اسناد محرمانه رفته و حتی اسناد را با خود خارج کرده است او بسیار نگران می شود و به می گوید خیلی خوش شانس بوده است...
یانگ داک نتایج را نیز تقریباً همان آنفولانزا اعلام می کند..
مادام چویی که از آزادی یانگوم عصبانی است پزشک مسئول را می بیند و به او می گوید یانگوم آزاد شده و رئیس کاردار انکار می کند و به او هشدار می دهد در صورتیکه یانگوم به تشخیص نادرست گذشته پی ببرد او نیز در امان نخواهد بود..
خانواده چویی از وزیر دست راست می خواهند به نحوی موضوع را از زیر زبان کاردار مسئول اسناد بیرون بکشد که البته کاردار بدون اعتراف و یا اطلاع مکان را ترک می کند...
از طرفی دیگر افسر مین که داگو و عده ای را جاسوس چویی قرار داده بود از داگو اطلاعات لازم را می گیرید و به آنها هشدار می دهد از این به بعد بیشتر مراقب باشند...
در این میان کاردار مسئول نامه ای مرموز از طرف چویی دریافت می کند...
پزشک مسئول سلامتی شاه نیز از بابت بیماری شاه بسیار نگران است او در گذشته نیز به تشخیص مشکوک بوده و با پزشکان زیادی مشورت کرده بود که البته بی حاصل بود..
یوئلی این موضوع را متوجه می شود و پزشک او را در جریان موضوعی قرار می دهد و یوئلی لیست غذاهایی که بانوی اول نباید استفاده کند را به آشپزخانه ارائه می دهد...
پزشکان با حضور افسر مین در رابطه با بیماری پادشاه جلسه ای ترتیب می دهند ...
شین بی نیز بالاخره یانگوم را مجبور می کند تا به او بگوید چرا بدنبال تشخیص بیماری است و چرا یوئلی با او دشمنی دارد...
شین بی که قصد دارد به یانگوم کمک کند سعی می کند بفهمد یوئلی چه چیزی را پنهان می کند...
یانگوم و شین بی به فکر می افتند به داروخانه سلطنتی مراجعه کنند و لیست داروهای خارج شده را ببینند تا متوجه شوند یوئلی از چه مواد اولیه ای جهت تهیه داروی شاه استفاده می کند.
ماموران افسر مین نقشه ای از چویی بدست می آورند که دارای نقاط مشخص شده است افسر مین به خاطر می آورد که نمونه ای شبیه این نقشه را قبلاً از یک جاسوس ژاپنی نیز گرفته بود و این مسأله او را کنجکاو می کند.
یانگوم متوجه می شود که پزشک اول از بیماری مطلع نیست و مشغول تحقیق است لذا از یانگ داک می خواهد تا هر طور شده قبل از آنکه پزشک مسئول به بیماری واقعی پی ببرد آن را دریابند او علت این رقابت را انتقام مادام هن اعلام می کند..
کاردار مسئول نیز با دریافت آن نامه به پیش وزیر دست راست می آید و موضوع را به او می گوید! وزیر از چویی می پرسد چطور او را وادار به حرف زدن کردی ؟ چویی می گوید او نیز کاملاً بی آلایش برای شاه کار نمی کرده و من اسرارش را می دانستم!
جاسوسان افسر مین وقتی موضوع افشا توسط مسئول کاردار را به او اطلاع می دهند سراسیمه به دنبال یانگوم می گردد ولی اثری از او یافت نمی کند...
بدین ترتیب بانو چویی رئیس کاردارها را مجبور به مجازات یانگوم می کند و او را تهدید می کند قبل از آنکه همه جریان برای قصر افشا شود اینکار را انجام دهد..
رئیس کاردارها که راهی برایش نمی ماند اعلام می کند به علت بیماری پادشاه این موضوع را به ملکه اطلاع می دهد تا او در این باره تصمیم بگیرد...
این موضوع در حضور بانو چویی به ملکه اعلام می شود ملکه به شدت عصبانی می شود از اینکه چطور یانگوم توانسته از اعتماد او سوء استفاده کند و خواستار مجازات او بر طبق قوانین قصر می شود...
و لذا یانگوم مجدداً دستگیر و تحت بازجویی قرار می گیرد
و زمان مجازات او نیمه شب اعلام می شود...
یانگوم در این شرایط بسیار متحیر و با خود تکرار می کند پشیمان نیستم مادام هن ولی من باید حقیقت را آشکار می کردم ...
حال شاه نیز کمی رو به بهبودی می رود
مادام چویی هم افرادی را مامور می کند تا مطمئن شوند یانگوم را نیمه شب برای مجازات خارج می کنند...
نیمه شب فرا می رسد و یانگوم را برای مجازات آماده می کنند
و او را شبانه و مخفیانه از قصر خارج می کنند...
زهر کشنده نیز برای مرگ بی نشان او آماده می شود..
جاسوسان چویی نیز شاهد خروج یانگوم توسط کارداران قصر به قصد مجازات هستند...
یانگوم تا لحظه مرگ پیش می رود
و بانو چویی از این امر مطمئن می شود و از اینکه بالاخره همه چیز تمام شد خوشحال می شوند...
و حتی ادعا می کنند چطور به قصر برگشت در حالیکه باید از ما ممنون می شد که به او اجازه زندگی در تبعیدگاه داده بودیم...
در خلال این جریان بانوی اول توسط کارداران فراخوانی و برای بررسی بازداشت می شود علت این بازداشت بد شدن ناگهانی حال پادشاه عنوان می شود..
پزشک مسئول سلامتی که هیچ راهی نمی بیند مگر آنکه تقصیر ها را بر گردن مادام چویی بیاندازد سعی می کند او را مقصر بداند و اعلام می کند او مواد غذایی نایابی را از مینگ به چوسان آورده که او آنها را بررسی نکرده است و مادام چویی را درگیر بیماری شاه می کند!
و حتی سابقه قبلی بانوان را نیز به میان می کشد بر اساس سابقه قبلی ، بانوی اول نیز به همان شکل (بانو هن) دستگیر می شود...
مادام چویی بسیار عصبانی می شود و فریاد می زند او فکر می کند ما هم بانو هن هستیم که با این حیله دوباره او به دام بیافتیم... مادام چویی از طرفی نمی تواند موضوع گذشته را برملا کند و از طرفی نمی تواند شاهد ماجرا باشد...
بانوان و خصوصاً شین بی که متوجه عدم حضور یانگوم می شوند در پی او می گردند...
یانگوم که اینبار نیز جان سالم بدر برده بود در صبح روز بعدی در مکانی دیگر از کیسه خارج و آزاد می شود و ناگهان ملکه را در برابر خود می بیند که به او می گوید بنشین!
ملکه به یانگوم می گوید :" تو از اعتماد من سوء استفاده کردی و این مسأله ای نیست که کسی بخشیده شود و هم اینک طبق قانون قصر خارج شده ای و خود را مرده فرض کن! ولی علتی که مرگ تو را به تعویق انداختم این است که باور داری تشخیص بیماری پادشاه اشتباه است این موضوع را ثابت کن و خود را زنده کن!"
parastoo- قدیمی
- تعداد پستها : 238
موقعيت : ایران
Registration date : 2007-07-24
رد: جواهري در قصر
سانسوری های قسمت 42
سانسوری 42
گیومیونگ غذایی تهیه کرده بود و برای اتمام حجت با افسر مین او را به منزل خود دعوت کرد و به افسر مین گفت : که من دیگر عشقی در ذهنم نسبت به تو ندارم و ....
سانسوری 42
گیومیونگ غذایی تهیه کرده بود و برای اتمام حجت با افسر مین او را به منزل خود دعوت کرد و به افسر مین گفت : که من دیگر عشقی در ذهنم نسبت به تو ندارم و ....
parastoo- قدیمی
- تعداد پستها : 238
موقعيت : ایران
Registration date : 2007-07-24
رد: جواهري در قصر
خلاصه قسمت جهل و چهارم سریال جواهری در قصر
و صحبت خود را یکبار دیگر اعلام میکند و می گوید تنها راه بازگشت یانگوم به قصر این است که بفهمد بیماری پادشاه چیست...
یانگوم که هنوز متوجه نشده است که چرا ملکه او رابخشیده از رییس کاردارها می پرسد چه اتفاقی افتاده که ملکه از جان او گذشته و به او یک فرصت دیگر داده است...
که افسر مین جانگ هو می گوید که پادشاه دوباره غش کرده است و داروخانه دوباره آشپزخانه را متهم کرده است و بانوی ارشد دوباره تحت بازجویی قرار گرفته است...
یانگوم هنوز در تعجب اتفاقات به وجود آمده است که ریس کاردارهابه او اعلام می کند فعلا وقت تعجب کردن نیست...
و به یانگوم می گوید که مزرعه گیاهان زیاد در دید نیست وپیدا کردن ترکیبات گیاهی آسان است و هم چنین مزرعه به قصر نیز نزدیک است و می تواند برای مزرعه نگهبان نیز بگذارد و به او می گوید که او موقعیت خطرناکی گیر کرده و باید بفهمد علت بیماری پادشاه چیست و گرنه...
در همین حال افسر مین رو به یانگوم و یانگ دوک می گوید که ما باید هر طور شده راز جنایت های خانواده چویی را فاش کنیم و مهم نیست که چه اتفاقی می افتد...
یانگ دوک به یانگوم می گوید بیمارانی را که علائم پادشاه را دارند به این جا آورده است و جز این راهی برای شروع کردن و پی بردن به بیماری پادشاه را ندارند...
که وزی راوو عصبانی می شود و اعلام می کند درحالی که سلامتی عالی جناب در حالت بحرانی است شما در مورد این موضوع بی اهمیت صحبت می کنید...
افسر مین جانگ هو از وزیر او می خواهد که اجازه دهد پزشک یونگ و شین هم نبض پادشاه را بگیرند تا مطمئن شوند تشخیص پزشک قصر درست بوده که وزیر موافقت می کند و پزشک شین ویونگ نبض پادشاه را می گیرند و تشخیص پزشک قصر را تصدیق می کنند...
که بانو چویی اعتراض می کند و اعلام می کند که تشخیص پزشکان اشتباه بوده و علت بیماری ازغذاهای آشپزخانه نبوده و برای این کار با دادن غذا به هزار نفر ثابت خواهد کرد که مشکل از غذاها نیست...
که در همین حال پزشک قصر به یولی(یوری) می گوید هر طور شده باید با بانو چویی صلح کنیم و در تبرئه شدنش به اوکمک کنیم که در همین حال یانگرو با عجله وارد اتاق می شود و اعلام می کند که می خواهند آشپزخانه و منزل چویی را بازرسی کنند که در آشپزخانه ظرفی راپیدا می کنند که حاوی سم قارچ پاپلیلیوناکوس هست و این باعث زندانی شدن بانو چویی و گیومیونگ می شود...
پانسول چویی به دیدار وزیر اوو می رود و از او می خواهد که هر کاری می تواند برای نجات بانو چویی و گیومیونگ بکند و نگران هزینه آن نباشد هم چنین یولی(یوری) به دیدار بانوی سابق منشی ها می رود و به او قول می دهد که بانو چویی را برکنار و او را به کار سابق خود برگرداند و بدین گونه جواب زحمت های اورابدهد (زیرا بانوی سابق منشی ها یولی و خواهرش را از کوچکی کنار خود بزرگ کرده و به نوعی سرپرست آنها بوده است)
هم چنین وزیر اوو که از دیدن بانوی سابق منشی ها شکه شده به او می گوید که از او چه می خواهد که بانوی سابق منشی ها از او می خواهد که او را به کار سابق خود برگرداند و به نوعی باعث تغییر موضع وزیر اوو می شود...
مونايي كوجايي ؟
و یانگوم خود را در برابر ملکه می بیند...
در همین حال ملکه به یانگوم میگوید تنها دلیلی که مرگ او را عقب انداخته این است که تو معتقد هستی تشخیص بیماری پادشاه اشتباه بوده و به همین دلیل سوابق پزشکی پادشاه را بیرون بردی...
آیا این چنین هست؟ که یانگوم اعلام می کند بله...
در همین حال ملکه از یانگوم می خواهد بدون هیچ توجیهی اثبات کند که تشخیص بیماری پادشاه اشتباه بوده است وبه او می گوید که اگربتواند اثبات کند زنده خواهدماند واگرنتواند برای همیشه ناپدیدخواهدشد... و صحبت خود را یکبار دیگر اعلام میکند و می گوید تنها راه بازگشت یانگوم به قصر این است که بفهمد بیماری پادشاه چیست...
یانگوم که هنوز متوجه نشده است که چرا ملکه او رابخشیده از رییس کاردارها می پرسد چه اتفاقی افتاده که ملکه از جان او گذشته و به او یک فرصت دیگر داده است...
که رییس کاردارها به او اعلام می کند که ملکه به رابطه میان بانو هن و بانو چویی پی برده وتصمیم دارد که واقعیت را بفهمد که چرا این اتفاق ها می افتد...
یانگوم که هنوز نمی داند چه آینده ای در انتظار اوست همراه رییس کاردارها وارد مزرعه گیاهانمی شود...که ناگهان افس رمین جانگ هو و یانگ دوک رادر برابر خود می بیند و ازدیدن انها تعجب می کند و علت حضور آنها را جویا می شود...
که رییس کاردارها اعلام میکند این ایده آقای مین بود، ایشون قبل از حضور رییس بانوان دربار آمدند و درباره خطراتی که تو را تهدید می کرد گفتند و خواستار دیدار با ملکه شد...که افسر مین جانگ هو می گوید که پادشاه دوباره غش کرده است و داروخانه دوباره آشپزخانه را متهم کرده است و بانوی ارشد دوباره تحت بازجویی قرار گرفته است...
یانگوم هنوز در تعجب اتفاقات به وجود آمده است که ریس کاردارهابه او اعلام می کند فعلا وقت تعجب کردن نیست...
و به یانگوم می گوید که مزرعه گیاهان زیاد در دید نیست وپیدا کردن ترکیبات گیاهی آسان است و هم چنین مزرعه به قصر نیز نزدیک است و می تواند برای مزرعه نگهبان نیز بگذارد و به او می گوید که او موقعیت خطرناکی گیر کرده و باید بفهمد علت بیماری پادشاه چیست و گرنه...
در همین حال افسر مین رو به یانگوم و یانگ دوک می گوید که ما باید هر طور شده راز جنایت های خانواده چویی را فاش کنیم و مهم نیست که چه اتفاقی می افتد...
یانگ دوک به یانگوم می گوید بیمارانی را که علائم پادشاه را دارند به این جا آورده است و جز این راهی برای شروع کردن و پی بردن به بیماری پادشاه را ندارند...
و یانگوم شروع به درست کردن دارو می کند...
درهمین حال افسر مین جانگ هو اعلام می کند که یانگوم به جزیره جیجو تبعیدشده واین گونه اخراج شده است...که وزی راوو عصبانی می شود و اعلام می کند درحالی که سلامتی عالی جناب در حالت بحرانی است شما در مورد این موضوع بی اهمیت صحبت می کنید...
افسر مین جانگ هو از وزیر او می خواهد که اجازه دهد پزشک یونگ و شین هم نبض پادشاه را بگیرند تا مطمئن شوند تشخیص پزشک قصر درست بوده که وزیر موافقت می کند و پزشک شین ویونگ نبض پادشاه را می گیرند و تشخیص پزشک قصر را تصدیق می کنند...
که بانو چویی اعتراض می کند و اعلام می کند که تشخیص پزشکان اشتباه بوده و علت بیماری ازغذاهای آشپزخانه نبوده و برای این کار با دادن غذا به هزار نفر ثابت خواهد کرد که مشکل از غذاها نیست...
که در همین حال پزشک قصر به یولی(یوری) می گوید هر طور شده باید با بانو چویی صلح کنیم و در تبرئه شدنش به اوکمک کنیم که در همین حال یانگرو با عجله وارد اتاق می شود و اعلام می کند که می خواهند آشپزخانه و منزل چویی را بازرسی کنند که در آشپزخانه ظرفی راپیدا می کنند که حاوی سم قارچ پاپلیلیوناکوس هست و این باعث زندانی شدن بانو چویی و گیومیونگ می شود...
پانسول چویی به دیدار وزیر اوو می رود و از او می خواهد که هر کاری می تواند برای نجات بانو چویی و گیومیونگ بکند و نگران هزینه آن نباشد هم چنین یولی(یوری) به دیدار بانوی سابق منشی ها می رود و به او قول می دهد که بانو چویی را برکنار و او را به کار سابق خود برگرداند و بدین گونه جواب زحمت های اورابدهد (زیرا بانوی سابق منشی ها یولی و خواهرش را از کوچکی کنار خود بزرگ کرده و به نوعی سرپرست آنها بوده است)
هم چنین وزیر اوو که از دیدن بانوی سابق منشی ها شکه شده به او می گوید که از او چه می خواهد که بانوی سابق منشی ها از او می خواهد که او را به کار سابق خود برگرداند و به نوعی باعث تغییر موضع وزیر اوو می شود...
یانگوم به دیدار بانو چویی و گیمویونگ که در زندان هستند می رود و به آنها اعلام می کند که حاضر است یک فرصت دیگر به آنها بدهد به این شرط که توبه کنند و از بانوهن طلب بخشش کنند...
یانگوم که متوجه علت بیماری شده است به همراه افسر مین به محلی که بانوچویی وپانسول چویی وگیومیونگ را شکنجه می دهند می روند وا علام می کنند غذاها مشکل نداشته بلکه تشخیص اشتباه بوده و خانواده چویی مقصر نیستند... مونايي كوجايي ؟
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: جواهري در قصر
یانگوم واقعی چه کسی بوده ؟
اگر بخواهیم سابقه تاریخی مجموعه تلویزیونی جواهری در قصر را برسی کنیم باید به پانصد سال قبل بر گردیم . یعنی زمانی که کشور کره زیر سلطله سلسله جوسون بود و مردان مرد سالار تمام ارکان حکومتی و غیر حکومتی کشور را اداره می کردند . آن زمان زنان اجازه دخالت در امور خارج از خانه را نداشتند. بخش عمده ای از داستان این مجموعه تلویزیونی واقعی و داستان دختری است که با وجود شرایط ذکر شده با عنوان آشپز دربار جایی برای خودش در قصر سلطنتی باز می کند. اما از قصر اخراج می شود ولی سرانجام به پزشکی حاذق تبدیل و به عنوان پزشک مخصوص پادشاه انتخاب می شود . نام این دختر افسانه ای یانگوم است . (البته بعد ها پادشاه کره به او لقب یانگوم کبیر را اهدا می کند).جواهری در قصر داستان فراز و نشبیهای زندگی یانگوم و سر گذشت موفقیت ها و شکست های اوست و تقریبا می توان گفت که یانگوم اوشین مردم کره است البته این مجموعه ۵۴ قسمتی برداشتی آزاد از زندگی یانگوم است و کارگردان و نویسنده آن برای جذاب تر شدن ماجرا بخش هایی را به زندگی او اضافه و قسمت هایی را حذف کردند.
پدر و مادر یانگوم (که از در باران بودند) در دوران کودکی او توسط توطئه گران کشته می شوند و او تصمیم می گیرد برای گرفتن انتقام وارد دربار شود البته مادرش آرزو داشت دخترش روزی بزرگ ترین سر آشپز قصر شود تا بتواند به کتاب یادداشت های سر آشپز دسترسی پیدا کند و شرح بی عدالتیهای طبقه حاکم را در آن بنویسد تا به نسلهای آینده منتقل شود هنر پیشه نقش یانگوم لی یونگ ئه نام دارد که ابتدا قرار نبود این نقش را بازی کند اما با ورودش به گروه بازیگری خیلی زود بقیه رقبا را کنار زد و به این نقش رسید!
پس از پخش این مجموعه از شبکه های تلویزیونی چند کشور جهان بسیاری از انگلیسی ها در حال امضای طوماری به صورت آن لاین هستندتا شبکه بی . بی . سی ۴ را مجبور به پخش این مجموعه کنند. اما مسئولان این شبکه می گویند در سال فقط می توانند یک مجموعه ده قسمتی پخش کنند نه پنجاه و چهار قسمتی !
این مجموعه هنگام نمایش در کشور کره رکورد ۵۰ درصدی تعداد تماشاگر در را شکست و توانست بالا ترین تعداد تماشاگر در تاریخ تلویزیون کره را کسب کند. کره ای ها آن قدر از موفقیت این مجموعه تلویزیونی خوش حال بودند که سال ۲۰۰۴ محل ساخت این مجموعه را تبدیل به یک پارک توریستی کردند و در حال حاضر هر سال جهانگردان داخلی و خارجی زیادی از این پارک بازدید می کنند و علاوه بر پوشیدن لباس های سنتی و آشنایی با آشپزی سلطنتی بازیهای قدیمی کره مثل توهو (انداختن تیر داخل یک خمره بزرگ ) را هم تجربه می کنند.
و اما چند نکته جالب درباره این مجموعه:
۱ـدر تاریخ کره شخصی به نام مین یونگ هو وجود داشته ولی اصلا" عاشق خانوم یانگوم نبوده!
۲ـبانو کوی(چوی)هم یک شخصیت واقعی تاریخی است ولی در زمان خودش دهها برابر بدجنس تر بوده!
۳ـقرار بود بانو هن در قسمتهای اولیه این مجموعه بمیرد ولی با توجه به استقبال تماشاگران از این شخصیت مرگش توسط دست اندر کاران ساخت این مجموعه به تعویق افتاد
اگر بخواهیم سابقه تاریخی مجموعه تلویزیونی جواهری در قصر را برسی کنیم باید به پانصد سال قبل بر گردیم . یعنی زمانی که کشور کره زیر سلطله سلسله جوسون بود و مردان مرد سالار تمام ارکان حکومتی و غیر حکومتی کشور را اداره می کردند . آن زمان زنان اجازه دخالت در امور خارج از خانه را نداشتند. بخش عمده ای از داستان این مجموعه تلویزیونی واقعی و داستان دختری است که با وجود شرایط ذکر شده با عنوان آشپز دربار جایی برای خودش در قصر سلطنتی باز می کند. اما از قصر اخراج می شود ولی سرانجام به پزشکی حاذق تبدیل و به عنوان پزشک مخصوص پادشاه انتخاب می شود . نام این دختر افسانه ای یانگوم است . (البته بعد ها پادشاه کره به او لقب یانگوم کبیر را اهدا می کند).جواهری در قصر داستان فراز و نشبیهای زندگی یانگوم و سر گذشت موفقیت ها و شکست های اوست و تقریبا می توان گفت که یانگوم اوشین مردم کره است البته این مجموعه ۵۴ قسمتی برداشتی آزاد از زندگی یانگوم است و کارگردان و نویسنده آن برای جذاب تر شدن ماجرا بخش هایی را به زندگی او اضافه و قسمت هایی را حذف کردند.
پدر و مادر یانگوم (که از در باران بودند) در دوران کودکی او توسط توطئه گران کشته می شوند و او تصمیم می گیرد برای گرفتن انتقام وارد دربار شود البته مادرش آرزو داشت دخترش روزی بزرگ ترین سر آشپز قصر شود تا بتواند به کتاب یادداشت های سر آشپز دسترسی پیدا کند و شرح بی عدالتیهای طبقه حاکم را در آن بنویسد تا به نسلهای آینده منتقل شود هنر پیشه نقش یانگوم لی یونگ ئه نام دارد که ابتدا قرار نبود این نقش را بازی کند اما با ورودش به گروه بازیگری خیلی زود بقیه رقبا را کنار زد و به این نقش رسید!
پس از پخش این مجموعه از شبکه های تلویزیونی چند کشور جهان بسیاری از انگلیسی ها در حال امضای طوماری به صورت آن لاین هستندتا شبکه بی . بی . سی ۴ را مجبور به پخش این مجموعه کنند. اما مسئولان این شبکه می گویند در سال فقط می توانند یک مجموعه ده قسمتی پخش کنند نه پنجاه و چهار قسمتی !
این مجموعه هنگام نمایش در کشور کره رکورد ۵۰ درصدی تعداد تماشاگر در را شکست و توانست بالا ترین تعداد تماشاگر در تاریخ تلویزیون کره را کسب کند. کره ای ها آن قدر از موفقیت این مجموعه تلویزیونی خوش حال بودند که سال ۲۰۰۴ محل ساخت این مجموعه را تبدیل به یک پارک توریستی کردند و در حال حاضر هر سال جهانگردان داخلی و خارجی زیادی از این پارک بازدید می کنند و علاوه بر پوشیدن لباس های سنتی و آشنایی با آشپزی سلطنتی بازیهای قدیمی کره مثل توهو (انداختن تیر داخل یک خمره بزرگ ) را هم تجربه می کنند.
و اما چند نکته جالب درباره این مجموعه:
۱ـدر تاریخ کره شخصی به نام مین یونگ هو وجود داشته ولی اصلا" عاشق خانوم یانگوم نبوده!
۲ـبانو کوی(چوی)هم یک شخصیت واقعی تاریخی است ولی در زمان خودش دهها برابر بدجنس تر بوده!
۳ـقرار بود بانو هن در قسمتهای اولیه این مجموعه بمیرد ولی با توجه به استقبال تماشاگران از این شخصیت مرگش توسط دست اندر کاران ساخت این مجموعه به تعویق افتاد
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: جواهري در قصر
خلاصه قسمت چهل و پنجم سریال جواهری در قصر
خاندان چویی که ازشکنجه رهایی یافته اند به زندان منتقل می شوند...
پانسول چویی و بانو چویی در این فکر هستند که چه اتفاقی باعث آزادی آنها شده است که گومیونگ می گویدکه آنها گفتند این فرمان ملکه بود و همه فکر می کردند یانگوم در این مدت توسط نگهبانان تنبیه می شود درحالی که در این مدت او در حال بررسی بیماری پادشاه بوده است...
که دراین حین پانسول چویی می گوید پس شما می گویید که زندگی ماحالا در دستان یانگوم است؟ که گیومیونگ می گوید حالا ...
وزیر اوو که فکر می کند یانگوم مرده است وقتی متوجه می شود او زنده است عصبانی می شود و علت زنده ماندن یانگوم را جویا می شود که به او اعلام می کنند به دستور ملکه یانگوم را آزاد کردند...
یانگوم که متوجه بیماری پادشاه شده است به همراه افسرمین به نزد ملکه می روند ، که ملکه از یانگوم می پرسد که بیماری پادشاه را تشخیص داده است؟...
که یانگوم می گوید: بله ، ما بر روی بیمارانی که در آنها علائم سرما خوردگی وجود داشت به دقت امتحان کردیم اما من فهمیدم که مسئله سرما خوردگی نیست زیرا علائم دیگری نیز در پادشاه دیده می شود که من با موفقیت دو فردی راکه علائم پادشاه را داشته اند باموفقیت درمان کردم...
ملکه از یانگوم می پرسد که اسم و علت این بیماری چیست و پادشاه چگونه به این بیماری مبتلا شده است که یانگوم اعلام می کند من بیماری را یافته ام اما اسم آن را نمی دانم...
دراین حین پزشک قصر اعلام می کند که می داند اسم این بیماری چیست و می گوید برای درمان پادشاه باید از شیرین بیان استفاده کرد که یانگوم سریعا مخالفت خود را اعلام می کند و می گوید برای درمان پادشاه باید از داروی یونگ دام ساگان استفاده کنیم...
به دستور افسرمین یکبار دیگر پادشاه رامعاینه می کنند که پس از معاینه پادشاه ، پزشک قصر هم چنان بر عقیده قبلی خود معتقد است و پزشک جانگ نظر یانگوم را تایید می کند...
که در این حین وزیر اوو به دیدار ملکه می آید و از اوتقاضا می کند که حرف های یک پزشک ساده را قبول نکند و از تصمیم خود برگردد و از او می خواهد مراقب او و داروخانه سلطنتی باشد زیرا با این اقدام وضعیت او و داروخانه به خطر می افتد که ملکه تقاضای وزیر اوو راقبول می کند و معالجه پادشاه را به پزشک قصرمی سپارد...
که یانگوم اعتراض می کندو اعلام می کند یک تشخیص اشتباه روی سلامتی پادشاه مستقیما تاثیر می گذارد و اگر ما او را زودتر درمان نکنیم ازدردشکم رنج خواهد برد و هم چنین سنگینی نفس او را به سمت سکته می کشاند...
ملکه به دلیل شدیدتر شدن بیماری پادشاه سران قصر را جمع می کند و اعلام می کند که تشخیص یانگوم درست بوده است...
یانگوم در جلسه پزشکان استفاده از طب سوزنی در مناطقی را خواستار می شود که باعث مخالفت پزشکان قصر می شود اما با اصرار یانگوم این کار عملی می شود...
یانگوم که به دیدار یونسنگ رفته است توسط ماموران قصر به علت تجویز اشتباه دستگیرمی شود ...
یانگوم و افسرمین جانگ هو را دستگیر می کنند و به آن ها می گویند که پادشاه نمی تواند ببیند و علت را از آن ها جویا می شوندکه وزیر اوو دستور می دهد که افسرمین را زندانی و یانگوم رابه بیرون از قصر بیندازند...
که ناگهان ملکه از راه می رسد و به یانگوم و افسرمین می گوید که من به شما اطمینان کردم چطور توانستید مرتکب چنین کار وحشتناکی شوید...
که یانگوم اعلام می کند من این کار را کردم تا مانع کورشدن پادشاه شوم و به خاطر طب سوزنی نیست که بینایی او ضعیف شده بلکه این قسمتی از مراحل درمان است و از ملکه می خواهد که اجازه دهدخود او پادشاه را معاینه کند(که باعث تعجب حاضرین می شود زیرا زن ها حق ندارند پادشاه را معاینه کنند)...
ملکه از یانگوم می پرسد که آیا می تواند پادشاه را درمان کند یا نه ، که یانگوم ابراز تاسف می کند ومی گوید یک پزشک نمی تواند درمورد بیماری ضمانت دهد که ملکه می گوید پس تو قصد داری مرگ خود را به عقب بیندازی که یانگوم می گوید یک پزشک تلاش نمی کند زندگی خودش راقبل از بیمارش نجات دهد...
بانوچویی به نزد یانگوم و افسرمین می آید و اعلام می کند که ملکه دستور داده است یانگوم پادشاه را معاینه کند و تا آن زمان افسرمین نیز در زندان حبس شود...
یانگوم شروع به معاینه پادشاه می کند...
یانگوم پس ازمعاینه به مطالعه کتاب ها می پردازد...
دراین حین بانوچویی یوئلی را فرا می خواند و ازیوئلی می خواهد که مقداری آرسنیک به عنوان دارو به پادشاه تجویز کند...
پس از رفتن یوئلی ، بانوچویی اعلام می کند تنها کسی که می توانسته آن ظرف را در آشپزخانه بگذارد خود یوئلی است و به همین دلیل مراقبی برای او می گذارد و متوجه ارتباط یوئلی با بانو پارک (بانوی سابق مشی های دربار) می شود...
دریکی از مراحل معالجه حال پادشاه وخیم تر می شود که این امر باعث زندانی شدن یانگوم می شود...
هم چنین بانوچویی و گیومیونگ نیز به علت خیانت دستگیر می شوند و به زندان انداخته می شوند...
یانگوم وافسرمین در زیر شکنجه هستند که ناگهان رییس کاردارها فرا می رسد و اعلام می کند که ملکه دستور داده است یانگوم را آزاد کنید...
یانگوم را به نزد ملکه می برند و ملکه می گوید که حال پادشاه رو به بحران است به گونه ای که پزشک شین می گوید بیماری پوستی پادشاه خوب شده است و ملکه از یانگوم می خواهد کارخود را ادامه بدهد ویانگوم شروع به مداوای پادشاه می کند...
پس ازساعت ها تلاش یانگوم از پادشاه می خواهد که از خواب بیدار شود و چشمان خود را باز کند...
خاندان چویی که ازشکنجه رهایی یافته اند به زندان منتقل می شوند...
پانسول چویی و بانو چویی در این فکر هستند که چه اتفاقی باعث آزادی آنها شده است که گومیونگ می گویدکه آنها گفتند این فرمان ملکه بود و همه فکر می کردند یانگوم در این مدت توسط نگهبانان تنبیه می شود درحالی که در این مدت او در حال بررسی بیماری پادشاه بوده است...
که دراین حین پانسول چویی می گوید پس شما می گویید که زندگی ماحالا در دستان یانگوم است؟ که گیومیونگ می گوید حالا ...
وزیر اوو که فکر می کند یانگوم مرده است وقتی متوجه می شود او زنده است عصبانی می شود و علت زنده ماندن یانگوم را جویا می شود که به او اعلام می کنند به دستور ملکه یانگوم را آزاد کردند...
یانگوم که متوجه بیماری پادشاه شده است به همراه افسرمین به نزد ملکه می روند ، که ملکه از یانگوم می پرسد که بیماری پادشاه را تشخیص داده است؟...
که یانگوم می گوید: بله ، ما بر روی بیمارانی که در آنها علائم سرما خوردگی وجود داشت به دقت امتحان کردیم اما من فهمیدم که مسئله سرما خوردگی نیست زیرا علائم دیگری نیز در پادشاه دیده می شود که من با موفقیت دو فردی راکه علائم پادشاه را داشته اند باموفقیت درمان کردم...
ملکه از یانگوم می پرسد که اسم و علت این بیماری چیست و پادشاه چگونه به این بیماری مبتلا شده است که یانگوم اعلام می کند من بیماری را یافته ام اما اسم آن را نمی دانم...
دراین حین پزشک قصر اعلام می کند که می داند اسم این بیماری چیست و می گوید برای درمان پادشاه باید از شیرین بیان استفاده کرد که یانگوم سریعا مخالفت خود را اعلام می کند و می گوید برای درمان پادشاه باید از داروی یونگ دام ساگان استفاده کنیم...
به دستور افسرمین یکبار دیگر پادشاه رامعاینه می کنند که پس از معاینه پادشاه ، پزشک قصر هم چنان بر عقیده قبلی خود معتقد است و پزشک جانگ نظر یانگوم را تایید می کند...
که در این حین وزیر اوو به دیدار ملکه می آید و از اوتقاضا می کند که حرف های یک پزشک ساده را قبول نکند و از تصمیم خود برگردد و از او می خواهد مراقب او و داروخانه سلطنتی باشد زیرا با این اقدام وضعیت او و داروخانه به خطر می افتد که ملکه تقاضای وزیر اوو راقبول می کند و معالجه پادشاه را به پزشک قصرمی سپارد...
که یانگوم اعتراض می کندو اعلام می کند یک تشخیص اشتباه روی سلامتی پادشاه مستقیما تاثیر می گذارد و اگر ما او را زودتر درمان نکنیم ازدردشکم رنج خواهد برد و هم چنین سنگینی نفس او را به سمت سکته می کشاند...
ملکه به دلیل شدیدتر شدن بیماری پادشاه سران قصر را جمع می کند و اعلام می کند که تشخیص یانگوم درست بوده است...
یانگوم در جلسه پزشکان استفاده از طب سوزنی در مناطقی را خواستار می شود که باعث مخالفت پزشکان قصر می شود اما با اصرار یانگوم این کار عملی می شود...
یانگوم که به دیدار یونسنگ رفته است توسط ماموران قصر به علت تجویز اشتباه دستگیرمی شود ...
یانگوم و افسرمین جانگ هو را دستگیر می کنند و به آن ها می گویند که پادشاه نمی تواند ببیند و علت را از آن ها جویا می شوندکه وزیر اوو دستور می دهد که افسرمین را زندانی و یانگوم رابه بیرون از قصر بیندازند...
که ناگهان ملکه از راه می رسد و به یانگوم و افسرمین می گوید که من به شما اطمینان کردم چطور توانستید مرتکب چنین کار وحشتناکی شوید...
که یانگوم اعلام می کند من این کار را کردم تا مانع کورشدن پادشاه شوم و به خاطر طب سوزنی نیست که بینایی او ضعیف شده بلکه این قسمتی از مراحل درمان است و از ملکه می خواهد که اجازه دهدخود او پادشاه را معاینه کند(که باعث تعجب حاضرین می شود زیرا زن ها حق ندارند پادشاه را معاینه کنند)...
ملکه از یانگوم می پرسد که آیا می تواند پادشاه را درمان کند یا نه ، که یانگوم ابراز تاسف می کند ومی گوید یک پزشک نمی تواند درمورد بیماری ضمانت دهد که ملکه می گوید پس تو قصد داری مرگ خود را به عقب بیندازی که یانگوم می گوید یک پزشک تلاش نمی کند زندگی خودش راقبل از بیمارش نجات دهد...
بانوچویی به نزد یانگوم و افسرمین می آید و اعلام می کند که ملکه دستور داده است یانگوم پادشاه را معاینه کند و تا آن زمان افسرمین نیز در زندان حبس شود...
یانگوم شروع به معاینه پادشاه می کند...
یانگوم پس ازمعاینه به مطالعه کتاب ها می پردازد...
دراین حین بانوچویی یوئلی را فرا می خواند و ازیوئلی می خواهد که مقداری آرسنیک به عنوان دارو به پادشاه تجویز کند...
پس از رفتن یوئلی ، بانوچویی اعلام می کند تنها کسی که می توانسته آن ظرف را در آشپزخانه بگذارد خود یوئلی است و به همین دلیل مراقبی برای او می گذارد و متوجه ارتباط یوئلی با بانو پارک (بانوی سابق مشی های دربار) می شود...
دریکی از مراحل معالجه حال پادشاه وخیم تر می شود که این امر باعث زندانی شدن یانگوم می شود...
هم چنین بانوچویی و گیومیونگ نیز به علت خیانت دستگیر می شوند و به زندان انداخته می شوند...
یانگوم وافسرمین در زیر شکنجه هستند که ناگهان رییس کاردارها فرا می رسد و اعلام می کند که ملکه دستور داده است یانگوم را آزاد کنید...
یانگوم را به نزد ملکه می برند و ملکه می گوید که حال پادشاه رو به بحران است به گونه ای که پزشک شین می گوید بیماری پوستی پادشاه خوب شده است و ملکه از یانگوم می خواهد کارخود را ادامه بدهد ویانگوم شروع به مداوای پادشاه می کند...
پس ازساعت ها تلاش یانگوم از پادشاه می خواهد که از خواب بیدار شود و چشمان خود را باز کند...
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: جواهري در قصر
ترجمه آهنگ سریال
این هم ترجمه ترانه سریال
Ba-ra-me Ji-neun A-ryeon-han Sa-rang
(A vague love which disappears with a wind)
(عشقی پنهان که با بادی از بین می رود)
Byeol-he-ye Ji-deut Sa-ra-jyeo Ga-na
(would be gone as if a star falls?)
(با افول یک ستاره باید از بین برود)
Cheon-hae-reul Gwen-deul Mot-da-hal Sa-rang
(A love which would not end even if all the oceans are combined)
(عشقی که حتی اگر اقیانوس ها هم به هم بپیوندند پایانی ندارد)
Cheong-sang-e Sae-gyeo Mi-wo-do Gop-da
(is engraved on a blue skirt, which is mean but beautiful.)
(بر گستره ای نیلی رنگ منقوش شده و در عین اعتدال زیباست)
Nop-go Neul-jin Ha-neu-ri Na-deo-reo Ham-ke Sal-ja Ha-deo-ra
(The high and drooping heaven told me to live together. )
(آسمان والا و سست مرا به زندگی با هم امر کرد)
Gip-go Heo-man Ba-da-ro Sa-ra U-nil je Sa-rang-eun
(My love which will live and weep like a deep and rough sea)
(عشق من زنده خواهد ماند و مانند دریایی طوفانی وعمیق خواهد بارید)
Cho-gang-eul E-wo Heu-reu-ri
(will flow surrounding the Cho River.)
(و بر کناره رودخانه ی "چو" جاری خواهد شد)
اگر گفتید این ترجمه مربوط به کدام آهنگ سریال هست
؟؟؟؟
این هم ترجمه ترانه سریال
Ba-ra-me Ji-neun A-ryeon-han Sa-rang
(A vague love which disappears with a wind)
(عشقی پنهان که با بادی از بین می رود)
Byeol-he-ye Ji-deut Sa-ra-jyeo Ga-na
(would be gone as if a star falls?)
(با افول یک ستاره باید از بین برود)
Cheon-hae-reul Gwen-deul Mot-da-hal Sa-rang
(A love which would not end even if all the oceans are combined)
(عشقی که حتی اگر اقیانوس ها هم به هم بپیوندند پایانی ندارد)
Cheong-sang-e Sae-gyeo Mi-wo-do Gop-da
(is engraved on a blue skirt, which is mean but beautiful.)
(بر گستره ای نیلی رنگ منقوش شده و در عین اعتدال زیباست)
Nop-go Neul-jin Ha-neu-ri Na-deo-reo Ham-ke Sal-ja Ha-deo-ra
(The high and drooping heaven told me to live together. )
(آسمان والا و سست مرا به زندگی با هم امر کرد)
Gip-go Heo-man Ba-da-ro Sa-ra U-nil je Sa-rang-eun
(My love which will live and weep like a deep and rough sea)
(عشق من زنده خواهد ماند و مانند دریایی طوفانی وعمیق خواهد بارید)
Cho-gang-eul E-wo Heu-reu-ri
(will flow surrounding the Cho River.)
(و بر کناره رودخانه ی "چو" جاری خواهد شد)
اگر گفتید این ترجمه مربوط به کدام آهنگ سریال هست
؟؟؟؟
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: جواهري در قصر
زمان پخش سريال جواهري در قصر در ماهواره
كانال NTD TV با فركانس 10971 افقي در ماهواره هاتبرد زمان پخش چهارشنبه
شب ها ساعت 11:45 شب
كانال Arirang tv با فركانس 12207 افقي 27500 در هاتبرد زمان پخش دوشنبه
كانال NTD TV با فركانس 10971 افقي در ماهواره هاتبرد زمان پخش چهارشنبه
شب ها ساعت 11:45 شب
كانال Arirang tv با فركانس 12207 افقي 27500 در هاتبرد زمان پخش دوشنبه
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: جواهري در قصر
خوب اینم شرح ارتباط یونسنگ و شاه که تلویزیون از بیخ و بن سانسور کرد و هیچکس نفهمید چی شد .
البته اینم بگم که این قضیه ماله قسمت 38 هست که چند قسمتی ازش گذشته ولی چون اون موقع سانسوری هارو تعریف نمی کردم الان براتون می گم .
خوب تا اینجا همه می دونیم که تو غیبت یانگوم یونسنگ بانوی مخصوص میشه ولی بعد از اون بار دیگه شاه بهش توجه نمی کنه تا یانگوم پاشو داخل قصر می گذاره . بعد از مدتی که وارد قصر میشه سرکار جانگ که به بانو هن و یونگ ارادت خاصی داشت یانگوم رو پیدا می کنه و باهاش صحبت می کنه و بهش میگه که اگه کاری می خوای بگو تا من برات انجام بدم .
و یانگوم 2 تا تقاضا می کنه که دومیش ربطی به قضیه الانمون نداره ولی اولیش اینه که سرکار جانگ بیشتر هوای یونسنگ رو داشته باشه و کاری کنه که شاه بهش توجه کنه .
ولی سرکار جانگ میگه که این موارد مختص اراده شاه هست ولی اگه موقعیتی پیش اومد سعی می کنم کاری کنم .
تو همین قسمت وقتی که یونسنگ دنبال یانگوم می گرده تصادفی سر راه شاه قرار می گیره و شاه نگاهی بهش می کنه و بی توجه رد میشه . ولی بخاطر سفارش یانگوم سرکار جانگ از اون ور هوا رو داره .
شب میشه و یونسنگ و بانو مین و چنگ به توصیه بانو مین از قرار گاهشون خارج میشن تا یکسری کارهای خرافی رو برای باز شدن بختشون انجام بدن که شامل تنفس عمیق هست .
ولی از اون ور بخاطر توصیه های سرکار جانگ شاه تصمیم میگیره که امشب به یونسنگ سر بزنه و با افرادش جلوی قرارگاه یونسنگ میان ولی اونا اونجا نیستند و کسی جوابشون رو نمی ده .
شاه میره داخل و سرکار جانگ یه نفر رو می فرسته دنبال یونسنگ .
یونسنگ به سمت خونش می دوه و بعد از مکث کوتاهی وارد میشه .ولی متوجه میشه که دیر رسیده و شاه اونجا رو ترک کرده . پس از بدشانسی خودش غمگین میشه و شروع می کنه به گریه کردن .
که در همین لحظه شاه از پشت سرش پیداش میشه و یونسنگ شوکه میشه .
شاه میشینه و کنار یونسنگ شروع به خوردن می کنه و به یونسنگ میگه که بار اولی که دیدمت هم داشتی گریه می کردی .
یونسنگ همین موقع یاد توصیه بانو مین می افته که گفته بود واسه عالی جناب چطوری غذا تعارف کنه . در مرحله اول که می خواد براش نوشیدنی بریزه هول میشه و نوشیدنی رو دست عالیجناب ریخته میشه . یونسنگ هول می کنه .
شاه میگه :
اسمت یونسنگ بود درسته ؟
کسی بهت گفته بود که اینطوری رفتار کنی ؟
که یکدفعه یونسنگ شوکه میشه و میگه عالیجناب من مستحق مرگم . که شاه می خنده و میگه که این جرم نیست و بعد میگه :
تو خیلی دلفریبی ... حتی وقتی که گریه می کنه .
البته اینم بگم که این قضیه ماله قسمت 38 هست که چند قسمتی ازش گذشته ولی چون اون موقع سانسوری هارو تعریف نمی کردم الان براتون می گم .
خوب تا اینجا همه می دونیم که تو غیبت یانگوم یونسنگ بانوی مخصوص میشه ولی بعد از اون بار دیگه شاه بهش توجه نمی کنه تا یانگوم پاشو داخل قصر می گذاره . بعد از مدتی که وارد قصر میشه سرکار جانگ که به بانو هن و یونگ ارادت خاصی داشت یانگوم رو پیدا می کنه و باهاش صحبت می کنه و بهش میگه که اگه کاری می خوای بگو تا من برات انجام بدم .
و یانگوم 2 تا تقاضا می کنه که دومیش ربطی به قضیه الانمون نداره ولی اولیش اینه که سرکار جانگ بیشتر هوای یونسنگ رو داشته باشه و کاری کنه که شاه بهش توجه کنه .
ولی سرکار جانگ میگه که این موارد مختص اراده شاه هست ولی اگه موقعیتی پیش اومد سعی می کنم کاری کنم .
تو همین قسمت وقتی که یونسنگ دنبال یانگوم می گرده تصادفی سر راه شاه قرار می گیره و شاه نگاهی بهش می کنه و بی توجه رد میشه . ولی بخاطر سفارش یانگوم سرکار جانگ از اون ور هوا رو داره .
شب میشه و یونسنگ و بانو مین و چنگ به توصیه بانو مین از قرار گاهشون خارج میشن تا یکسری کارهای خرافی رو برای باز شدن بختشون انجام بدن که شامل تنفس عمیق هست .
ولی از اون ور بخاطر توصیه های سرکار جانگ شاه تصمیم میگیره که امشب به یونسنگ سر بزنه و با افرادش جلوی قرارگاه یونسنگ میان ولی اونا اونجا نیستند و کسی جوابشون رو نمی ده .
شاه میره داخل و سرکار جانگ یه نفر رو می فرسته دنبال یونسنگ .
یونسنگ به سمت خونش می دوه و بعد از مکث کوتاهی وارد میشه .ولی متوجه میشه که دیر رسیده و شاه اونجا رو ترک کرده . پس از بدشانسی خودش غمگین میشه و شروع می کنه به گریه کردن .
که در همین لحظه شاه از پشت سرش پیداش میشه و یونسنگ شوکه میشه .
شاه میشینه و کنار یونسنگ شروع به خوردن می کنه و به یونسنگ میگه که بار اولی که دیدمت هم داشتی گریه می کردی .
یونسنگ همین موقع یاد توصیه بانو مین می افته که گفته بود واسه عالی جناب چطوری غذا تعارف کنه . در مرحله اول که می خواد براش نوشیدنی بریزه هول میشه و نوشیدنی رو دست عالیجناب ریخته میشه . یونسنگ هول می کنه .
شاه میگه :
اسمت یونسنگ بود درسته ؟
کسی بهت گفته بود که اینطوری رفتار کنی ؟
که یکدفعه یونسنگ شوکه میشه و میگه عالیجناب من مستحق مرگم . که شاه می خنده و میگه که این جرم نیست و بعد میگه :
تو خیلی دلفریبی ... حتی وقتی که گریه می کنه .
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: جواهري در قصر
دو تا عکس رو بصورت منتخب از گیوم یونگ ( Hong Ri Na ) و بانو چویی ( Kyeon Mi-Ri ) گذاشتم
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: جواهري در قصر
اين هفته كولاك هست حتما سريال رو ببينيد
خلاصه قسمت چهل و هفتم سریال جواهری در قصر
پس از رفتن یانگرو ، پانسول چویی خطاب به بانو چویی می گوید که ما هم اکنون توانستیم بانو یون را به بیرون از قصربفرستیم وباعث ناپدید شدن دو شاهد شدیم وحالا باید با خواسته او موافقت کنیم ولی در مورد خلاصی از شر یانگوم چه کنیم ، که بانو چویی می گوید با این کار جرم خودمان را آشکار می کنیم زیرا آقای مین ، نخست وزیر جناح چپ و ملکه فقط نظاره گر نخواهند بود...
یانگرو به دیدن یانگوم می رود...
یانگوم از او می پرسد که برای چه به این جا آمده است ، که یانگرو نامه هایی که در آن ها دستوراتی است را به یانگوم می دهد ومی گوید که این ها دستورات مهمی هستند یکی از طرف بانو چویی و یکی از طرف وزیر اوو...
بانو چویی به من گفته که ناپدید شوم و وزیر اوو نیز این نامه را داده است تا ببرم دفتر دادستانی تا به آنها بگویم که بانو چویی با تو چه کرده است ، بنابراین سرنوشت آنها به من بستگی دارد که یانگوم باز می پرسد که برای چه به این جا آمده است که یانگرو اعلام می کند تو نمی دانی ، آنها این کار را کردن چون من همه چیز را می دانم...
و از یانگوم می خواهد به او کمک کند تا او نیز بتواند به یانگوم کمک کند و به وسیله ارتباطی که با ملکه دارد او را به سمت بانوی منشی های سلطنتی برساند ، که یانگوم به او اعلام می کند من به تو هیچ قولی نمی دهم ، زیرا بدون کمک تو می توانم این کار را انجام دهم وتنها راهی که الان برای زنده ماندن تو باقی مانده است که بروی اعتراف کنی وطلب بخشش کنی ، پس به دفتر دادستانی برو...
در همین زمان بانو چویی نیز به دیدار یانگوم می رود و به یانگوم می گوید میونگی کجاست و باعث تعجب یانگوم وهمسر کنگ داگو می شود...
بانو چویی به همراه یانگوم به محل دفن میونگی می روند که بانو چویی اعلام می کند من و میونگی زمانی که هشت سالمان بود واد قصر شدیم او بسیار شجاع بود و چیزهای زیادی به من آموخت اما من کارهای بد زیادی در حق دوستم انجام دادم...
من زندگیم را مدیون او هستم که این برای من بسیار عذاب آور است و از تو می خواهم که مرا ببخشی و از تو می خواهم همانند میونگی زانو بزنی و مرا ببخشی...
که یانگوم رو به بانو چویی می کند ومی گوید که من مطمئنم قلبتان از مادرم بخشش می خواهد و می دونم که این رنج باعث شده این کار را بکنید ، بنابراین به دفتر دادستانی بروید وهمه چیز را بگویید...
که بانو چویی از او می خواهد که به او وخانواده اش رحم کند که یانگوم می گوید پشیمانی یعنی این که شما مسئولیت آنچه را که انجام دادید بپذیرید...
در همین هنگام به پانسول چویی و بانو چویی اطلاع می دهند که یانگرو ناپدید شده است و دیشب با وزیر اوو نیز ملاقات داشته است...
یانگرو تصمیم خود را می گیرد و به سوی دفتر دادستانی می رود که در راه به وسیله نیروهای پانسول چویی ربوده می شود و خود را در برابر پانسول چویی وبانو چویی می بیند و آنها نامه ای راکه وزیر اوو به و داده بود راپیدا می کنند و به او می گویند که ما به تو فرصت داده بودیم...
معاون وزیر اوو به دیدار او می رود و او را از مشکل به وجود آمده مطلع می کند و معاون وزیر اوو از وزیر می خواهد که به دیدن ملکه مادر برود...
که وزیر اوو به دیدن ملکه مادر می رود و اجازه ورود می خواهد که بانو چویی به یکی از بانوان اعلام می کند که به وزیر اوو بگویند که ملکه مادر مریض است واو فردا بیاید...
در همین هنگام بانو چویی از افرادی که در اتاق هستند می خواهد که به بیرون بروند و به ملکه مادر می گوید که وزیر اوو در این مدت خلاف های بسیاری مرتکب شده است...
افسرمین به دیدار یانگوم می رود و به او اعلام می کند که بانو یون به جرم های وزیر اوو اعتراف کرده است که یانگوم می گوید پس هم اکنون جان او در خطر است ، زیرا او دیشب پیش من آمده بود و می گفت که بانو چویی گفته فرار کند و وزیر اوو نیز به او گفته به جرم های بانو چویی اعتراف کند...
وزیر اوو که متهم شده است مورد باز جویی قرار می گیرد که در این هنگام افسرمین وارد می شود و می گوید که یانگرو کشته شده است...
یونسنگ که از مرگ یانگرو مطلع شده است یاد خاطرات گذشته خود با یانگرو می افتد...
پادشاه که به دیدار یونسنگ رفته است علت ناراحتی را از او جویا می شود ...
که یونسنگ از او می خواهد که با در خواست پزشک یانگوم موافقت کند ، که پادشاه اعلام می کند که وزیر اوو و بانو چویی نیز با این موضوع در ارتباط هستند که مشکل فقط آن ها نیستند زیرا آنها اطرافیان با نفوذی دارند که یونسنگ اعلام می کند که یانگوم وصیت نامه ای قبل از مرگ پزشک قصر از او گرفته است...
پادشاه از پیشکار می خواهد که پیش یانگوم برود و وصیت نامه ای را که او از پزشک قصر گرفته است از او بگیرد...
یکی از بانوان پزشک به دیدن یانگوم می آید و به او اعلام می کند که ملکه مادر می خواهد او را ببیند...
یانگوم به دیدار ملکه مادر می رود که ملکه مادر از او آن وصیت نامه را می خواهد ، که یانگوم اعلام می کند که آن وصیت نامه را ندارد...
گیومیونگ از بانو چویی می پرسد که آیا آن وصیت نامه را به ملکه داد ، که بانو چویی اعلام می کند به خدمتکارها بگو بروند و یوئل یی رابیاورند...
در این زمان پیشکار به پیش یانگوم می رود و به او اعلام می کند که پادشاه آن وصیت نامه را می خواهد ببیند که یانگوم اعلام می کند که چنین وصیت نامه ای وجود ندارد...
بانو چویی به یوئلی می گوید که آیا او تصمیم خود را گرفت که یوئلی می گوید بله او از حرف های شما اطاعت می کند که بانو چویی می گوید حالا باید تو برای من کاری انجام دهی ، تو باید این نامه را به دفتر سران امور داخلی ببری...
یوئلی به دفتر سران امور داخلی می رود و نامه ای را که بانو چویی به او داده بود را به آنها می دهد و آنها از او می پرسند که او چگونه این وصیت نامه را بدست آورده است...
بانو چویی و گیومیونگ به دیدار یونسنگ می روند و اعلام می کنند که یک پیغام از دفتر سران امور داخلی دریافت کرده اند که تمام بانوانی که با موضوع اردک گوگردی در ارتباط هستند باید بیایند وشهادت بدهند به خاطر همین بانو مین باید با ما بیاید...
تمامی افرادی که با موضوع اردک گوگردی در ارتباط بوده اند در اتاق سران امور داخلی جمع شده وبه سوالات پاسخ می دهند و هرکدام دیگری را مقصر می دانند...
که در این لحظه پزشک قصرکه همه فکر می کنند خودکشی کرده است به همراه افسرمین ویانگوم وارد اتاق می شود و باعث حیرت حاضرین می شود...
خلاصه قسمت چهل و هفتم سریال جواهری در قصر
پس از رفتن یانگرو ، پانسول چویی خطاب به بانو چویی می گوید که ما هم اکنون توانستیم بانو یون را به بیرون از قصربفرستیم وباعث ناپدید شدن دو شاهد شدیم وحالا باید با خواسته او موافقت کنیم ولی در مورد خلاصی از شر یانگوم چه کنیم ، که بانو چویی می گوید با این کار جرم خودمان را آشکار می کنیم زیرا آقای مین ، نخست وزیر جناح چپ و ملکه فقط نظاره گر نخواهند بود...
یانگرو به دیدن یانگوم می رود...
یانگوم از او می پرسد که برای چه به این جا آمده است ، که یانگرو نامه هایی که در آن ها دستوراتی است را به یانگوم می دهد ومی گوید که این ها دستورات مهمی هستند یکی از طرف بانو چویی و یکی از طرف وزیر اوو...
بانو چویی به من گفته که ناپدید شوم و وزیر اوو نیز این نامه را داده است تا ببرم دفتر دادستانی تا به آنها بگویم که بانو چویی با تو چه کرده است ، بنابراین سرنوشت آنها به من بستگی دارد که یانگوم باز می پرسد که برای چه به این جا آمده است که یانگرو اعلام می کند تو نمی دانی ، آنها این کار را کردن چون من همه چیز را می دانم...
و از یانگوم می خواهد به او کمک کند تا او نیز بتواند به یانگوم کمک کند و به وسیله ارتباطی که با ملکه دارد او را به سمت بانوی منشی های سلطنتی برساند ، که یانگوم به او اعلام می کند من به تو هیچ قولی نمی دهم ، زیرا بدون کمک تو می توانم این کار را انجام دهم وتنها راهی که الان برای زنده ماندن تو باقی مانده است که بروی اعتراف کنی وطلب بخشش کنی ، پس به دفتر دادستانی برو...
در همین زمان بانو چویی نیز به دیدار یانگوم می رود و به یانگوم می گوید میونگی کجاست و باعث تعجب یانگوم وهمسر کنگ داگو می شود...
بانو چویی به همراه یانگوم به محل دفن میونگی می روند که بانو چویی اعلام می کند من و میونگی زمانی که هشت سالمان بود واد قصر شدیم او بسیار شجاع بود و چیزهای زیادی به من آموخت اما من کارهای بد زیادی در حق دوستم انجام دادم...
من زندگیم را مدیون او هستم که این برای من بسیار عذاب آور است و از تو می خواهم که مرا ببخشی و از تو می خواهم همانند میونگی زانو بزنی و مرا ببخشی...
که یانگوم رو به بانو چویی می کند ومی گوید که من مطمئنم قلبتان از مادرم بخشش می خواهد و می دونم که این رنج باعث شده این کار را بکنید ، بنابراین به دفتر دادستانی بروید وهمه چیز را بگویید...
که بانو چویی از او می خواهد که به او وخانواده اش رحم کند که یانگوم می گوید پشیمانی یعنی این که شما مسئولیت آنچه را که انجام دادید بپذیرید...
در همین هنگام به پانسول چویی و بانو چویی اطلاع می دهند که یانگرو ناپدید شده است و دیشب با وزیر اوو نیز ملاقات داشته است...
یانگرو تصمیم خود را می گیرد و به سوی دفتر دادستانی می رود که در راه به وسیله نیروهای پانسول چویی ربوده می شود و خود را در برابر پانسول چویی وبانو چویی می بیند و آنها نامه ای راکه وزیر اوو به و داده بود راپیدا می کنند و به او می گویند که ما به تو فرصت داده بودیم...
معاون وزیر اوو به دیدار او می رود و او را از مشکل به وجود آمده مطلع می کند و معاون وزیر اوو از وزیر می خواهد که به دیدن ملکه مادر برود...
که وزیر اوو به دیدن ملکه مادر می رود و اجازه ورود می خواهد که بانو چویی به یکی از بانوان اعلام می کند که به وزیر اوو بگویند که ملکه مادر مریض است واو فردا بیاید...
در همین هنگام بانو چویی از افرادی که در اتاق هستند می خواهد که به بیرون بروند و به ملکه مادر می گوید که وزیر اوو در این مدت خلاف های بسیاری مرتکب شده است...
افسرمین به دیدار یانگوم می رود و به او اعلام می کند که بانو یون به جرم های وزیر اوو اعتراف کرده است که یانگوم می گوید پس هم اکنون جان او در خطر است ، زیرا او دیشب پیش من آمده بود و می گفت که بانو چویی گفته فرار کند و وزیر اوو نیز به او گفته به جرم های بانو چویی اعتراف کند...
وزیر اوو که متهم شده است مورد باز جویی قرار می گیرد که در این هنگام افسرمین وارد می شود و می گوید که یانگرو کشته شده است...
یونسنگ که از مرگ یانگرو مطلع شده است یاد خاطرات گذشته خود با یانگرو می افتد...
پادشاه که به دیدار یونسنگ رفته است علت ناراحتی را از او جویا می شود ...
که یونسنگ از او می خواهد که با در خواست پزشک یانگوم موافقت کند ، که پادشاه اعلام می کند که وزیر اوو و بانو چویی نیز با این موضوع در ارتباط هستند که مشکل فقط آن ها نیستند زیرا آنها اطرافیان با نفوذی دارند که یونسنگ اعلام می کند که یانگوم وصیت نامه ای قبل از مرگ پزشک قصر از او گرفته است...
پادشاه از پیشکار می خواهد که پیش یانگوم برود و وصیت نامه ای را که او از پزشک قصر گرفته است از او بگیرد...
یکی از بانوان پزشک به دیدن یانگوم می آید و به او اعلام می کند که ملکه مادر می خواهد او را ببیند...
یانگوم به دیدار ملکه مادر می رود که ملکه مادر از او آن وصیت نامه را می خواهد ، که یانگوم اعلام می کند که آن وصیت نامه را ندارد...
گیومیونگ از بانو چویی می پرسد که آیا آن وصیت نامه را به ملکه داد ، که بانو چویی اعلام می کند به خدمتکارها بگو بروند و یوئل یی رابیاورند...
در این زمان پیشکار به پیش یانگوم می رود و به او اعلام می کند که پادشاه آن وصیت نامه را می خواهد ببیند که یانگوم اعلام می کند که چنین وصیت نامه ای وجود ندارد...
بانو چویی به یوئلی می گوید که آیا او تصمیم خود را گرفت که یوئلی می گوید بله او از حرف های شما اطاعت می کند که بانو چویی می گوید حالا باید تو برای من کاری انجام دهی ، تو باید این نامه را به دفتر سران امور داخلی ببری...
یوئلی به دفتر سران امور داخلی می رود و نامه ای را که بانو چویی به او داده بود را به آنها می دهد و آنها از او می پرسند که او چگونه این وصیت نامه را بدست آورده است...
بانو چویی و گیومیونگ به دیدار یونسنگ می روند و اعلام می کنند که یک پیغام از دفتر سران امور داخلی دریافت کرده اند که تمام بانوانی که با موضوع اردک گوگردی در ارتباط هستند باید بیایند وشهادت بدهند به خاطر همین بانو مین باید با ما بیاید...
تمامی افرادی که با موضوع اردک گوگردی در ارتباط بوده اند در اتاق سران امور داخلی جمع شده وبه سوالات پاسخ می دهند و هرکدام دیگری را مقصر می دانند...
که در این لحظه پزشک قصرکه همه فکر می کنند خودکشی کرده است به همراه افسرمین ویانگوم وارد اتاق می شود و باعث حیرت حاضرین می شود...
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: جواهري در قصر
قابل نداشت
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: جواهري در قصر
سانسوری قسمت 46 جواهری در قصر [ شرح قسمت های سریال جواهری در قصر ]
خوب دوستان طبق معمول قسمت 46 سانوسوری خاصی نداشت ولی چون دختر خانوم های اینجا هم به احساسات خیلی اهمیت ! می دند براتون می گذارم .
بعد از اینکه یانگوم پادشاه رو درمان کرد و خودش و افسر مین نجات پیدا کردند وقتی اقسر مین دیدش گفت که من پشیمونم از کاری که کردم و وقتی که به زندان برگشتی داشتم دیوونه می شدم . ما باید تو جیجو یا بعدش با هم فرار می کردیم و .... که تلویزیون ایران اینجا رو قطع می کنه که یانگوم افسر مین جو رو بغل کرد . اینم عکس ارتکاب به جرم ( اونم توی ماه رمضون ای وایییییییییی )
خوب دوستان طبق معمول قسمت 46 سانوسوری خاصی نداشت ولی چون دختر خانوم های اینجا هم به احساسات خیلی اهمیت ! می دند براتون می گذارم .
بعد از اینکه یانگوم پادشاه رو درمان کرد و خودش و افسر مین نجات پیدا کردند وقتی اقسر مین دیدش گفت که من پشیمونم از کاری که کردم و وقتی که به زندان برگشتی داشتم دیوونه می شدم . ما باید تو جیجو یا بعدش با هم فرار می کردیم و .... که تلویزیون ایران اینجا رو قطع می کنه که یانگوم افسر مین جو رو بغل کرد . اینم عکس ارتکاب به جرم ( اونم توی ماه رمضون ای وایییییییییی )
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: جواهري در قصر
قسمت 47 از منظري ديگر
خوب قسمت قبل همونطور که یادتونه یانگرو بیچاره از طرف بانو چویی دستور می گیره که شهر رو ترک کنه و موقع خداحافظی با عموش با پیشنهادی از طرف وزیر او مواجه میشه که بهش می گن برو و بانو چویی رو لو بده . یانگرو هم تصمیم می گیره پیش یانگوم بره تا کمکش کنه .
یانگرو به یانگوم می گه که من نمی تونم به حرف وزیر اعتماد کنم ولی قول تو رو فبول دارم . من بانو چویی رو لو می دم و تو به جاش با اعتمادی که ملکه بهت داره منو بانوی منشی های دربار کن . و بعد اضافه می کنه که نمی خواد به عنوان یک فراری زندگی کنه .
ولی متاسفانه یانگوم بهش می گه که تنها راهت اضهار پشیمونیه و هیچ قولی بهت نمی دم .
یانگرو میگه : ولی تو به من نیاز داری !
ولی یانگوم میگه که بدون تو هم می تونم کارم رو انجام بدم پس برو و همه چیز رو بگو
و یانگرو با ناراحتی اونجارو ترک می کنه و شب رو پیش یک زن روستایی می گذرونه تا در مورد بزرگترین تصمیم زندگیش فکر کنه .
فردا صبح ( تقریبا" سحر بود ) بانو چویی پیش یانگوم میاد و زن کنگ داگو رو شوکه می کنه . بانو چویی بهمراه یانگوم سر قبر میونگیی ( مادر یانگوم ) می رند و بانو چویی از میونگی عذرخواهی می کنه و برای یانگوم خاطرات کودکیشون رو تعریف می کنه و از اون می خواد که ببخشدش .
یانگوم میگه وضعیتت رو درک می کنم و می دونم که این مدت چه اندوه سنگینی رو حمل می کردی . پس پیش دادستان برو و همه چیز رو بگو .
بانو چویی ازش خواهش می کنه که این رو نخواد چون اینجوری خانوادش و همه چیزش رو از دست میده ولی یانگوم میگه که پشیمونی بدون اعتراف و پذیرش مسئولیت جرم هایی که کردی فایده ای نداره . چطور اظهار پشیمونی می کنی در حالی که نمی تونی از مقام و منزلتت دست بکشی ؟ پس پیش دادگاه برو .
خبر فرار یانگرو به گوش بانو چویی و برادرش می رسه و اونها افرادشون رو همه جا برای پیدا کردن یانگرو می فرستند .
در همین حال یانگرو در حال قدم زدن به سمت دادگاه سلطنتیه که جلوی چشم مشاور وزیر افراد پانسول چویی اونو می دزدند و می برند .
یانگرو رو پیش بانو چویی می برند و یانگرو با گریه می گه که بانوی من من نمی خواستم قصر رو ترک کنم و اگه ترکش کنم کجا رو دارم که برم .
بعد از این قضیه یانگرو رو مجبور می کنند که بر علیه وزیر اوگیومو شهادت بده و سریعا" یانگرو رو بهمراه یک نفر می فرستند که بره و یانگرو با ناراحتی اونجارو ترک می کنه . ولی در هنگام رفتن ناگهان صدای بچه های قصر به گوشش می رسه که ...
روز بعد اعلام میشه که یانگرو در اطراف قصر کشته شده و این قضیه خیلی ها رو ناراحت می کنه و حتی بانو لی ( یونسنگ ) مدت ها گریه می کنه .
یانگوم هم خودش رو مقصر این قضیه می دونه ولی زیاد هم ناراحت نمیشه .
در گفتگویی بین گیومیونگ و بانو چویی گیوم یونگ بهش میگه که لازم نبود اینکارو بکنید و اون خیلی وقت بود که به ما وفادار بود ولی بانو چویی میگه که اون به ما خیانت کرده بود و بعد داستانی از گذشته رو تعریف می کنه و می گه که اوایل خیلی با این اوضاع جنگیدم و مقابل خالم وایستادم . ولی خالم بهم گفت که اگه می خوای به جایی برسی باید تما این احساسات رو کنار بگذاری .
و بعد عنوان می کنه که شاید من نتونستم از خانوادم مراقبت کنم ولی اگه اتفاقی برای من افتاد و حتی اگه تو به پایین ترین درجه تنزل پیدا کردی باید پشت خانواده بایستی و یکنفر دیگرو برای قصر تربیت کنی .
در این میان شایعه ای که یانگوم درباره داشتن وصیت نامه پزشک ارشد ( که قسمت قبل خودکشی کرد ) درست کرده بود پخش شد و از طرف یونسنگ به پادشاه و از طرف بانو چویی به ملکه مادر رسید .
و ملکه مادر یانگوم را احضار کرد :
ملکه مادر وصیت نامه رو خواست ولی یانگوم گفت که همچین چیزی نداره ولی توضیح بیشتری هم نداد !
در این میان با کشته شدن یانگرو تقصیرها گردن وزیر او افتاد و با حمله های پیاپی این دو نفر و انگولک های یانگوم دادگاه بزرگی با حضور همه افراد تشکیل شد تا قضیه از اول ( اردک های گوگرد دار ) مشخص شود .
ولی یانگوم و افسر مین در دادگاه نبودند !! در دادگاه صحبت های زیادی شد که بهتره تو تلویزیون ببینید ولی بگم که بحث سر اردک ها گوگرد دار بانو هن پزشک ارشد و بانو چویی شد که در کل دادگاه همه تلاش کردند به بانو چویی حمله کنند که نتیجه اش شکست همه توسط سخنان قوی بانو چویی شد .
بانو چویی بخوبی وزیر او را محکوم کرد و اتهام بانو مین را با عنوان اینکه به دستور بانو هن اون موقع نمی تونسته از قصر خارج بشه باطل کرد .
در همین هنگام که بنظر می رسید بانو چویی برنده نهایی باشه صدا باز شدن در میاد و ناگهان .....
همه نگاه ها شگفت زده به سمت در بر می گرده و ناگهان علت این همه شگفتی و وحشت رو می بینیم :
بله ..... شک نکنید که این همون پزشک ارشدیه که بنظ می رسید خود کشی کرده !!! و او هنوز زنده است و آماده اعتراف !!!!
پشت سر او افسر مین و یانگوم نیز وارد می شوند .
پایان !!!
خوب قسمت قبل همونطور که یادتونه یانگرو بیچاره از طرف بانو چویی دستور می گیره که شهر رو ترک کنه و موقع خداحافظی با عموش با پیشنهادی از طرف وزیر او مواجه میشه که بهش می گن برو و بانو چویی رو لو بده . یانگرو هم تصمیم می گیره پیش یانگوم بره تا کمکش کنه .
یانگرو به یانگوم می گه که من نمی تونم به حرف وزیر اعتماد کنم ولی قول تو رو فبول دارم . من بانو چویی رو لو می دم و تو به جاش با اعتمادی که ملکه بهت داره منو بانوی منشی های دربار کن . و بعد اضافه می کنه که نمی خواد به عنوان یک فراری زندگی کنه .
ولی متاسفانه یانگوم بهش می گه که تنها راهت اضهار پشیمونیه و هیچ قولی بهت نمی دم .
یانگرو میگه : ولی تو به من نیاز داری !
ولی یانگوم میگه که بدون تو هم می تونم کارم رو انجام بدم پس برو و همه چیز رو بگو
و یانگرو با ناراحتی اونجارو ترک می کنه و شب رو پیش یک زن روستایی می گذرونه تا در مورد بزرگترین تصمیم زندگیش فکر کنه .
فردا صبح ( تقریبا" سحر بود ) بانو چویی پیش یانگوم میاد و زن کنگ داگو رو شوکه می کنه . بانو چویی بهمراه یانگوم سر قبر میونگیی ( مادر یانگوم ) می رند و بانو چویی از میونگی عذرخواهی می کنه و برای یانگوم خاطرات کودکیشون رو تعریف می کنه و از اون می خواد که ببخشدش .
یانگوم میگه وضعیتت رو درک می کنم و می دونم که این مدت چه اندوه سنگینی رو حمل می کردی . پس پیش دادستان برو و همه چیز رو بگو .
بانو چویی ازش خواهش می کنه که این رو نخواد چون اینجوری خانوادش و همه چیزش رو از دست میده ولی یانگوم میگه که پشیمونی بدون اعتراف و پذیرش مسئولیت جرم هایی که کردی فایده ای نداره . چطور اظهار پشیمونی می کنی در حالی که نمی تونی از مقام و منزلتت دست بکشی ؟ پس پیش دادگاه برو .
خبر فرار یانگرو به گوش بانو چویی و برادرش می رسه و اونها افرادشون رو همه جا برای پیدا کردن یانگرو می فرستند .
در همین حال یانگرو در حال قدم زدن به سمت دادگاه سلطنتیه که جلوی چشم مشاور وزیر افراد پانسول چویی اونو می دزدند و می برند .
یانگرو رو پیش بانو چویی می برند و یانگرو با گریه می گه که بانوی من من نمی خواستم قصر رو ترک کنم و اگه ترکش کنم کجا رو دارم که برم .
بعد از این قضیه یانگرو رو مجبور می کنند که بر علیه وزیر اوگیومو شهادت بده و سریعا" یانگرو رو بهمراه یک نفر می فرستند که بره و یانگرو با ناراحتی اونجارو ترک می کنه . ولی در هنگام رفتن ناگهان صدای بچه های قصر به گوشش می رسه که ...
روز بعد اعلام میشه که یانگرو در اطراف قصر کشته شده و این قضیه خیلی ها رو ناراحت می کنه و حتی بانو لی ( یونسنگ ) مدت ها گریه می کنه .
یانگوم هم خودش رو مقصر این قضیه می دونه ولی زیاد هم ناراحت نمیشه .
در گفتگویی بین گیومیونگ و بانو چویی گیوم یونگ بهش میگه که لازم نبود اینکارو بکنید و اون خیلی وقت بود که به ما وفادار بود ولی بانو چویی میگه که اون به ما خیانت کرده بود و بعد داستانی از گذشته رو تعریف می کنه و می گه که اوایل خیلی با این اوضاع جنگیدم و مقابل خالم وایستادم . ولی خالم بهم گفت که اگه می خوای به جایی برسی باید تما این احساسات رو کنار بگذاری .
و بعد عنوان می کنه که شاید من نتونستم از خانوادم مراقبت کنم ولی اگه اتفاقی برای من افتاد و حتی اگه تو به پایین ترین درجه تنزل پیدا کردی باید پشت خانواده بایستی و یکنفر دیگرو برای قصر تربیت کنی .
در این میان شایعه ای که یانگوم درباره داشتن وصیت نامه پزشک ارشد ( که قسمت قبل خودکشی کرد ) درست کرده بود پخش شد و از طرف یونسنگ به پادشاه و از طرف بانو چویی به ملکه مادر رسید .
و ملکه مادر یانگوم را احضار کرد :
ملکه مادر وصیت نامه رو خواست ولی یانگوم گفت که همچین چیزی نداره ولی توضیح بیشتری هم نداد !
در این میان با کشته شدن یانگرو تقصیرها گردن وزیر او افتاد و با حمله های پیاپی این دو نفر و انگولک های یانگوم دادگاه بزرگی با حضور همه افراد تشکیل شد تا قضیه از اول ( اردک های گوگرد دار ) مشخص شود .
ولی یانگوم و افسر مین در دادگاه نبودند !! در دادگاه صحبت های زیادی شد که بهتره تو تلویزیون ببینید ولی بگم که بحث سر اردک ها گوگرد دار بانو هن پزشک ارشد و بانو چویی شد که در کل دادگاه همه تلاش کردند به بانو چویی حمله کنند که نتیجه اش شکست همه توسط سخنان قوی بانو چویی شد .
بانو چویی بخوبی وزیر او را محکوم کرد و اتهام بانو مین را با عنوان اینکه به دستور بانو هن اون موقع نمی تونسته از قصر خارج بشه باطل کرد .
در همین هنگام که بنظر می رسید بانو چویی برنده نهایی باشه صدا باز شدن در میاد و ناگهان .....
همه نگاه ها شگفت زده به سمت در بر می گرده و ناگهان علت این همه شگفتی و وحشت رو می بینیم :
بله ..... شک نکنید که این همون پزشک ارشدیه که بنظ می رسید خود کشی کرده !!! و او هنوز زنده است و آماده اعتراف !!!!
پشت سر او افسر مین و یانگوم نیز وارد می شوند .
پایان !!!
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
رد: جواهري در قصر
خلاصه قسمت چهل و هشتم سریال جواهری در قصر
در این هنگام افسرمین توضیح می دهد که جان پزشک قصر در خطر بود زیرا او تنها کسی بود که همه چیز را در مورد اردک گوگردی می دانست و من زمانی که برای آشکار شدن حقیقت خانه اش را بررسی می کردم یک نفر را دیدم که می خواست او رابکشد بنابراین او را دنبال کردم اما او فرار کرد...
رییس دادستانی از افسرمین سئوال می کند که چرا او را پنهان کرده و به دادستانی خبر نداده است ، در این هنگام پزشک قصر می گوید متاسفم که این را می گویم اما به خاطرمنه ، چون من مدت زمانی می خواستم تا خودم را برای این مجازات آماده کنم بنابراین از او خواستم مدت زمانی به من وقت بدهد...
در این هنگان رییس دادستانی از یوئلی می پرسد که چه چیزهایی در مورد مدرک می داند که یوئلی می گوید بانوی منشی ها مرا تحریک کرد و باعث عصبانیت بانوچویی می شود ، وزیر اوو که فرصت را مناسب می بیند اعلام می کند که بانو چویی باعث و بانی قضیه اردک گوگرددار بوده است...
در این هنگام پزشک قصراعلام می کند که این کاری بود که هردوی شما انجام دادید ، در ابتدا پانسول چویی برادر بانو چویی شروع به توطئه کرد، بنابراین من و پزشکان قصر آشپزخانه را مقصر دانستیم وقتی داشتیم در مورد آشپزخانه تحقیق می کردیم آقای اوو مسئول تحقیقات در آن زمان بود اگرچه او سکوت می کند اما همه چیز را می داند چون او مسئول برنامه ریزی این خیانت بوده...
بانو چویی اعتراض می کند واعلام می کند که در آن زمان او در آشپزخانه نبوده است ، در این زمان دختری (هوانگ) که در آن زمان کارگر آشپزخانه بود و آن ظرف اردک را امتحان کرده بود وارد اتاق می شود، افسرمین از او می پرسد که آیا بانو چویی در آن زمان در قصر بوده است ،هوانگ می گوید بله او در قصر بود...
بانو چویی باز هم بهانه می آورد و می گوید که من در آن زمان به دستور بانو هن در مهمان خانه زندانی بودم ، دستیار بانوی سابق منشی های قصر(بانو پارک) وارد می شود و به بانو چویی می گوید که من تو را آزاد کردم و مدارکی را که بانو پارک داده بود را به افسرمین تحویل می دهد و می گوید که بانو پارک به این جا نیامد چون گفت می خواهد مانند یک گنهکار به معبد سونگ داک برود...
افسرمین مدارک را به رییس دادستانی می دهد و می گوید که در این نامه که پنهانی به بانو چویی داده شده است نوشته شده است که چه کسی در قصر بوده و کجا سوپ اردک را روی هوانگ امتحان کنند و شما با خواندن نامی که در آخرین خط نامه است خواهید فهمید که این نامه را چه کسی نوشته است ، شخصی که مسئول تحقیقات بوده است آقای اوو...
رییس دادستانی که موضوع برایش روشن شده است اعلام می کند که ما این موضوع رابه پادشاه می گوییم و صبر می کنیم ایشان نظرشان را بگویند تا آن موقع بانو چویی را در اتاق سرپرستی پیشکارها بازداشت کنید و آقای اوو نیز در خانه باز داشتند...
رییس دادستانی به همراه دیگر مسئولین دربار به دیدن پادشاه می روند و از او می خواهند که قاضی را خود انتخاب کند و پادشاه وزیر چپ را به عنوان قاضی انتخاب می کند...
مجرمین را دستگیر می شوند و تحت بازجویی قرار می گیرند ، در این هنگام یکی از پیشکارها وارد می شود و اعلام می کند که بانو چویی ناپدید شده است...
بانو چویی که فرار کرده است می خواهد ملکه مادر را ببیند که ملکه مادر اجازه ی این کار را نمی دهد وبا نو چویی به انبار ذخیره فرار می کند اما یکی از بانوان آینده از پشت در صدای او را می شنود و به بانو مین اطلاع می دهد و بانو مین محلی را که بانو چویی در آن مخفی شده است را به یانگوم اطلاع می دهد و یانگوم به انبار ذخیره می رود ، بانو چویی می خواهد به او صدمه بزند که موفق به این کار نمی شود...
یانگوم به بانو چویی می گوید که من به شما شانس دادم اما چی باعث شد که این کارها را بکنید که بانو چویی اعلام میکند قدرت،ثروت و خانواده ام...
یانگوم می گوید آیا آن ها از خودتان مهم تر بودند ، شما تا به حال به این فکر کرده اید چطور اسمتان در قصر بماند، بانو چویی اعلام می کند که من فقط نمی خواهم قدرت از دستم برود...
یانگوم می گوید که با دستور عالی جناب پانسول چویی دستگیر و تمام اموال او تصرف شده است هم چنین آقای اوو و گیومیونگ دستگیر شده اند و اگرشما خودتان را معرفی نکنید گیومیونگ به همه چیز متهم خواهد شد...
بانو چویی که نمی داند چه کار کند به محلی که میونگی دفن شده است می رود و از میونگی تقاضای بخشش می کند...
بانو چویی هنگام برگشت روبان قرمزی بر روی درخت می بیند و یاد خاطرات گذشته خود می افتد و سعی می کند آن روبان را از شاخه درخت بازکند...
ناگهان پایش لیز می خورد اما با دستانش شاخه درخت را می گیرد...
بانو چویی یاد خاطرات گذشته خود می افتد...
بانو چویی مانند زمان کودکی دستان خود را ول می کند اما این بار...
افسرمین خبر را به یانگوم می دهد و اعلام می کند ما نمی دانیم که او داشته فرار می کرده یا قصد خود کشی کنه ، اما ما جنازه اش را در مت دونگ این پیدا کردیم...
یانگوم به فکر می رود افسرمین از او می پرسد که چه چیزی ذهن او را مشغول کرده است که یانگوم می گوید آن جا آرامگاه مادرم است...
افسرمین به محلی که مجرمین را جمع کرده اند می رود و حکم پادشاه را برای آنها می خواند...
زندانی اوو کیومو از قصر اخراج و به جزیره هاکسان تبعید می شود...
زندانی پارک کیوم اخراج از دربار و تبعید به جیجوا...
زندانی پانسول چویی محکوم به 20 ضربه شلاق وبه عنوان کارگز معدن به هام کیونگ فرستاده می شود...
زندانی چویی گیوم یونگ از دست دادن موقعیت و اخراج از قصر...
و پزشک قصر و پارک یوئلی اخراج از قصر و ممنوعیت از پرداختن به پزشکی...
پانسول چویی به علت شکنجه در راه جزیره هاکسان جان خود را از دست می دهد...
گیومیونگ که خود را آماده ترک از قصر کرده است از یکی از بانوان آینده می خواهد که برود یانگوم را صدا کند و یانگوم می آید ، گیومیوگ رو به یانگوم می گوید می خواهی چیزی بهت بگم و نامه مادر یانگوم را زمانی که یانگوم را ترک می کرده را به او می دهد و می گوید خاله ام از من خواست این نامه رابسوزانم اما من این کار را نکردم من نمی توانم به خانواده ام کاملا وفادار باشم و هنوز راهی ندارم من اعتقاد کاملی ندارم و احساسی نسبت به گناه خود ندارم ، من هرگز عشق کاملی در یافت نکردم و هرگز عشق کامل به کسی ندادم...
در راه گیومیونگ افسرمین را می بیند و افسرمین به او اعلام می کند که متاسفم...
یانگوم به نزد پادشاه می رود و پادشاه به او اعلام می کند که قصد دارد به او پاداشی بدهد ، او هفتاد و هفت پیمانه برنج، هفتاد و هفت پیمانه حبوبات و سه پیمانه گیاهان دارویی به یانگوم می بخشد...
هم چنین پادشاه می گوید که تو تقاضایی داری که یانگوم می گوید من سه تقاضا دارم یک اینکه شأن و مقام بانو هن را برگردانید او کسی بود که بی انصافانه مرد که پادشاه قبول می کند هم چنین از پادشاه می خواهد که شأن و عزت مادرش را هم برگرداند و یانگوم ادامه می دهد و می گوید که مادرم یک بانوی دربار در آشپزخانه سلطنتی بود ، اون طبق قوانین سلطنتی مجازات شد بعد آنکه به دروغ متهم به داشتن رابطه با یک مرد شد زمانی که او شاهد بود که یک نفر چیزهای مضری در غذای مادر پادشاه این_سو می ریخت آن وقت او آشپزخانه دربار بود و یانگوم تقاضای سوم خود را عنوان می کند...
و یانگوم برای چند روز به عنوان بانوی اول آشپزخانه انتخاب می شود...
یانگوم طبق گفته بانو هن که به او گفته بود زمانی که بانوی اول آشپزخانه شدی در مورد ظلم هایی که به من شده است در کتابی که بانوان اول می رسد بنویس و یانگوم شروع به نوشتن می کند...
و یانگوم به دیدن پادشاه می رود و از این فرصتی که پادشاه به او داده است تشکرمی کند ، پادشاه می گوید این مربوط به قبل از زمانی است که به سلطنت برسم من در خانه والدینم بودم که یک دختربچه کوچک آمد و به من نوشیدنی داد ، اون مرا نشناخت و به بانوی دربار احترام کرد و رفت اون دختر تو نبودی که یانگوم اعلام می کند بله من بودم...
j.j- عضو برتر
- تعداد پستها : 5585
Age : 48
موقعيت : تهران وست
Registration date : 2007-04-16
صفحه 4 از 5 • 1, 2, 3, 4, 5
صفحه 4 از 5
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد